دردم از يارست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
دل فداي او شد و جان نيز هم
مستان جام عشق ، که لاف از لقا زنند .... جان را دهند و خیمه به ملک بقا زنند
دوستان افسونگر و حق ناشناسند اي دريغ!
دلبري بي رنگ و ريب و غمگساري ساده كو؟
ولي غصه نخوريد ميدانم كه مي دانيد؛
ولي بگذاريد بگويم ؛تاشايد دردهايمان تسكين گيرد؛
يك روز مي آيد....
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت ..... تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام[/FONT]
ما درس سحر بر سر میخانه نهادیم .... محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش .... این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود[/FONT]
در دایره قسمت ، ما نقطۀ تسلیمیم ..... لطف آنچه تو اندیشی ، حکم آنچه تو فرمائی
يكي درد و يكي درمون پسندد
يكي وصل و يكي هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندم آنچه را جانون پسندد
يكي درد و يكي درمون پسندد
يكي وصل و يكي هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندم آنچه را جانون پسندد
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
تا مگر همچو صبا باز به كوي تو رسيدم
حاصلم دوش بجز تاله شبگير نبود
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم[/FONT]
من مي نه ز بهر تنگدستي نخورم
يا از غم رسوايي و مستي نخورم
من مي ز براي خوشدلي ميخوردم
اکنون که تو بر دلم نشستي نخورم
من بی می ناب زيستن نتوانم
يک لحظه کشيد جور تن نتوانم
من عاشق آن دمم که ساقی گويد
يک جام دگر بگير و من نتوانم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]موي سپيد را فلکم آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام[/FONT]
مکن ناله از بینوایی بسی ------- چو بینی زخود بینواتر کسی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
راهي بزن کـه آهي بر ساز آن توان زد
شـعري بخوان که با او رطل گران توان زد
شـعري بخوان که با او رطل گران توان زد
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت
با من راه نشين باده مستانه زدند
در بهاي بوسه اي جاني طلب ---- مي كنند اين دلستانان الغياث
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد
اثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد[/FONT]
در دهر هر آن که نيم ناني دارد
از بـهر نشسـت آشياني دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسي
گو شاد بزي که خوش جهاني دارد
از بـهر نشسـت آشياني دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسي
گو شاد بزي که خوش جهاني دارد
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |