در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
یا رب این شمع دل افروز کاشانه ی کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
یک شب از بهر خدا بیخور و بیخواب بزی//صد شب از بهر هوا نفس تو بیخواب و خورست
ای که از کوچه معشوقه ما میگذریداغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا/آسمان با اشک غم آمیخت لبخند مرا
داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا/آسمان با اشک غم آمیخت لبخند مرا
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
درون سینه ام دل ناله میزد
باز کن از پای زنجیرم که بگریزم
به دامانش بیاویزم ............
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا؟
تا مست نباشی نبری بار غم یارآری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان ره نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفتآنان که خاک رابه نظرکیمیاکنند،آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند.
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت
حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را
آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل
شهد لب شیرین تو زنبورمیان را
الا یا ایها الساقی ادر کاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
سلاام
انان كه خاك را به نظر كيميا كنند
ايا بود كه گوشه چشمي نظر به ما كنند
دائم گل اين بستان شاداب نميماندو علیکم
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
دائم گل اين بستان شاداب نميماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیش تر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیش تر زانکه چو گردی ز میان برخیزم
ماييم و نواي بي نوايي
بسم اله اگر حريف مايي
ماييم و نواي بي نوايي
بسم اله اگر حريف مايي
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تاتونگاه می کنی کار من اه کردن است!
ای به فدای چشم تو این چه نیگاه کردن است!
دقت کن (نیگاه کردن)ههههههه1
تا عهد تودربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
(من مرده اون نیگاه شدم)
در این عالم سرانجامی نداریم
چه فرجامی ؟ که فرجامی نداریم
لهیبی همچو آه تیره روزان
بساز ای عشق و جانم را بسوزان
فریدون مشیری
نگاه ساکت مردم به روی صورتت دزدانه می افتد
همه گویند:عجب شاد است،عجب خندان
دل مردم چه می داند که تو دنیایی از اشکی..
یاران چو گل به سایه سرو آرمیده اند//ما و هوای قامت با اعتدال تو
و خدا در اين نزديكي است
لاي اين شب بوها پاي ان كاج بلند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |