رویای سپید
رویای سپید
این چه راهی است که می بینم من
بر ساقه باریک صدا
پیچکی پیچیدست به بلندی صداقت در خواب
کودکی می بینم
گل می چیند از آن پیچک خشک
تاتربیشه نور
هدیه ای باشد از فرصت مانده به دور
این چه شعری است که می خوانم من
به بلندای غزل به سرگردگی شعرسپید
من پنجره را
روبه دریای دلم وا می کنم
من حنجره را
در صدای خش خش برگ خزان
و صدای شورشور نم نم باران
وشکستن سکوت درپس آن لحظه تاریک نگاه
زیر آن ترنم فیروزه ای
پر زه آواز رهایش می کنم
این چه شعری است می خوانم من
این چه راهی است که می بینم من
این همان رویای روئیدن گل
در باغچه سرد زمستان
پشت آن پیچک خشک است
که می بینم من