مشاعرۀ سنّتی

aynaz

عضو جدید
دل با اميد وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنين بي‌دوا نبود
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولي
با چون مني بغير محبت روا نبود
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگه ز یکی کوزه برآمد این خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

"این شعر خیام را خیلی دوست دارم ولی در صحت مصرع سوم رباعی شک دارم"
 

marjan.h

عضو جدید
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم.
 

hamid_61

عضو جدید
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگه ز یکی کوزه برآمد این خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

"این شعر خیام را خیلی دوست دارم ولی در صحت مصرع سوم رباعی شک دارم"
در کـارگـه کـوزه گـري بــودم دوش

ديـدم دو هزار کـوزه گـويا و خـموش

هــر يک به زبان حــال با مـن گفتند

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

(خيام)
 

aynaz

عضو جدید
شب تاريک و بيم موج و گردابي چنين هايل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمد اما درنگاهش آن نوازشها نبود

دل همان دل بود اما مست و بي پروا نبود

بر لب خندان او غوغاي دل خاموش بود

آخر آن تنها اميد جان من تنها نبود
 

sshhiimmaa

عضو جدید
درون سينه ام صد آرزو مرد
گل صد آرزو نشكفته پژمرد
دلم بي روي او درياي درد است
همين دريا مرا در خود فرو برد...
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
تيشه را بايست اول بر سر خسرو زدن

جوهر مردانگي در بازوي فرهاد نيست
 

amir_n

عضو جدید
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غارنشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان در آید

و گونه هایت
با دو شیار مورب
که غرور تو را هدایت می کنند و سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح مسلح بوده باشم...
__________________
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در اين مدرسه استاد مرا
 

hamid_61

عضو جدید
من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنم

سرم ای ماه به دامان نوازش بگذار

تا در آغوش تو سوز غزلی ساز کنم

به نوایم برسان زان لب شیزین که چو نی

شکوه های شب هجران تو آغاز کنم
 

marjan.h

عضو جدید
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد رفت
قضای آسمان است این و دیگر گون نخواهد شد
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیست سری کز تو پر اشوب نیست
این همه هم خوب بودن خوب نیست
جور و جفا کن که حبیب منی
مهر و وفا شیوه ی محبوب نیست
 

googooli

عضو جدید
تا که بودیمنبودیم کسی,کشت ما را غم بی هم نفسی,
تا که خفتیم همه بیدار شدند,تاکه مردیم همگی یار شدند,
قدر ان شیشه بدانید که هست;نه در ان موقع که افتاد و شکست.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن دراید
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل بيمار شد از دست رفيقان مددي

تا طبيبش به سر آريم و دوايي بكنيم
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز



ز آن می که حيات جاودانيست بخور
سرمايه ي لذت جوانی است بخور

سوزنده چو آتش است ليکن غم را،
سازنده چو آب زندگانی است بخور



 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا