مشاعرۀ سنّتی

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو كه اهسته ميخواني قنوت گريه هايت را ميان ربناي سبز دستانت دعايم كن
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا کام من براید ........... یا تن رسد به جانا یا جان زتن درآید
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دو طرار هشیار و، تو خفته مست
پی کیسه ببریدنت تیزدست
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا شدم حلقه به گوش در می خانه عشق ....... هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد

برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد

برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
که سلیمان گل از باد هوا بازآمد
دلا غافل زسبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
باباطاهر:gol:
 

danymar

عضو جدید
ما در این شهر غریبیم و درین مُلک فقیر
بهکمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشاده است و لیکن بسته است
از سر زلف تو درپای دل من زنجیر
من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسروخوبان تو نظر باز نگیر
 

Mehrdadi

عضو جدید
مشاعره!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مشاعره!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ما در این شهر غریبیم و درین مُلک فقیر
بهکمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشاده است و لیکن بسته است
از سر زلف تو درپای دل من زنجیر
من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسروخوبان تو نظر باز نگیر
ره آسمان درون است ، پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوی شد غم نردبان نماند:love:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوش ديوانه شدم،عشق مرا ديد و بگفت:

آمدم،نعره مزن،جامه مدر،هيچ مگو....
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز


( بابا طاهر )
 

بارون

کاربر فعال
اي جان جهان تو را ز جان مي طلبم

سرگشته تو را گرد جهان مي طلبم

تو در دل من نشسته اي فارغ و من

از تو ز جهانيان نشان مي طلبم...:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی........عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم........باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی.

( سعدی )

 

sensor

عضو جدید
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی........عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم........باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی.

( سعدی )

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

:cool:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل بشد از دست دوست را به چه جویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم

نیست کسم غم‌گسار، خوش به که باشم
هست غمم بی‌کنار لهو چه جویم
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب

کوفت به آواز نرم حلقه‌ی در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب

کوفت به آواز نرم حلقه‌ی در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب

به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا گرفتم خلوتی تاریک، روشن‌تر شدم
قطره‌ای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بی‌طاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیده‌ای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا گرفتم خلوتی تاریک، روشن‌تر شدم

قطره‌ای بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هیچ گل چون من در این گلزار بی‌طاقت نبود
خواب دیدم چون نسیم صبح را، پرپر شدم
خشکسالی دیده‌ای در این چمن چون من نبود
ابر را دیدم چو در آهنگ باران، تر شدم

من از آن سیاه کردم همه روزگار خود را
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری



 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یک چند به تقلید گزیدم خود را
نادیده همی نام شنیدم خود را

در خود بودم زان نسزیدم خود را
از خود چو برون شدم بدیدم خود را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک چند به تقلید گزیدم خود را
نادیده همی نام شنیدم خود را

در خود بودم زان نسزیدم خود را
از خود چو برون شدم بدیدم خود را

ای دل و جان عاشقان شیفته‌ی جمال تو
هوش و روان بی‌دلان سوخته‌ی جلال تو

 

sensor

عضو جدید
یک چند به تقلید گزیدم خود را
نادیده همی نام شنیدم خود را

در خود بودم زان نسزیدم خود را
از خود چو برون شدم بدیدم خود را
امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران می کنم
در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت میکنم
امشب وجودم خسته است از سردی دل های سرد
آیا تو هم در یاد ما هستی در این شب های درد؟
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا