مشاعرۀ سنّتی

melika62

عضو جدید
آدمی در عالم خاکی نمی‌آيد به دست

عالمی ديگر ببايد ساخت و از نو آدمی
 

sshhiimmaa

عضو جدید
روي خاكي و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فيروزه طربخانه از اين كهگل كرد
 

VRWH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش سودای رخش گفتم زسر بیرون کنم

گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
 

altinay

عضو جدید
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی مگر چیست عذر گناه؟
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر چه که بی ندیده -------------خدایش افریده
خورشید و ماه تابان ------------ستاره درخشان
 

altinay

عضو جدید
نگویم که مرا زین قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
 

Goonay

عضو جدید
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمکت شب آب حیاتم دادند.
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل من چندین منشین غمگین شام محنت بسر آید
سر و دست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آید
 

Goonay

عضو جدید
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
 

altinay

عضو جدید
با میم شروع کنم؟
می بی غش است بشتاب وقتی خوش است دریاب
سال دگر که دارد امید نوبهاری
 

altinay

عضو جدید
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در دست
توان به دست تو دادن گر من نکو داری
 

Goonay

عضو جدید
یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
 

altinay

عضو جدید
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین منست.
 

parmida

عضو جدید
دیروز ...
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه ...
و اما امروز...
باز باران بی ترانه
با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر زن تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چکه غم
باز ماتم من پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست؟
نمیفهمم چرا مردم نمی فهمند که آن کودک ، که زیر ضربه شلاق باران
سخت می لرزد ، کجای ذلتش زیباست؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا