اي مرغ سحر عشق ز پ روانه بياموز
كان سوخته را جان شد آواز نيامد.....
در کار عشقم یار دل،آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل،وز کار دنیا غافلم...
اي مرغ سحر عشق ز پ روانه بياموز
كان سوخته را جان شد آواز نيامد.....
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبیدر کار عشقم یار دل،آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل،وز کار دنیا غافلم...
در کار عشقم یار دل،آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل،وز کار دنیا غافلم...
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم
من آن شتاره شب زنده دار اميدم
كه عاشقان تو تا روز ميشمارندم...
نرگس جونم سلاااااااااااام.......
من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
که بر دیدارِ طاقت سوزِ خود عاشق تر از مایی...
يكي ز شب گرفتگان چراغ بر نمي كند
گسي به كوچه سار شب در سحر نميزند....
دوریِ ظاهر دلیلِ دوریِ دل نیست،نیست
با تواَم دیگر ، چرا در انتظارِ من تویی؟؟
یارب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج به بیگانه و خویشان نشوم
یارب این شمع دلفروز ز کاشانه ی کیستتو مثل دست خود افتاده بودی
به قدر مهربانی ساده بودی
در آن هنگامه از خود گذشتن
عجب دستی به دریا داده بودی
یارب این شمع دلفروز ز کاشانه ی کیست
جان ماسوخت بپرسیدکه جانانه ی کیست
ما دل به درد هجر ضروری نهادهایم
زیرا که فارغست طبیب از دوای ما
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد...
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن
نخواندنی شده این شهر بی ترانه ی تنها
برای مردم این خطه روستا بفرستید
دیگرم بخت رهایی از کمند عشق نیست
کار صید خسته با صید افکنی افتاده است...
تو اهل کشور خورشید و جام جمشیدی
شراب عشق در این جا مجو به جامی نیست
تا عشق و رندی است کیشم یکسان بود نوش و نیشم
من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من...
دور از هراس امشب، وان خاطرات خونینغم از درون دل من برون نمی آید
که ترک مسکن و ماوی نمی تواند کرد
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |