مشاعرۀ سنّتی

Farasystem

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کی به تمنای وصال تو یگانه



اشکم شود ار هر مژه چون سیل روانه
چون کسی جواب نداد خودم جواب می دم.

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون کسی جواب نداد خودم جواب می دم.

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا


:gol:شرمنده دوست عزیز...متوجه نشدم...

هر کس که دل به دست بتی داد همچو من

سنگی گرفت و شیشه ی ناموس را شکست
 

sh@di

عضو جدید

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار ... کار ملک است انکه تدبیر و تامل بایدش
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
 

koobagher

عضو جدید
تو همچون گل لبت با هم به خندیدن نمی آید

روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
مرام ما چنین باشد که با دلدار بنشینم ........ ولی افسوس ها بر دل گریزان است و کم بینیم
هلال عید چون دیدم خیال آمد دو ابرویش ........... ولی افسوس بر این دل نباشد رؤیت رویش
(ک.م)
20/06/1389
15:50​
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرام ما چنین باشد که با دلدار بنشینم ........ ولی افسوس ها بر دل گریزان است و کم بینیم
هلال عید چون دیدم خیال آمد دو ابرویش ........... ولی افسوس بر این دل نباشد رؤیت رویش
(ک.م)
20/06/1389
15:50​


شیدا از آن شدم که یارم همچو ماه

ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
 

toprak

عضو جدید
تا دست بر اتفاق برهم نزنیم
پایی زنشاط برسر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش ازدم صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
خیام:gol:
 

Azar.099

عضو جدید
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها
 

toprak

عضو جدید
روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همی کند که ((می باید خورد))
 

Narges *

عضو جدید
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم بندش ولیکن در نمیگیرد
 

toprak

عضو جدید
دل جز به ره عشق نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر دگر کسی نروید هرگز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را



اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را


 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را



اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را



از خواب های مسخره ام میرسم به او
از این همه صدا که درون سرم فرو...
فریاد "سعی کن بفهمی.... که بیشتر"
جیغ دو دهان شدیدا بلند گو !
 

toprak

عضو جدید
در آب خیره شدم غرق در زلالی خویش
نگاه کردم و رود روان فریبم داد:heart:
درون چاه به اعماق ماه می نگرم
طناب تجربه ی این وآن فریبم داد:heart:
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آب خیره شدم غرق در زلالی خویش
نگاه کردم و رود روان فریبم داد:heart:
درون چاه به اعماق ماه می نگرم
طناب تجربه ی این وآن فریبم داد:heart:


عزیزم شما باید "واو "میدادید !

تقدیم به تو !

وقتی تمام خاطره ها اولش تویی، وقتی که حُسن مطلع صبحم صدای توست
وقتی که هیچ نور امیدی به جز تو نیست، حتی نفس کشیدن من هم برای توست
وقتی به عشق چشم تو بیدار می شوم، وقتی به خواب می روم و خواب من تویی
وقتی که شاعرم وَ تمام دقیقه ها در روزهای شاعری ناب من تویی
وقتی “چهارپاره” تویی “مثنوی” تویی وقتی حضور تو همه شعر و ترانه است
وقتی که حرف عادی مان هم برای هم مانند شعر و زمزمه ای عاشقانه است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ترا پاسبان است چشم تو و من



همی خفته می‌بینم این پاسبان را
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی دیوار ناستوار بی پایه‌ست خود کامی

اگر بادی وزد ناگه گذارد رو به ویرانی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا