دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را-----دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارایا رب این آینه حسن چه جوهر دارد / که در او آه مرا قوت تأثیر نبود
در مجلس عطر مياميز كه ما را...هرلحظه زگيسوي خوش بوي مشام استآن یار کزو خانه ما جای پری بود / سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
تو همه؛ راز جهان ریخته در چشم سیاهت،
من همه؛ محو تماشای نگاهت.
تو را من چشم در راهم
شباهنگام که میگیرند شاخه ها رنگ سیاهی
مي رسيد آواي غمناكي به گوش:
"خيمه ها مي سوزد و شمع شب تار عزاست
كربلا
ماتم سراست."
دوش در حلقه ماقصه گیسوی توبود.
تا دل شب سخن از سلسله موی توبود
دل از من برد و روی از من نهان کرددوش در حلقه ماقصه گیسوی توبود.
تا دل شب سخن از سلسله موی توبود
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است**************کلاهی دلکش است اما به ترک سرنمی ارزد
دگر به صید حرم تیغ بر مکش زنهار
وزان که با دل ما کرده ای پشیمان باش.....
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است**************کلاهی دلکش است اما به ترک سرنمی ارزد
daram az zolfe siahash gele chandan k mapors
k chonan zo shode am bi saro saman k mapors
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا..............غیرت نیاورد که جهان پر بلا کندdaram az zolfe siahash gele chandan k mapors
k chonan zo shode am bi saro saman k mapors
سرتو بذار ور شونه هام خوابت بگیرهdaram az zolfe siahash gele chandan k mapors
k chonan zo shode am bi saro saman k mapors
(سوختم از آتش دل در میان موج اشک
شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم)
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند.........که اعتراض بر اسرارعلم غیب کند
ياد باد انكه ز ماوقت سفر ياد نكرد...به وداعي دل غمديده ما شاد نكرددلتنــــــگ که باشی آدم دیگری میشوی ....
خشـنتر ، عصبــــیتر ، کلافهتــر و تلـــختر ....
و جالبتر اینکه با اطــراف هم کاری نداری ....
همـــــه اش را نگـــــــــه می داری ...............
و دقیقاً سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش هستی ....
ياد باد انكه ز ماوقت سفر ياد نكرد...به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت...تا باز چه انديشه كند راي صوابتدلا منال ز بیداد و جور یار که یار
ترا نصیب همین کرده است و این داد است.....
حافظ
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت...تا باز چه انديشه كند راي صوابت
تا كي اندر دام وصل ارم تذروي خوش خرام...در كمينم و انتظار وقت فرصت مي كنمتا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یا رب یاربست.....
تا كي اندر دام وصل ارم تذروي خوش خرام...در كمينم و انتظار وقت فرصت مي كنم
يار ما چون گيرد اغاز سماع...قدسيان بر عرش دست افشان كنندتكيه بر جاي بزرگان نتوان زدبه گزاف
مگر اسباب بزرگي همه اماده كني
يار ما چون گيرد اغاز سماع...قدسيان بر عرش دست افشان كنند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |