**مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

میلیشیا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دب اکبر آن است: دو وجب بالاتر از بام.

آسمان آبی نیست، روز آبی بود.
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،
طرحی از جاروها، سایه هاشان در آب.

بر تن دیوارهای طرح شکست.
کس دگر رنگی در این سامان ندید.
چشم می دوزد خیال روز و شب
از درون دل به تصویر امید.



من دیگه باید برم دوست گرامی ... خیلی خوشحال شدم
شب خوش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بر تن دیوارهای طرح شکست.
کس دگر رنگی در این سامان ندید.
چشم می دوزد خیال روز و شب
از درون دل به تصویر امید.



من دیگه باید برم دوست گرامی ... خیلی خوشحال شدم
شب خوش
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.
همچنین شب خوش
 

میلیشیا

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.
همچنین شب خوش

در باغی رھا شده بودم.
نوری بیرنگ و سبک بر من می وزید.
آیا من خود بدین باغ آمده بودم
و یا باغ اطراف مرا پر کرده بود؟
ھوای باغ از من می گذشت
 

S A M M A N

عضو جدید
تا اناري تركي برمي داشت
دست فواره خواهش مي شد


دنگ...، دنگ ....
ساعت گيج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر اين فكر كه اين دم گذر است
می شود نقش به ديوار رگ هستی من.
لحظه ام پر شده از لذت
يا به زنگار غمی آلوده است.
ليک چون بايد اين دم گذرد،
پس اگر می گريم
گريه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم
خنده ام بيهوده است.
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنگ...، دنگ ....
ساعت گيج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر اين فكر كه اين دم گذر است
می شود نقش به ديوار رگ هستی من.
لحظه ام پر شده از لذت
يا به زنگار غمی آلوده است.
ليک چون بايد اين دم گذرد،
پس اگر می گريم
گريه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم
خنده ام بيهوده است.
تو در راهي
من رسيده ام
اندوهي در چشمانت نشست، رهرو نازك دل!
ميان ما راه درازي نيست: لرزش يك برگ
 

S A M M A N

عضو جدید
تو در راهي
من رسيده ام
اندوهي در چشمانت نشست، رهرو نازك دل!
ميان ما راه درازي نيست: لرزش يك برگ


گیاه تلخ افسونی !
شوکران بنفش خورشید را
در جام سپید بیابان ها لحظه لحظه نوشیدم
و در آیینه نفس کشنده سراب
تصویر ترا در هر گام زنده تر یافتم.
در چشمانم چه تابش ها که نریخت!
و در رگ هایم چه عطش ها که نشکفت!
 

وهاب...

اخراجی موقت
گیاه تلخ افسونی !
شوکران بنفش خورشید را
در جام سپید بیابان ها لحظه لحظه نوشیدم
و در آیینه نفس کشنده سراب
تصویر ترا در هر گام زنده تر یافتم.
در چشمانم چه تابش ها که نریخت!
و در رگ هایم چه عطش ها که نشکفت!

تا كه جان گيرد در فكر دوام،
اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر،
وا رهاينده از انديشه من رشته حال
وز رهي دور و دراز
داده پيوندم با فكر زوال.
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا كه جان گيرد در فكر دوام،
اين دوامي كه درون رگ من ريخته زهر،
وا رهاينده از انديشه من رشته حال
وز رهي دور و دراز
داده پيوندم با فكر زوال.

لب بود و نیایشی
من بود و تویی
نماز و محرابی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لب بود و نیایشی
من بود و تویی
نماز و محرابی

[FONT=&quot]یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم[/FONT].
[FONT=&quot]یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،[/FONT]
[FONT=&quot]طرحی از جاروها، سایه هاشان در آب[/FONT].
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،
طرحی از جاروها، سایه هاشان در آب.

بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
دشت‌هایی چه فراخ!
کوه‌هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد!
من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.

پشت تبریزی‌ها
غفلت پاکی بود، که صدایم می‌زد
.
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دشت‌هایی چه فراخ!
کوه‌هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد!
من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.

پشت تبریزی‌ها
غفلت پاکی بود، که صدایم می‌زد
.


دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز...

[FONT=&quot]زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید[/FONT]
[FONT=&quot]کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ[/FONT] ...
[FONT=&quot]هر چه دشنام از لب خواهم برچید[/FONT]
[FONT=&quot]هر چه دیوار از جا خواهم برکند[/FONT]

 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند



دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

[FONT=&quot]تپش قلب شب آدینه[/FONT]
[FONT=&quot]جریان گل میخک در فکر[/FONT]
[FONT=&quot]شیهه ی پاک حقیقیت از دور[/FONT]
[FONT=&quot]من صدای وزش ماده را می شنوم[/FONT]
[FONT=&quot]و صدای ایمان را در کوچه ی شوق[/FONT]
[FONT=&quot]و صدای باران را روی پلک تر[/FONT] [FONT=&quot]عشق[/FONT]
[FONT=&quot]روی موسیقی نمناک بلوغ[/FONT]
[FONT=&quot]و صدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب[/FONT]
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود.
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد.
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند
.
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود.
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد.
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند
.

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است

[FONT=&quot]تپش قلب شب آدینه[/FONT]
[FONT=&quot]جریان گل میخک در فکر[/FONT]
[FONT=&quot]شیهه ی پاک حقیقیت از دور[/FONT]
[FONT=&quot]من صدای وزش ماده را می شنوم[/FONT]
[FONT=&quot]و صدای ایمان را در کوچه ی شوق[/FONT]
[FONT=&quot]و صدای باران را روی پلک تر[/FONT] [FONT=&quot]عشق[/FONT]
[FONT=&quot]روی موسیقی نمناک بلوغ[/FONT]
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخک در فکر
شیهه ی پاک حقیقیت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای ایمان را در کوچه ی شوق
و صدای باران را روی پلک ترعشق
روی موسیقی نمناک بلوغ


غنچه خواب ؟ ایا می شکفیم ؟
آری ما غنچه یک خوابیم
یک روزی بی جنبش برگ
اینجا ؟
نی در دره مرگ
تاریکی تنهایی
نی خلوت زیبایی
به تماشا چه کسی می اید چه کسی ما را می بوید
...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غنچه خواب ؟ ایا می شکفیم ؟
آری ما غنچه یک خوابیم
یک روزی بی جنبش برگ
اینجا ؟
نی در دره مرگ
تاریکی تنهایی
نی خلوت زیبایی
به تماشا چه کسی می اید چه کسی ما را می بوید
...

[FONT=&quot]دوست را زیر باران باید برد[/FONT]
[FONT=&quot]عشق را زیر باران باید جست[/FONT]
[FONT=&quot]زیر باران باید با زن خوابید[/FONT]
[FONT=&quot]زیر باران باید بازی کرد[/FONT]
[FONT=&quot]زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت[/FONT]

 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت



تعمير سكوت
گيجم كرد.
ديدم كه درخت ، هست.
وقتي كه درخت هست
پيداست كه بايد بود،
بايد بود
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تعمير سكوت
گيجم كرد.
ديدم كه درخت ، هست.
وقتي كه درخت هست
پيداست كه بايد بود،
بايد بود


در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید.
درهم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب می فروزددر آذر سپید.
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دور دست
قویی پریده بی گاه از خواب
شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.
لب های جویبار
لبریز موج زمزمه در بستر سپید.
درهم دویده سایه و روشن.
لغزان میان خرمن دوده
شبتاب می فروزددر آذر سپید.


در باغ
يك سفره مانوس
پهن
بود.
چيزي وسط سفره، شبيه
ادراك منور:
يك خوشه انگور
روي همه شايبه را پوشيد.
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در باغ
يك سفره مانوس
پهن
بود.
چيزي وسط سفره، شبيه
ادراك منور:
يك خوشه انگور
روي همه شايبه را پوشيد.


[FONT=&quot]دیوار سایه ها شده ویران.[/FONT]
[FONT=&quot]دست نگاه در افق دور[/FONT]
[FONT=&quot]کاخی بلند ساخته با مرمر سپید[/FONT]
[FONT=&quot]مانده تا برف زمین آب شود[/FONT].
[FONT=&quot]مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر[/FONT].
[FONT=&quot]ناتمام است درخت[/FONT].
[FONT=&quot]زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد[/FONT]
[FONT=&quot]و فروغ تر چشم حشرات[/FONT]
[FONT=&quot]و طلوع سر غوک از افق درک حیات[/FONT].
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیوار سایه ها شده ویران.
دست نگاه در افق دور
کاخی بلند ساخته با مرمر سپید
مانده تا برف زمین آب شود.
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.


تا وسط اشتباه هاي مفرح،
تا همه چيزهاي محض.
رفتم نزديك آب هاي مصور،
پاي درخت شكوفه دار گلابي
با تنه اي از حضور.
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا وسط اشتباه هاي مفرح،
تا همه چيزهاي محض.
رفتم نزديك آب هاي مصور،
پاي درخت شكوفه دار گلابي
با تنه اي از حضور.

[FONT=&quot]روزگارم بد نيست[/FONT].
[FONT=&quot]تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي[/FONT].
[FONT=&quot]مادري دارم ، بهتر از برگ درخت[/FONT].
[FONT=&quot]دوستاني ، بهتر از آب روان[/FONT].
[FONT=&quot]و خدايي كه در اين نزديكي است[/FONT]
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.
و خدايي كه در اين نزديكي است


تا حضور وطن غايب شب خواهد رفت.
سقف يك وهم فرو خواهد ريخت.
چشم
هوش محزون نباتي را خواهد ديد.
پيچكي دور تماشاي خدا خواهد پيچيد.
راز ، سر خواهد رفت.
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصویری می کشد تصویری سبز شاخه ها برگ ها
روی باغ های روشن پرواز می کنم
چشمانم لبریز علف ها می شود.....
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصویری می کشد تصویری سبز شاخه ها برگ ها
روی باغ های روشن پرواز می کنم
چشمانم لبریز علف ها می شود.....


دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم


صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم


هیجان ها را پرواز دهیم

روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم
 

Similar threads

بالا