bekhand_nazanin
عضو جدید
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
نشاید که نامت نهند آدمی
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
يک نفر نيست که غم هاي مرا بشناسد
دل عاشق دل تنهاي مرا بشناسد[/q
دگر حس شقايق را نداري/ هواي قلب عاشق را نداري
و از چشمان خونسرد تو پيداست /كه ديگر خس سابق را نداري
يک نفر نيست که غم هاي مرا بشناسد
دل عاشق دل تنهاي مرا بشناسد[/q
دگر حس شقايق را نداري/ هواي قلب عاشق را نداري
و از چشمان خونسرد تو پيداست /كه ديگر خس سابق را نداري
يک نفر نيست که غم هاي مرا بشناسد
دل عاشق دل تنهاي مرا بشناسد[/q
دگر حس شقايق را نداري/ هواي قلب عاشق را نداري
و از چشمان خونسرد تو پيداست /كه ديگر خس سابق را نداري
یافت خواهد ملت از اندازهی آن دستگاه
گشت خواهد دولت از آوازهی آن پایدار
یافت خواهد ملت از اندازهی آن دستگاه
گشت خواهد دولت از آوازهی آن پایدار
رياضت كش به بادامي بسازد
مرا كيفيت چشم تو كافيست
رياضت كش به بادامي بسازد
مرا كيفيت چشم تو كافيست
تو از هــــر در که باز آیی بدین خـوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
تو از هــــر در که باز آیی بدین خـوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم
یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودممن مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
دل عاشق به پیغامی بسازهمن مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
خمار آلوده با جامی بسازه
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازه
بابا طاهر عریان
هر ذره كه بر روي زميني بودست
خورشيد رخي زهره جبيني بودست
گرد از رخ نازنين به آزرم فشان
كان هم رخ خوب نازنيني بودست
دی چشم تو رای سحر مطلق میزد
روی تو ره گنبد از رق میزد
تا داشتی آفتاب در سایهی زلف
جان بر صفت ذره معلق میزد
نه هر زیری زبر دارددل بــردي از مــن بـه يغـمـا اي تــرك غـارتـگر من
ديدي چه آوردي اي دوست ازدست دل برسر من
نه هر زیری زبر دارد
نه هر کلکی شکر دارد
نه هر چشمش نظر دارد
نه هر بحری گوهر دارد
حافظ
تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در ساحل آن شهر تــو خوش زي كه مــن اينجا .... راهي بـــه جـــز از سوختن و ساختنم نيست[/FONT]
تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
گر خام بود اطلس و دیبا گردد
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردمدارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
هرچند که هست عالم از خوبان پرمرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها
حافظ
راه صد بادیه درد کشیدیم بس استهرچند که هست عالم از خوبان پر شیرازی و کازرونی و دشتی و لر مولای منست آن عربیزادهی حر کاخر به دهان حلو میگوید مر
راه صد بادیه درد کشیدیم بس است
اول و آخر این قصه شنیدیم بس است
-----------------------------------------------------
با سلام
این جمله بود یاشعر جسارتا"؟
ماله کیه؟
موفق باشین
یکی را چون ببینی کشته دوست به دیگر دوستانش ده بشارتتو شهــي و كشــور جــان ترا ، تو مهي و جـان جهـان ترا
ز ره كــرم چـه زيــان ترا ، كه نظــر به حــال گدا كني
تنها نه من از حیرتش، دارم نفس در دل گرهیکی را چون ببینی کشته دوست به دیگر دوستانش ده بشارت
تنها نه من از حیرتش، دارم نفس در دل گره
آیینه هم دزدیده است آشوب طوفان در بغل
لب فرو بسته ام از شرم و زبانِ نگهم
پیشِ چشمانِ سخنگویِ تو گویاست هنوز
زاندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وانگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش ازین
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنندبا اين غروب از غم سبز چمن بگو
اندوه سبزه هاي پريشان به من بگو
انديشه هاي سوخته ارغوان ببين
رمز خيال سوختگان بي سخن بگو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |