مشاعرۀ سنّتی

shanli

مدیر بازنشسته
در عالم گل گنج نهانی مائیم
دارنده‌ی ملک جاودانی مائیم
چون از ظلمات آب و گل بگذشتیم
هم خضر و هم آب زندگانی مائیم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
يك شب چراغ روي تو روشن شود، ولي
چشمي كنار پنجره انتظار كو؟

خون هزار سرو دلاور به خاك ريخت
اي سايه! هاي هاي لب جويبار كو؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
يك شب چراغ روي تو روشن شود، ولي
چشمي كنار پنجره انتظار كو؟

خون هزار سرو دلاور به خاك ريخت
اي سايه! هاي هاي لب جويبار كو؟



[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وين نغمـه محـبت ، بعــد از مـن و تـو مـاند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] تا در زمــــانه بـــــاقــي است آواز باد و باران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]​
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وين نغمـه محـبت ، بعــد از مـن و تـو مـاند [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا در زمــــانه بـــــاقــي است آواز باد و باران[/FONT]​


نا امیدم مکن از سابقه روز الست
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت
 

shanli

مدیر بازنشسته
تا در نزنی بهر چه داری آتش
هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش
عیاران را ز آتش آمد مفرش
عیار نه‌ای ز عاشقان پا درکش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو همچو صبحي ومن شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون مي سپرم
 

shanli

مدیر بازنشسته
توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی
عشقت بشنید از من به این ممتحنی
از هیزم توبه‌ی من آتش بفروخت
می‌سوخت مرا که توبه دیگر نکنی
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی
عشقت بشنید از من به این ممتحنی

از هیزم توبه‌ی من آتش بفروخت
می‌سوخت مرا که توبه دیگر نکنی


یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی اندر کس نمیبینم دوستاران را چه شد.
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
 

shanli

مدیر بازنشسته
درویشان را عار بود محتشمی
واندر دلشان بار بود محتشمی
اندر ره دوست فقر مطلق خوشتر
کاندر ره او خوار بود محتشمی
 

russell

مدیر بازنشسته
يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را

يا که به راه آرم اين صيد دل رميده را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
درویشان را عار بود محتشمی
واندر دلشان بار بود محتشمی

اندر ره دوست فقر مطلق خوشتر
کاندر ره او خوار بود محتشمی
یا ز رۀ وفا بیا،یا ز دلِ رهی برو
سوخت در انتظارِ تو ،جانِ به لب رسیده ام
 

shanli

مدیر بازنشسته
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
درمان دل خراب و ریشم کردی
سرمستک و دستک زن خویشم کردی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ناخوانده به هرجا که روی غم باشی
ور خوانده روی تو محرم آن دم باشی

تا کافر را خدا نخواند نرود
شرمت بادا ز کافری کم باشی



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یار مردان خدا باش که در کشتی نوح[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نميدانم چرا با اينكه ميدانم از ان من نخواهي بود
چرا با تارو پود جان برايت خانه ميسازم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وقت آن است که بدرود کنی زندان را[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]​
 

shanli

مدیر بازنشسته
نغمه جون..عزیزم ..یه پست بزنی کافیه!;)

این عرصه که عرض آن ندارد طولی
بگذار عمارتش بهر مجهولی
پولیست جهان که قیمتش نیست جوی
یا هست رباطی که نیرزد پولی
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
انكه ميگويد دوستت دارم خنياگر غمگين است كه اوازش را از دست داده است
كاش عشق را زبان سخن بود
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكي ميپرسد اندوه تو چيست
سبب ساز سكوت مبهمت كيست
برايش صادقانه مينويسم
براي انكه بايد باشد و نيست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا