مشاعرۀ سنّتی

[*زهره*]

وین نغمه‌ی محبت از من و تو بماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران

 

[غفار]

وین نغمه‌ی محبت از من و تو بماند
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آ و بازم پرس تا خاک رهت باشم

 

[barg]

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آ و بازم پرس تا خاک رهت باشم

صحیح این بیت اینه:
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و برگردی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم!!

مرا میبینی و هردم زیارت می کنی در دم
تو را میبینم و میلم زیادت می شود هر دم​

 

[ehsan-shimi]

صحیح این بیت اینه:

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و برگردی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم!! ​

مرا میبینی و هردم زیارت می کنی در دم
تو را میبینم و میلم زیادت می شود هر دم​

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش امد و هنگام درو

 

[م.سنام]

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند​

 

[gh_engineer]

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی


وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند​

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم​

 

[MOON.LIGHT]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم​

مسند حشمت رسيد ، به خسرو خسروان
نسيم رحمت وزيد ، دهر كهن شد جوان
​

 

[م.سنام]

نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد​

که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد​

 

[eksir]

در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

 

[MOON.LIGHT]

دلبر بی​کینه ما شمع دل سینه ما
در دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما

 

[armstrong]

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوقه و می کنم

 

[MOON.LIGHT]

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوقه و می کنم

ما را بسی مقرب دلدار کرده است
دوراست این عمل ز علمداری رقیب

 

[*زهره*]

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

 

[MOON.LIGHT]

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

از صدف یاد دار نکته حلم
هر که برد سرت گوهر بخشش
​

 

[*زهره*]

شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا

جای دیگر روشنایی می‌کند

 

[araz_heidari]

شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا

جای دیگر روشنایی می‌کند

در پیش چشمش ساغری گیرم زدست دلبری
از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم
​

 

[barg]

ما نتوانیم و عشق پنجه در انداختن
قوت او می کند بر سر ما تاختن​

 

[محـسن ز]

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

 

[غفار]

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

 

[ehsan-shimi]

تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[armstrong]

هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

 

[araz_heidari]

هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

آمدی وه چه که مشتاق و پریشان بودم
تابرفتی زبرم صورت بی جان بودم
​

 

[م.سنام]

ما را به سرا پردهٔ قربت که دهد راه
برصدر سلاطین نتوان یافت گدا را

 

[Farasystem]

Answare

Answare

ما را به سرا پردهٔ قربت که دهد راه
برصدر سلاطین نتوان یافت گدا را

ای شب هجران که یکدم در تــو چــشم من نخفت
این هــمه با بخـــت خــواب آلــود مــن لالا چـــرا؟

آســمان چــون جـــمع مشتاقان پریشـان می کند
در شگفتم مــــن نمـی پاشـــد ز هـــم دنیــا چرا؟

 

[eksir]

اگرچه رسم خوبان، تندخويی است
چه باشد گر بسازد با غمينی

ره ميخانه بنما تا بپرسم
مآل خويش را از پيش‌بينی

 

[amator-2]

يكي ساقي مستست
پس پرده نشسته است
قدح پيش فرستاد
كه مستانه بگرديد

 

[araz_heidari]

يكي ساقي مستست
پس پرده نشسته است
قدح پيش فرستاد
كه مستانه بگرديد

دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
باز پرسید که خدارا که به پروانه کیست
​

 

[armstrong]

تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان

 

[meh_61]

[FONT=&quot] [/FONT]
ننگرد ديگر به سرو اندر چمن
هر که ديد آن سرو سيم اندام را[FONT=&quot][/FONT]

 

[م.سنام]

از چرخ به هر گونه همی‌دار امید
وز گردش روزگار می‌لرز چو بید