مشاعرۀ سنّتی

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
زخمها از تیغ و طوفان خورده ایم
تا چه بوده تا کنــون تقصیرمان
تا چه باشد بعد از این تقدیرمان
نگرفتی دگر ازان عاشق ازرده خبر
نکنی دیگرازان کوچه گذر
بی تواما من به چه حالی ازان کوچه گذشتم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
وتوای خوب ترین خاطره ها به من ازروی سخابخشیدی
جنگل شب زده چشمت را
ومن انجا گفتم درنظربازی ما بی خبران حیرانند
وتوخندیدی وگفتی اری عشق داند که دراین دایره سرگردانند
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
می‌وزی بر من
ناگهان سر می‌روم از تو....
وقتی می رفت فراموش کرد دست هایش را از روی شانه هایم بردارد
سال ها منتظرش بودم تاروزی برگردد
ولی تازه فهمیده بودم که اومدت زیادی است که دست هایش را ازروی شانه هایم برداشته
این من بودم که شانه هایم را به او سپرده بودم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وتوای خوب ترین خاطره ها به من ازروی سخابخشیدی
جنگل شب زده چشمت را
ومن انجا گفتم درنظربازی ما بی خبران حیرانند
وتوخندیدی وگفتی اری عشق داند که دراین دایره سرگردانند
در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست


مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست


نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست


چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم

گرم به باده بشویید حق به دست شماست
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درود...
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم


من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست


می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست


کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست


بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وتوای خوب ترین خاطره ها به من ازروی سخابخشیدی
جنگل شب زده چشمت را
ومن انجا گفتم درنظربازی ما بی خبران حیرانند
وتوخندیدی وگفتی اری عشق داند که دراین دایره سرگردانند
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مست


در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

وز قد بلند او بالای صنوبر پست


 
  • Like
واکنش ها: RZGH

PoKeY

عضو جدید
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مست


در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

وز قد بلند او بالای صنوبر پست


تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست
تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل
يک روز خنده کردم و عمري گريستم
طي شد دو بيست سالم و انگار کن دويست
چون بخت و کام نيست چه سود از دويستم
گوهرشناس نيست در اين شهر شهريار
من در صف خزف چه بگويم که چيستم


استاد شهريار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست
تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل
يک روز خنده کردم و عمري گريستم
طي شد دو بيست سالم و انگار کن دويست
چون بخت و کام نيست چه سود از دويستم
گوهرشناس نيست در اين شهر شهريار
من در صف خزف چه بگويم که چيستم


استاد شهريار
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا


کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا


نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا


هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا


توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا


بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا


سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا


کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا


نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا


هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا


توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا


بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا


سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ

که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا

ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا:gol:
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال
مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
شکسته واربه درگاهت امدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
مرا چشمي ست خون افشان زدست آن كمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از ان چشم و از آن ابرو...
 

elahe n

عضو جدید
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از آن سنگ خاره نیست
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا چشمي ست خون افشان زدست آن كمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از ان چشم و از آن ابرو...
وقت رفتن همه رابوسیدورفت
به من ازدور نگاهش را داد
یادگاری به همه دادوبه من
انتظارسرراهش راداد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نزدی شاه رخ وفوت شدامکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

بار پیری شکند پشت شکیبائی را


شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل

شمع بزم چمنند انجمن آرائی را
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

بار پیری شکند پشت شکیبائی را


شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل

شمع بزم چمنند انجمن آرائی را
امیدم بود عاشق می شوی لیک
دراین سودا خودم راپیرکردم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا