من اول روز دانستم که این عهد، که با من میکنی محکم نباشدمن آن نیم که حلال از حرام نشناسم ................... شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
من اول روز دانستم که این عهد، که با من میکنی محکم نباشدمن آن نیم که حلال از حرام نشناسم ................... شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
دو عالم را فنا کردم که عهدم را به جای آرم .................. ولی افسوس کز جورت پشیمان و در افکارممن اول روز دانستم که این عهد، که با من میکنی محکم نباشد
من در این ویرانه منزل گنج ها گم کرده ام.......مرغ دل را هم به طوفان بلا گم کرده امدو عالم را فنا کردم که عهدم را به جای آرم .................. ولی افسوس کز جورت پشیمان و در افکارمشعر فی البداهه از خودم طبق مضمون بیت شما و به شکل جواب
من در این ویرانه منزل گنج ها گم کرده ام.......مرغ دل را هم به طوفان بلا گم کرده ام
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی ............. درِ خزانه به مُهر تو و نشانه ی توستما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی ............. درِ خزانه به مُهر تو و نشانه ی توست
ای حرمت قبله ی حاجات ما .............. یاد تو تسبیح و مناجات ماتو نیکی کن به مسکین و تهیدستکه نیکی خود سبب گردد دعا را
ای حرمت قبله ی حاجات ما .............. یاد تو تسبیح و مناجات ما
دارم چه شکایت ها از دست ستمکاران ................ ای کاش به پا خیزد از عدل تو غوغاییآتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند
دارم چه شکایت ها از دست ستمکاران ................ ای کاش به پا خیزد از عدل تو غوغایی
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن .............. که ندارد دل من طاقت هجران دیدنیا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن .............. که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع ..................... تا تحمل کند آن روز که محمل برودنفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
دیدی دوباره ثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل شد عزیز....
زهر ستم چشیدهام، بار الم کشیدهام
رنج فراق دیدهام، محنت انتظار هم
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
"از برف اگر آدم بسازی دل ندارد ..."
دیدی که رسوا شد دلم ............. غرق تمنا شد دلمدر نماز و در رکوع و در سجود
سر بجنبد دل نجنبد این چه سود
دیدی که رسوا شد دلم ............. غرق تمنا شد دلم
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر ............... باری نکشیدیم که به هجران تو ماندمن غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر ............... باری نکشیدیم که به هجران تو ماند
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد ..................... نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسددر پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحب دل کنم
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد ..................... نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
من آن شمعم که از سر تا به پا پیوسته می سوزد ................ من ان گویای خاموشم که لب از شکوه می دوزددر پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
من آن شمعم که از سر تا به پا پیوسته می سوزد ................ من ان گویای خاموشم که لب از شکوه می دوزد
من آن مرغ اسیرم ناگزیرم ناگزیرم .................. برای تو بخوانم تا بمیرم تا بمیرمدانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
من آن مرغ اسیرم ناگزیرم ناگزیرم .................. برای تو بخوانم تا بمیرم تا بمیرم
من ندارم چون "تشکر" می روم "هستی " دگر ...................... دارم امّیدی که شام غم شود بر تو سحرمن نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
من ندارم چون "تشکر" می روم "هستی " دگر ...................... دارم امّیدی که شام غم شود بر تو سحر
هستی خانم...تشکرهام تموم شدن و برای تشکر از همراهیتون این یک بیت شعر رو فی البداهه سرودم و تقدیم شما می کنم
ممنون از شعر بسیار زیباتون
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
در ره معبود ما از جان و دل بگذشته ایـم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |