مشاعرۀ سنّتی

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا قیامت ماتم فرهاد ناحق کشته را ؟تازه دارد لاله خونین کفن در کوهسار

راستش را بخواهی از موقعی که رفتی هیچ چیزتغییر نکرده است :

- من هنوز قهوه میخورم
- سیگار میکشم
- پیاده روی می کنم

در کل هستم؛ اما

- تلخ تر
- بیشتر
- تنهاتر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا قیامت ماتم فرهاد ناحق کشته را ؟تازه دارد لاله خونین کفن در کوهسار
روحم اسیر نگاه جادویی ات است
نگاهم اکسید چشمانت را میخواهد
در حسرت دیدارت می گدازم
وجودم لبریز از نیاز با تو بودن است
شامه ام عطر وجودت راجستجو میکند

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــــو که رفتی ؛ هیچ کس نیامد . .

انگار ؛


قانون بقا هم ، پوچ ست
تنهــــا هــوایـی مـه آلـود ... مبـهـم
هـمــــیـن !
تـــو نـیـستـی ...
تـــو سـال هـاسـت که نـیســـــتی !
امــــا چــــــــــرا مـن ...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهــــا هــوایـی مـه آلـود ... مبـهـم
هـمــــیـن !
تـــو نـیـستـی ...
تـــو سـال هـاسـت که نـیســـــتی !
امــــا چــــــــــرا مـن ...

تــــــو نیستی !
سرخوشانـــــه میخندم ٬
شوخـــی می کنم
و تو نمیدانی....
چقدر سخت اســــت
احساس خفگی کردن
پشـــت این نقابِ لعنتــی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهــــا هــوایـی مـه آلـود ... مبـهـم
هـمــــیـن !
تـــو نـیـستـی ...
تـــو سـال هـاسـت که نـیســـــتی !
امــــا چــــــــــرا مـن ...

نـه آغوشت را میـــــــــخواهم !
نـه یک بوســــــــــــه !
نـه دیگر بودنت را

همین که بیایی
از کنارم رد شوی کافیست...!
مــــــرا به آرامش میرساند حتی
اصطکاک ســــــــــــایه هایمان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تــــــو نیستی !
سرخوشانـــــه میخندم ٬
شوخـــی می کنم
و تو نمیدانی....
چقدر سخت اســــت
احساس خفگی کردن
پشـــت این نقابِ لعنتــی
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
همین که بیایی
از کنارم رد شوی کافیست...!
مــــــرا به آرامش میرساند حتی
اصطکاک ســــــــــــایه هایمان
 

samira93

عضو جدید
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره

هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم
چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم
!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همین که بیایی
از کنارم رد شوی کافیست...!
مــــــرا به آرامش میرساند حتی
اصطکاک ســــــــــــایه هایمان
نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
 

samira93

عضو جدید
نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام

مرا گرداب تنهایى چنان در خود کشد آخر
آه از دست نجاتت دست من شد نااميد آخر
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام

هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم
چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم
!
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی
یادَمـ باشد بگویـَمَـتـــ

دیگر از این لبخنـ ـدهآ

آن همـ ناگهــ ـانی،

نثـآر ِ چشمــ های ِ

بیقــرارَمـ نکنی؛

دلــَمـ

طاقتــِ این همـِ عاشقی ِ یکــ جآ را ندارد !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی داستانی که من به پایان رساندم را

دیگران به افسانه آغاز خواهند کرد
دلتنگ که می شوم..
آدم دیگری می شوم....
خشن*تر،*عصبی*تر، کلافه*تر و تلخ*تر
و جالب*تر این*که
...به دور و بری*هایم کاری ندارم،
همه**اش را نگه*می*دارم و دقیقاً سر کسی خالی می*کنم که دل*تنگ*اش هستم...
 

samira93

عضو جدید
در لحظه اى آه بارش پایيزى آن قامت بلند تو را خم آرد
با برگ ریز زرد تو مى دیدم شيواترین شعار شكوفایى
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در لحظه اى آه بارش پایيزى آن قامت بلند تو را خم آرد
با برگ ریز زرد تو مى دیدم شيواترین شعار شكوفایى
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
 

samira93

عضو جدید
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه

هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان
تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد
بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از اين ما شدن نا اميدي ولي

بمون تا غرورامونو نشكنن

نزار تا برامون بسوزه دلي
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان
تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد
بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم

من ندانم که کیم ،من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگی ام..
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
من دیـــوانه ی آنلـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
عشق من
بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!!
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مسافر! سخت تنهایم . دعا یم کن
بیایم یک سحر پابوس چشمت

تورا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم٬تو را من چشم در راهم

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا