مشاعرۀ سنّتی

ghisoo_tala

عضو جدید
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست کی به مسجد سزد آن شمع که در خانه رواست
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین هر جفایی که کنی بر دل من عین وفاست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عمریست تا براه غمت رو نهاده ایم
روی وریای خلق را به یک سو نهاده ایم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست کی به مسجد سزد آن شمع که در خانه رواست



به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین هر جفایی که کنی بر دل من عین وفاست
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهاده ایم
 

ghisoo_tala

عضو جدید
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم :gol: محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
منکه عیب توبه کاران کرده باشم بارها :gol: توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم
 

russell

مدیر بازنشسته
مرا اینگونه گر خواهی،دلت را آشیانم کن

من آن نشکستنی هستم،بیا و امتحانم کن
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نفس برآمد و کام ازتو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید
 

russell

مدیر بازنشسته
ما نگوییم بد و میل به نا حق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش توانگر کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میگریم ومرادم از این سیل اشک بار
تخم محبت که در دل بکا رمت
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند
شهر خالیست زعشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آیدوکاری بکند
 

sisah

عضو جدید
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
 

russell

مدیر بازنشسته
در حیاط سینه ی من هیچکس جای پای غصه را جارو نزد

برف و بار غصه و اندوه را روی بام خانه ام پارو نزد
 

sisah

عضو جدید
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد

امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را
 
  • Like
واکنش ها: cute

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم
 
  • Like
واکنش ها: cute

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما همانیم که بودیم و محبت باقی ست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند

عیب شیرین دهنان نیست که خون می ریزند
جرم صاحب نظران است که دل می بندند

"سعدی"
 
  • Like
واکنش ها: cute

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
هوشنگ ابتهاج:gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
هوشنگ ابتهاج:gol:
تو آب گوارايي جوشيده ز خارايي
اي چشمه مکن تلخي ور زهر چشانندت

يک عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند اي غم از من نستانندت

"هوشنگ ابتهاج"
:gol:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها

آن را که چنین دردی از پای در اندازد
باید که فرو شوید دست از همه درمان ها
:gol:
 

russell

مدیر بازنشسته
از آن رو هست ياران را صفاها با مي لعلش
که غير از راستي نقشي در آن جوهر نمي‌گيرد
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از دست غمت جانب صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
.
.
بربود انده تو صبرم و نیکو بربود
بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت
:gol:
"سعدی"
 

ghisoo_tala

عضو جدید
تا روح بشر به چنگ زر، زندانیست
شاگردی مرگ، پیشه ای انسانی است
جان ار ته دل، طالب مرگ است .. دریغ!
در هیچ کجا، "برای مردن" جا نیست:gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
تا هشیارم طرب زمن پنهان است :gol: ور مست شوم در خردم نقصان است
حالیست میان مستی و هشیاری :gol: من بنده آن که زندگانی آنست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا