مشاعرۀ سنّتی

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما چو افسانه دل بی‌سر و بی‌پایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم

گر مریدی کند او ما به مرادی برسیم
ور کلیدی کند او ما همه دندانه شویم
منم که ديده به ديدار دوست کردم باز :gol: چه شکر گويمت ای کارساز بنده نواز
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم که ديده به ديدار دوست کردم باز :gol: چه شکر گويمت ای کارساز بنده نواز

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن
نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوی :gol: که کيميای مراد است خاک کوی نياز
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن
نازنين چشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

تا به خود بازآیم آن گه وصف دیدارش کنم

از که می​پرسی در این میدان که سرگردان چو گوست
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی
به شوخی می‌برند از من سیه چشمان شیرازی




یک قلب و یکی نیزه و یک کاسه ی خون
کــنــدم بـــه روی درخــتِ بـیـد مـجـنون
آن قــلـب ز مــن بــود و نــگاهــت نــیــزه
آن کاسۀ خون ، خون ِ دلِ این مجنون



 

Medical_eng87

عضو جدید
کاربر ممتاز



یک قلب و یکی نیزه و یک کاسه ی خون
کــنــدم بـــه روی درخــتِ بـیـد مـجـنون
آن قــلـب ز مــن بــود و نــگاهــت نــیــزه
آن کاسۀ خون ، خون ِ دلِ این مجنون






نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کوه گرفتم ز فراقت مژه​ای آب
چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

دیشب گله زلفش با باد همی​کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می​رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیشب گله زلفش با باد همی​کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می​رقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز

یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیش تر زانکه چو گردی زمیان بر خیزم ....
:gol:



ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه‌ی تست

تو مثل هيچ كس بودي كه مثل تو فراوان است
سري بودي كه روزي از گريبان سردرآوردي
تو مي شد جنگلي انبوه باشي از خودت اما
قناعت كردي و از خاك گلدان سردر آوردي
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا