من ره نمی برم مگر آن جا که کویِ دوست
من سر نمی نهم مگر آن جا که پایِ یار
من سر نمی نهم مگر آن جا که پایِ یار
روز صحرا وسماع است و لب جوی وتماشامن ره نمی برم مگر آن جا که کویِ دوست
من سر نمی نهم مگر آن جا که پایِ یار
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
آنکس که دلی دارد آراسته ی معنیوقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
سلام دختر شرقی عزیز ... خوشحالم که تایپیک سعدی رو با کمک دوستان زنده نگه میداریداگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
سلام سیلینسای عزیز ... نشون دادی که سعدی پرستیتا بود بار غمت بر دل بی هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
سلام سیلینسای عزیز ... نشون دادی که سعدی پرستی
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فرو شوید دست از همه درمان ها
مرحبا ای نسیم عنبربوی
خبری زان به خشم رفته بگوی
دلبر سست مهر سخت کمان
صاحب دوست روی دشمن خوی
گو دگر گر هلاک من خواهی
بی گناهم بکش بهانه مجوی
یار آن حریف نیست که از در درآیدم
عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود
روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنومدوشم آن سنگ دل پریشان داشت
یار دل برده دست بر جان داشت
دیده در میفشاند در دامن
گوییا آستین مرجان داشت
اندرونم ز شوق میسوزد
ور ننالیدمی چه درمان داشت
مینپنداشتم که روز شود
تا بدیدم سحر که پایان داشت
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |