مشاعرۀ سنّتی

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
علیکم السلام و رحمت الله ! :دی

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد


بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد


دل واپست شدم ...چقدر دیر آمدی !؟
باور نمی کنی که دل من هزار راه ....
بر گشت و مات توی دو چشمم نگاه کرد
شرمنده اشتباه گرفتم .... اشتباه
 

Farideh Faren

عضو جدید
تو را من چشم در راهم شباهنگام...

که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی...

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم...

 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما خود نمی رویم روان قفای کس ................... ان میبردمان که به قفای وی اندریم
 

asaese

عضو جدید
از گداز من عيار عشق مي بايد گرفت
در عرق دارد جبين تا چشمه ي خورشيد آب
 

asaese

عضو جدید
هر دم جوان تر مي شوم وز خود نهان تر مي شوم
همواره آن تر مي شوم، از دولت هموار من
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه جنت و آوازه بیت المعمور
شرحی از جلوه خمخانه بنت العنب است
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه هر درخت تحمل کند این جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رازِ دل با آب گفتم تا نگوید با کسی

عاقبت وردِ زبانِ ماهیِ دریا شدم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک گلِ مقصود در این بوستان

چیده نشد بی مددِ دوستان
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا