مشاعرۀ سنّتی

seeemesooo

عضو جدید
تو به تقصير خود افتادی از اين در محروم
از که می‌نالی و فرياد چرا می‌داری
حافظ از پادشهان پايه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه اميد عطا می‌داری
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل
اسير نفس شيطاني چه حاصل
بود قدر تو افزون برملائك
تو قدر خود نمي داني چه حاصل
 

russell

مدیر بازنشسته
ليك در ژرفاي خاموشي
ناگهان بي ا ختيار از خويش مي پرسد
كآن چه حالي بود؟
آنچه مي ديديم و مي ديدند
بود خوابي ، يا خيالي بود ؟
 

d_vasegh

عضو جدید
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک در پیر مغان خواهد بود
 

elnaz66

عضو جدید
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من

سردی مکن با این چنین آتش به جان ، ای دوست
 

russell

مدیر بازنشسته
ترا حاصل نكردي به كوشش بهشت
خدا درتو خوي بهشتي بهشت
دلت روشن و وقت ، مجموع باد
قدم ثابت و پايه مرفوع باد
حياتت خوش و رفتنت بر صواب
عبادت قبول و دعا مستجاب ...

سعدی
 

sina1

عضو جدید
به کجا چنین شتابان ؟ گون از نسیم پرسید
به هر آنکجا که باشد به جز این سرا سرایم
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ...... کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روزها گر رفت گو رو باک نیست.
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست...
 

russell

مدیر بازنشسته

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است

لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

حافظ
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب عرق اکنون شکری نیست که نیست
 

abfa

عضو جدید
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب سببی ساز که یارم به سلامت ...... باز آید و برهاندم از بند ملامت
 
  • Like
واکنش ها: abfa

abfa

عضو جدید
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامخرم نباشد جای پیغام سروش
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان ..... که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
 
  • Like
واکنش ها: abfa

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب شراب خرابم کند به بیداری
و گر به روز شکایت کنم به خواب رود


طریق عشق پر آشوب و آفت است ای دل
بیفتد انکه در این راه با شتاب رود
 

abfa

عضو جدید
شب شراب خرابم کند به بیداری
و گر به روز شکایت کنم به خواب رود


طریق عشق پر آشوب و آفت است ای دل
بیفتد انکه در این راه با شتاب رود


دلم ز حلقه ی زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد ...... عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا