مشاعرۀ سنّتی

[Mahdy.T]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[taxus]

دانی کدام خاک بر او رشک میبرم
آن خاک نیکبخت که در رهگذار اوست

 

[Mahdy.T]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

 

[As7az]

دل خوش از آنیم که حج می رویمغافل از آنیم که کج می رویم

کعبه به دیدار خدا می رویماو که همین جاست کجا می رویم

حج به خدا جز به دل پاک نیستشستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر ریش نیستهر که علی گفت که درویش نیست

صبح به صبح در پی مکر و فریبشب همه شب گریا و امن یجیب

 

[Mahdy.T]

بوسه ها بود که پیوسته به من می بخشید
تا سحر وصل به هم بود لبان من و او

 

[zarnaz_a]

وفا مجوي ز خوبان كه در شكستن عهد
چو در شكست سر زلف خود قوي دستند

​

 

[As7az]

در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشتعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

 

[Mahdy.T]

دوش وقت سحر ازغصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[banoo12]

دانم که بگذرد زسر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

 

[Mahdy.T]

تو مفهوم غم و آلام و حسرت را نمی فهمی
تو اصلا معنی عشق و محبت را نمی دانی

 

[آمنه کدیور]

خدایا عاشقان را غم مده شکرانه اش با من

 

[m@hn@z]

نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در او جای تو باشد

 

[monalizza]

دردم از يارست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

 

[sweetest]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

[As7az]

من بخال لبت اي دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم

 

[monalizza]

ما را رها كنيد در اين رنج بي حساب
با قلبي پاره پاره و با سينه اي كباب

 

[Mahdy.T]

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه

 

[mina.polymer.88]

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه

همچنان ارام و بی تشویش
میرود شادان به راه خویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربه های سم ستور باد پیمایش
مقصد او...خانه ی دلدار زیبایش

 

[zarnaz_a]

شب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است

 

[محـسن ز]

تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص می‌نگری
ما در آثار صنع حیرانیم

 

[As7az]

می نویسم خاطرات با اشک و آه در شبی تاریک و غمگین و سیاه
می نویسم خاطرات از روی درد تا بــدانی دوریــت با مـن چــه کرد

 

[banoo12]

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

 

[t.askari]

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

 

[t.askari]

تک نهالم سوخت
بگذار جنگل بسوزد!

 

[t.askari]

در این دنیا کسی بی غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد

 

[t.askari]

در این دنیای بی ساحل فقط یک آرزو دارم
سرم هنگام جان دادن نهم بر سینه یارم

 

[monalizza]

در این دنیای بی ساحل فقط یک آرزو دارم
سرم هنگام جان دادن نهم بر سینه یارم

من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد

 

[BATOOO]

من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدن
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدن.

 

[monalizza]

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدن
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدن.

دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

 

[فرحناز MWM]

نوح ارچه مردم وار بد طوفان مردم خوار بدگرهست اتش ذره اي ان ذره دارد شعله ها