دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
سلام دوستان
با عرض پوزش من دوباره تشكر ندارم
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
تو را من دوست می دارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه ست در عقلم و گر رخنه ست در دینم
تا تو مصور شدی در دل یکتای منمن در این جای همین صورت بی جانم و بس
دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند
سلسله پای جمع زلف پریشان اوست
رنج ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان
ترک آسایش گرفتیم این زمان آسوده ایم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت
خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند
در همه گیتی نگاه کردم و باز آمدممویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
کاشوب حسن روی تو در عالم اوفتد
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
مکن ملامتم ای دوست زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |