مشاعرۀ سنّتی

Mahdi JooN

عضو جدید
مي ده كه هر چه گشتم نامه سياه عالم
نوميد كي توان بود از لطف لا يزالي
ساقي بيار جامي از لوتم برون كش
تا در بدر بگردم قلاش و لا ابالي...
 

Mahdi JooN

عضو جدید


یک شب بیا و ضامن ِ من باش نازنین !
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دل بــرکن و به شهـرِ دل ِ من بیا عزیز! [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زخـم زبان مردم ِ چشـمت ، به جان ِ من [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخر رسیـده است به پایـان ، زمان من [/FONT]
[/FONT]
[/FONT]
 

Mahdi JooN

عضو جدید
نیمه شب مست می گذشتم از در ویرانه ای

تا که چشمم خیره شد بر چراغ خانه ای

نرم نرمک پیش رفتم تا کنار پنجره

تا که دیدم صحنه ی ویرانه ای

پدرک پیر و فلج افتاده اندر گوشه ای

مادرک مات و مبهوت همچو پروانه ای

پسرک از سوز و سرما میزند دندان به لب

دخترک مشغول عیش خویش با بیگانه ای

از ان پس سوگند خوردم تا که مست نروم سوی ویرانه ای

تا نبینم دختری عصمت فروشد بهر نان خانه ای
 

Mahdi JooN

عضو جدید
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
 

Mahdi JooN

عضو جدید
در ســر بجز از عشق هوای دگرم نیست

غیر از گل یاد تو کسی دور و برم نیست


آشفتــه تـــر از زلــــف پریشان تو هستم

آرامشــــی از بهـــر دل در به درم نیست


تو سبـــز تــر از باغ بهــــاری و من اما

خشکیده گیاهم که دگر برگ و برم نیست


خون شـــد دل ســرگشته ام از تیغ جدایی

بر تـن بجز از زخمـــه صدها تبرم نیست


تقدیر من این بود که چون شمع بســـوزم

زین آتش جانسوز دریغــــا حــذرم نیست


مجنـــون صفـت آواره صحــرای جنـونم

وقتی که به کوی تو عزیزم گذری نیسـت


ترسم همه آن است پس از این همه دوری

آن روز بیـایـی کــه نشــــان و اثرم نیست
 

sanaz950

عضو جدید
تكيه‌ داده‌ام‌
‌به‌ باد
با عصاي‌ استوايي‌ام‌
روي‌ ريسمان‌ آسمان‌
‌ايستاده‌ام‌
بر لب‌ دو پرتگاه‌ ناگهان‌
ناگهاني‌ از صدا
ناگهاني‌ از سكوت‌
زير پاي‌ من‌
‌دهانِ درّهِ‌ سقوط‌
‌بازمانده‌ است‌

ناگزير
با صدايي‌ از سكوت‌
تا هميشه‌
روي‌ برزخ‌ دو پرتگاه‌
‌راه‌ مي‌روم‌
 

sanaz950

عضو جدید
مي تراود مهتاب ...
مي درخشد شبتاب
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك
غم اين خفته چند خواب در چشم ترم مي شكند
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام شبنم جان
صبح به خیر:gol:
..............................

مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار باز آید
 

sanaz950

عضو جدید
در دل من چيزي است مثل يك بيشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بي تابم كه دلم مي خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر كوه
دورها آوايي است كه مرا مي خواند...
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
درون اينه ها درپي چه مي گردي ؟
بيا ز سنگ بپرسيم
که از حکايت فرجام ما چه مي داند
بيا ز سنگ بپرسيم
زانکه غير از سنگ
کسي حکايت فرجام رانمي داند
هميشه از همه نزديک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگباراني ! گيرم گريختي همه عمر
کجا پناه بري ؟
خانهيخدا سنگ است
به قصه هاي غريبانه ام ببخشاييد
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلي که مي شود از غصه تنگ،مي ترکد
چه جاي دل که درين خانه سنگ مي ترکد
در آن مقام که خون از گلوي ناي چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ مي ترکد
چنان درنگ به ما چيره شد که سنگ شديم
دلم ازين همه سنگ و درنگ مي ترکد
بيا ز سنگ بپرسيم
که ازحکايت فرجام ما چه مي داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بيا ز سنگ بپرسيم
ِو نامي از ما بر روي سنگ مي ماند ؟
درون اينه ها در پي چه مي گردي؟
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدار یار غایب،دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان،بر تشنه ای ببارد

ای بوی آشنایی!دانستم از کجایی
پیغام وصل ِجانان،پیوند ِروح دارد..
 

Mahdi JooN

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در من ترانه های قشنگی نشسته اند[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من باز گیج می شوم از موج واژه ها[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این بغضهای تازه که در من شکسته اند [/FONT]


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم [/FONT]


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند[/FONT]
 

Mahdi JooN

عضو جدید
دیریست که بیمار وفایت شده ام
در بستر غم چشم به راهت شده ام





[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می تونی دل بـِکــنـــی تا ته ِ دنیا برسی[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امروزُ رها کنی تا خود ِ فردا برسی[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می تونی همسفر ِ خاطره های بد باشی [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می تونی راه رسیدن به شبُ بلد باشی[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می تونی تو چار دیوار ِ غربت ِ دنیا بری[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می تونی هر جا بمونی ، می تونی هرجا بری[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امّا هرگـــز نمی تونی غمُ تنها بذاری[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو مســــافری نمی شه غربتُ جا بذاری [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خاطرت هرجا که باشی بازم اینجا می مونه[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا ابد غصه ی غربت ، تو دلت جا می مونه[/FONT]​
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چه می دانستم...
دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلب ها بی خبر از عاطفه اند...
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیر یا زود

مانند یک دسته‌ی گل

باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم

به خواستگاری‌ آن زن ِ خاکی

که نه نخواهد گفت

آغوشش را باز خواهد کرد

و همه چیزم را خواهد گرفت



و من همه چیزم را به او خواهم بخشید

بی هیچ حسرتی

مگر این حسرت ابدی

که دهانم را می‌گیرد



دیگر چگونه بگویم که دوستت دارم
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن



موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

سلام shahbnam 777
 

Mahdi JooN

عضو جدید
نصیحت گوی رندان را که با حکم قضا جنگست
دلش بس تنگمی بینم مگر ساغر نمی گیرد




دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
این واژه های غرق به خون مرا نوشت
هرجا که رد پای شما هست می روم
فکری بکن به حال من از دست می روم
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش با یاد تو در خلوت من بزمی بود
خلق گفتند که: سودا زده تنهاست هنوز
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا