ما روی کرده از همه عالم بروی او
وان سست عهد روی بدیوار می کند
دوش ان صنم چه خوش گفت در دولت مغانم
گر بت نميپرستي تغيير ده قضا را
ما روی کرده از همه عالم بروی او
وان سست عهد روی بدیوار می کند
از تو گفتن پای دل در گل
بند های شعر من در بند....
یک دم گمان مبر ز خیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
مرا در منزل جانان چو امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محمل ها
آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست
جز حاسد مسکین که براو خرده مگیرید
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنان پریشانی؟
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آیــــد و برهاندم از بند ملامــــــــت
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بودترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر ، به عالم سمر شود
دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
يا رب اين اتش كه بر جان من استدمادم حوریان از خلد رضوان می فرستند
که ای حوری انسانی, دمی در باغ رضوان آی
يا رب اين اتش كه بر جان من است
سرد كن زان سان كه كردي بر خليل
لذت وقتهای خوش قدر نداشت پیش من
گر پس از این دمی چنان یابم قدر دانمش
شاهد ان نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت ان باش كه اني دارد
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم..........
روزها فكر من اين است و همه شب سخنمما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
بکمند تو گرفتار و بدام تو اسیر
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احول دل خويشتنم
مرا زین پیش در خلوت فراغت بود و جمعیت
تو در جمع آمدی ناگاه و مجموعان پراکندی
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار ميبرند كه زنداني ات كنند
در آفاق گشادست ولیکن بستست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
راز درون پرده ز رندان مست پرس
كاين حال نيست زاهد عالي مقام را
از معجزات حسنت بر روی تو بدیدم//هم شکر آب دندان هم پسته آتشین لب
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار اب ركن اباد و گلگشت مصلا را
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق//خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست؟
همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت//ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانتتا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت//ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني
یک لحظه ز کوی یار دوری//در مذهب عاشقان حرامست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |