مشاعرۀ سنّتی

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر به انتظار کدامین رسالتی
وقتی عصای معجزه ها مار می شود؟
 

russell

مدیر بازنشسته
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هر چند دهم هزار چندان ببرم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چوگان سر زلف تو گر دست دهد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از جمله جهان گوی زمیدان ببرم[/FONT][/FONT]
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر زخون سیاووش می کنی...

سایه
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم دیده ی ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ی ما غیر ترا ذاکر نیست

 

russell

مدیر بازنشسته
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دست ودل ما هر چه تهی تر خوش تر
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آزادی دل ز هرچه خوش تر، خوش تر[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عیش خوش مفلسانه یک چشم زدن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از حشمت صدهزار قیصر خوش تر[/FONT]
[/FONT]
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
مثال قایق سر گشته روی گردابم...
 

russell

مدیر بازنشسته
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بنده‌ی تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هفت آسمان جو نداری ستاره ای
ای دل کجا روی که بود راه چاره ای
حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره ای
 

sina1

عضو جدید
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی

ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم ازین دفتر نخواندی
 

russell

مدیر بازنشسته

ما کارو دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر رو غزل و دو بیتی اموخته ایم

در عشق که او جان و دل و دیده ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم

مولانا

خداحافظ دوستان
:gol:
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا چون خليل اتشي در دل است
که پنداري ان شعله بر من گل است
سعدي
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
توبه چه‌کنم که توبه‌ام سايه‌ي توست
بار سر توبه جلمه سرمايه‌ي توست

بدتر گنهي به پيش تو، توبه بود
کو آن توبه که لايق پايه‌ي توست؟!

"مولانا"
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

گلابتون

مدیر بازنشسته
جرعه ايي ده كه به ميخانه ارباب كرم
هر حريفي ز پي ملتمسي مي آيد
دوست را گر سر پرسيدن بيمار غم است
گو بران خوش كه هنوزش نفسي مي آيد

 
آخرین ویرایش:

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از مهر تو درتاب شد ای ماه ولی
چه کنم شیوه ی ایینه ی غمازم نیست
به گره بندی آن ابروی باریک اندیش
که به جز روی تو در چشم نظر بازم نیست
سایه چون باد صبا خسته ی سرگردانم
تا به سر سایه ی آن سرو سرافرازم نیست
هوشنگ ابتهاج
 

= nAviD =

عضو جدید
تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ایینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
 

seeemesooo

عضو جدید
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم

یا از غم رسوایی و مستی نخورم


من می ز برای خوشدلی میخوردم

اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش

به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل وآسان میرسد
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این شبان تیره و تار اینك
ای مرمر بلند سپید
تندیس دست پرور من ،
پرداختم تو را
با این شگرف تیشه ی اندیشه
در طول سالیان
- كه چه بر من رفت -
با واژه های ناب
در معبد خیالی خود
ساختم تو را
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا