مشاعرۀ سنّتی

russell

مدیر بازنشسته
میان گریه می‌خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی‌گیرد
 

sisah

عضو جدید
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهلست
که با شکردهنان خوش بود سال و جواب

کجایی ای که تعنت کنی و طعنه زنی
تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب
 

russell

مدیر بازنشسته
به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد
 

russell

مدیر بازنشسته

یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
 

sisah

عضو جدید
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شأن توست

گر یک نظر به گوشه چشم ارادتی
با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
 

russell

مدیر بازنشسته
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
 

sisah

عضو جدید
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست

برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگست
 

russell

مدیر بازنشسته
تا کی از دستم بر آید تیر تدبیر مراد

در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم
 

sisah

عضو جدید
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار منست
 

russell

مدیر بازنشسته
تبی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خوان ارغوان دارد

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریاچه موج خون فشان دارد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلا معاش چون کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دودست دعا نگه دارد
 

russell

مدیر بازنشسته
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

ز مکر آنان که در تدبیر در مانند در مانند
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دل ودین وعقل وهوشم همه را به باد دادی
زکدام باده ساقی به من خراب دادی
 

industrial-eng

عضو جدید
...در کنج حجره های قدیمی
در دنج هر رباط
پستوی خانه ها
در گوشه ی مسجد میخانه خانقاه
ویرانه ای_هنوز اگر هست_
از دیر یا خرابات
یا در رواق مدرسه ها هرجا
شیراز را همیشه بگردیم...


با سالخوردگان بنشینیم
لای کتاب های کهن را
ده صد هزاربار ببینیم.....



شاید در این میان
خورشید یک غزل
_با خط نغز حافظ
تابید ناگهان!

این افتاب گم شدنی نیست. بی گمان.
شیراز را همیشه بگردیم...

فریدون مشیری
 

russell

مدیر بازنشسته
من از بیگانگان دیگر ننالم / که با من هرچه کرد ان آشنا کرد ...
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درحسرت دیدار تو آواره ترینم
هرچندکه تامنزل توفاصله ای نیست
 

russell

مدیر بازنشسته
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد
 

E.M

عضو جدید
تعلقم به حیات است وقت پیری بیش
که مفت باخته ام موسم جوانی را
 

russell

مدیر بازنشسته
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است

در یاب کار ما که نا پیداست کار عمر
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
روزی تو خواهی آمد از كوچه های باران
تا از دلم بشویی غمهای روزگاران
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی گویم فراموشم مکن هرگز


ولی گاهی به یاد آور

رفیقی را که میدانی نخواهی رفت از یادش!
 

2sadaf2

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ای آشفته حالی در این نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم
 
  • Like
واکنش ها: cute
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا