baran-bahari
کاربر بیش فعال
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
تشکرمن از سمت بارونی چشم تو
به اعجاز دریا رسیدم ببین
می خوام تر شم از لمس اشکای تو
بازم گریه کن گریه کن نازنین!
سلام دادش خودم خوش اومدیيعنى اى مطرب شده با عام و خاص
مرده شو چون من كه تا يابى خلاص
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای مارا
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده ای مارا
سلام دادش خودم خوش اومدی
[FONT="]صبحست و سيل اشک به خون شسته بالشم
[FONT="]پروانه را شکايتي از جور شمع نيست[/FONT]
[FONT="]عمريست در هواي تو ميسوزم و خوشم[/FONT]
[FONT="]خلقم به روي زرد بخندند و باک نيست[/FONT][/FONT][FONT="]
[/FONT]
یک دل بنما که در ره او
برچهره نه خال حیرت آمد
دريايم و نيست باكم از طوفان
دريا همه عمر خوابش آشفته است
[FONT="]تا بشنوي نواي غزلهاي دلکشم
[FONT="]ساز صبا به ناله شبي گفت شهريار[/FONT][/FONT][FONT="]
[/FONT]
رفت تا دامنش از گرد زمين پاك بماند
آسمانى تر از اين بود كه در خاك بماند
[FONT="]دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت
[FONT="]تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز[/FONT][/FONT]
منم و دلي كه دانم به دو دست دارم او را** اگرش نگاه داري به تو ميسپارم او راالا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد
مرا روزي مباد آن دم که بيياد توبنشينم
جهان پير است و بيبنياد، ازاين فرهادکُش فرياد
که کرد افسون و نيرنگش،ملول از جان شيرينم!
تا كه بوديم نبود هم نفسي* كشت ما را غم بي هم نفسي* تا كه رفتيم همه يار شدند* خفته ايم و همه بيدار شدند*قدر ان ايينه بدانيد كه هست* نه در ان لحظه كه افتاد و شكست...از حیای لب شیرین تو ای چشمه ی نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
دوست دارمش ...مثل دانه اي كه نور را* مثل مزرعي كه باد را* مثل ذورقي كه موج را* يا پرنده اي كه اوج را...دوست دارمش...(فروغ فرخ زاد)مجمع عشاق را قبلهی رخ یار بس
چون به نماز اندرید روی به پس کم کنید
قافلهی عاشقان راه ز جان رفتهاند
گر ز وفا آگهید قصد فرس کم کنید
روی نبینیم ما دیدن سیمرغ را
نیست چو مرغی کنون ز آه و نفس کم کنید
گر نتوانید گفت مذهب شیران نر
در صف آزادگان عیب مگس کم کنید
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |