مشاعرۀ سنّتی

[majidsadeqzadeh]

خم وفا و مهر در اين کهنه کشته زار

آن گه عيان شود که بود موسم درو

 

[booghbooghabbasy]

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

 

[rindoghlu]

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

کچلی را بگرفتندو سرش شانه زدند

 

[booghbooghabbasy]

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

 

[گل پسر]

دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دواپزیر دارد

 

[aynaz]

در بهاران سري از خاک برون آوردن
خنده‌اي کردن و از باد خزان افسردن
همه اين است نصيبي که حياتش نامي
پس دريغ اي گل رعنا غم دنيا خوردن

 

[يامين]

نيست شبي كه تا سحر خون نفشانم از بصر

زان كه غم فراق تو كرده تمام كار دل

 

[anish]

لحظه ها رو مي خونم
وجودم ياد تو داره
خواب به چشام به شبا نمي ره
اما لحظه ها رو خوابم/نمي بينم
توي پرواز من/تنهايم تنهاي

 

[ساغر777]

يكي را داده اي صد ناز و نعمت
يكي را نان جو آلوده در خون

 

[aloche]

نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت، دردی کش میخانه تزویر و ریا بود .:. پرورده مریم هم اگر چشم تو می دید، عیسی دگر میشد و غافل زخدا بود

 

[بشارت]

نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت، دردی کش میخانه تزویر و ریا بود .:. پرورده مریم هم اگر چشم تو می دید، عیسی دگر میشد و غافل زخدا بود

دوش ديدم كه ملائك درميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

 

[sshhiimmaa]

دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود

 

[majidsadeqzadeh]

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد

 

[aloche]

دیده را کردی سپید از انتظار ما مپرس .:. صبح ما را دیدی از شبهای تار ما مپرس

 

[marjan.h]

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

 

[aloche]

دگر ز این دوباره ها پا به فرار می نهم .:. خسته تر از سخن منم جان به قرار می دهم

 

[يامين]

مرا خود با تو چيزي در ميان هست

و گرنه روي زيبا در جهان هست

 

[aynaz]

تا در ره پیری به چه پایین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

 

[aloche]

تازه عاشق شده ام من به دلم رحمی کن .:. باش تا عشق زمین گیر شود، بعد برو

 

[بشارت]

تازه عاشق شده ام من به دلم رحمی کن .:. باش تا عشق زمین گیر شود، بعد برو

و گر او به وعده گويد ،كه دم دگر بيايم
همه وعده مكر باشد ، بفريبد او شما را

 

[aloche]

ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن .:. آسمان پای پرت پیر شود، بعد برو

 

[anish]

من که تو دارم
غم به رخسار ندارم
ازعشق تو مهری دارم

 

[marjan.h]

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کاو به تائید نظر حل معما می کرد

 

[بشارت]

دیدمش خرم وخندان قدح باده به دست
و ندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد

 

[Mehrdadi]

دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمـزه بگو تا دل مـردم نسـتانـد
عشق فرمانی است که توجیح فرمان های دگر است

 

[aloche]

دانی که را سزد صفت پاکی؟ .:. آن کاو وجود پاک نیالاید
دیگه رسما شعرهای "د" در حافظه من ته کشید! بابا یه چیز دیگه بنویسید. حالا جالبه بره خودمم آخرش با "د" تموم شده! D:
یاحق...

 

[shahyad]

در مرام ما عاشقان نیست رسم ترک دوست
عهد با هر که ببندیم جانمان در دست اوست

 

[amir_n]

در مرام ما عاشقان نیست رسم ترک دوست
عهد با هر که ببندیم جانمان در دست اوست

پس از ان غروب رفتن اولین طلوع من باش

من رسیدم رو به اخر تو بیا شروع من باش


شب و از قصه جدا کن تکیه کن رو باور من


خط بکش رو جای پای گریه های اخر من

اسم تو ببخش به لبهام بی تو خالیه نفس هام

خط بکش رو باور من زیر سایبون دست هام


عاشق همیشگی باش خسته ام از تلخی شب

تو طلوع زندگیم باش

 

[sshhiimmaa]

شنيده ام سخن خوش كه پير مغان گفت
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت

 

[vaio]

تا توانی دلی به دست آور .................دل شکستن هنر نمی باشد