دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی
شهریار
تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی
شهریار
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
تو عشقِ پاکی و پیوندِ حسنِ جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
تا تواني دلي بدست آور
دل شكستن هنر نمي باشد
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوستدرد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
شبی مجنون به لیلی گفت که ای معشوق بی همتا!
تو را عاشق شود پیدا، ولی مجنون نخواهد شد....
دلم در برگریزانِ محبت
تو را از بینِ گلها آرزو کرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |