مرام رفاقت آقايون در مقايسه با خانوم ها!

Honey-sr

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا!دوره جوون مردی و رفاقت و این حرفا دیگه گذشته.میگن از هر دست بدی از همون دست پس میگیری ولی به نظر من الان از هر دستی بدی از دست چپ پس میگیری!با هرکس باید مثل خودش رفتار کنی یا اگه هم خوبی کردی انتظار خوبی دیدن نداشته باشی!!!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزا که نمیتونه به چشمت هم اعتمادکنی چطور میتونی به دوست اطمینان کنی؟مرد مرام و معرفت خدا بیامرزدش
 

hami_sani

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای بابا!دوره جوون مردی و رفاقت و این حرفا دیگه گذشته.میگن از هر دست بدی از همون دست پس میگیری ولی به نظر من الان از هر دستی بدی از دست چپ پس میگیری!با هرکس باید مثل خودش رفتار کنی یا اگه هم خوبی کردی انتظار خوبی دیدن نداشته باشی!!!
من هم به همبن نتیه رسیدم.باید با هر کس مثل خودش بود.تازه شایدم بدتر از خودش.تا بفهمه بدتر از بد هم هست
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من هنوزم خوبی تو دنیا هست.هنوزم معرفت هست و من هنوزم دوستا و رفقایی دارم که رو صداقت و دوستیشون میتون قسم بخورم.
کلا خیلی اهل رفاقتم.اعتماد میکنم به همه حتی خیلیم بی اعتمادی دیدم ولی بعضیا هم جواب اعتمادمو با بی اعتمادی ندادن به خاطر خوبیه اونا چشمامو رو بی معرفتیا بستم.
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو روز به عيد مونده بود . و من در به در كتابي كه 100 جا سفارش داده بودم اما دريغ از يكي شون! خيلي ضروري بود .
يكي از دوستان ( از يه شهر ديگه) تونسته بودند كتاب را بخرند! . از شون خواستم كتاب را واسه من بارنامه كنند تا به دستم برسه! گفت كه سرش شلوغه و تا ترمينال شهرشون كه كلا 10 دقيقه راه نيست نمي تونه بياد! مجبور بودم . بايد من مي رفتم شهرشون تا كتاب را بگيرم ! 2 ساعت راه ! اونهم 2 روز قبل عيد كه توي كوچه و پس كوچه هاي شهر خودتم هم گم مي شي!
خب ازش خواستم كجا بيام . ميشه تا ميدون اصلي شهر بيام و شما تشريف بياريد اونجا ؟! ( اين ميدون مركز شهر تا خونشون 5 دقيقه را بود!)
گفت من ساعت ... بايد برم ارايشگاه شما بيا ارايشگاه! فلان خيابون فلان كوچه! سرم داشت گيج مي رفت ! يه ارايشگاه توي كوچه پس كوچه هاي شهري كه تا حالا پاتو اونجا نذاشتي!
خوشبختانه من قبل از وقت آرايشگاه اش رسيدم . پرسيدم كجا بايد بيام؟ گفت من الان فلان خيابونم! بيا اونجا . اين خيابون هم اينقدر پرت بود كه از 5 6 نفري پرسيدم تا تونستم برسم. انگار كسي اصلا نشنيده بود!
وقتي رسيدم خيلي زود اونهم رسيد البته با يه آقايي كه گويا پدرش بود. كتاب را گرفتم . سر ظهر بود . يه تعارف نزد! و گفت مي توني از اون طرف خيابون بر گردي!
اقايي كه تو ماشين بود اصلا پاين نيومد!

برگشتم . توي راه ياد اون چند تا كتابي بودم كه واسش خريده بودم .
ياد دو تا پروژه اي كه هيچ كاري نكرده بود اما از روي رفاقت اسمشو نوشته بودم ! ياد تمام حماقت هايي كه كرده بودم!

روز آخر دانشگاه بود . 4 سال يه تعارف خشك و خالي نزده بود . حالا مي گفت صدف نكنه شماره تو عوض كني ! خواستيم بيايم اون طرفا! شما هم رفتي نكنه پشت سرت را نگاه نكني بيا اين طرفا!!!

كاش يه ذره از مرام رفاقت آقايون را ميشد توي دوستي خانو م ها ديد .فقط ديد!
باهات موافقم شدیدددددددددددد
اقایون تو دوستیشون کم نمیذارن حداقل از خانومها خیلی بهترن
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و دوستام کلا خیلی با هم رفیقیم و واقعا رفاقت داریم با هم.

حتی توو خیلی از شرایطی که برادر،برادرشو نمیشناسه به هم کمک کردیم.

اما یه سری نامردی ها هم شده در حق هم بکنیم:دی

بنظر من آدم از هیچ کس نباید انتظار داشته باشه.

مثلا نباید پیش خودش فکر بکنه چون فلانی رفیقمه پس باید فلان کار رو برام انجام بده.

اگه هم به کسی خوبی میکنین ازش انتظار عوض نداشته باشین!!

خوبی کنین در راه خدا و انتظاری هم نداشته باشین حتی از صمیمی ترین رفیقتون اون وقت متوجه میشین

زندگیتون بهشت شده!!:D
 

zemestan_d

عضو جدید
باور کنید یه موقع هایی اینقدر دخترا ببخشید بی شخصیت و بی معرفت و ............هستن که از دختر بودن خودم خجالت میکشم فقط بلدن بگن عزیزم قربونت برم فدات شم عشقم ...........کوفت درد مرض .................
 

sorena-2500

عضو جدید
به نظر من ظاهر امر با باطن فرق می کنه....
پسرا در ظاهر به هم بد و بیراه میگن و چرت و پرت اما در اصل با هم رفیقن و مشکلاتشون رو حل میکنن...
اما فک کنم دخترا در ظاهر امر قربون صدقه ی هم میرن اما در مواقع لازم دست هم رو نمیگیرم......
مثلا:
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم… می بینمت خوشگم… بوس بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال… بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر
.
.
.
.
.
.
بعد از قطع کردن تلفن :
دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکپیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد
پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بخدا قسم بدون اغراق و بدون اینکه بخوام کمو زیاد بگم.
به عشق رفیقام زنده ام.با یادشون نفس میکشم.تنها داراییم تو زندگیمن.حاضرم جونمم براشون بدم.
من درسم از بقیشون بهتر بود و 8 ترم تموم کردم و اونا هنوز دانشگاهن.هر ده روز یه بار باید پسنداز کنم و 4 ساعت راه برم ببوسمشونو باهم یه تفریح بریمو بیام.اونا هم هروقت میان ماشین میارن و میان دنبالمو میریم میگردیم.مگه آدم چی میخواد دیگه؟
رفقایی دارم که برام وقت میذارن.یادم هستن و براشون مهمم.
خرابتم رفیق...
در آخر:
بر نا رفیقان شرم باد
 
آخرین ویرایش:

orange.girl

عضو جدید
بخدا قسم بدون اغراق و بدون اینکه بخوام کمو زیاد بگم.
به عشق رفیقام زنده ام.با یادشون نفس میکشم.تنها داراییم تو زندگیمن.حاضرم جونمم براشون بدم.
من درسم از بقیشون بهتر بود و 8 ترم تموم کردم و اونا هنوز دانشگاهن.هر ده روز یه بار باید پسنداز کنم و 4 ساعت راه برم ببوسمشونو باهم یه تفریح بریمو بیام.اونا هم هروقت میان ماشین میارن و میان دنبالمو میریم میگردیم.مگه آدم چی میخواد دیگه؟
رفقایی دارم که برام وقت میذارن.یادم هستن و براشون مهمم.
خرابتم رفیق...
در آخر:
بر نا رفیقان شرم باد

رفیق واقعی تو سختیاس ک باهاته...پشتتو خالی نمیکنه

نه تو تفریح و عشق و حال!
 
  • Like
واکنش ها: Mute

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفیق واقعی تو سختیاس ک باهاته...پشتتو خالی نمیکنه

نه تو تفریح و عشق و حال!

اونجاهاشم هستن...
وقتی تو تنگنا باشیو دوس نداشته باشی خونوادت بدونن مجبوری به رفیقت بگی...
از رفاقت همینو برات بگم که من 4 سال تو خونه دانشجویی با 3تا از رفیقام بودم که از دبیرستان باهم بودیم!اصن جیبمون یکی بود.زندگیمون یکی بود.هیچ کدوممنون با کس دیگه بحث نمیکرد.غمو شادیمون باهم بود.

ازونطرف خواهرمم دانشجو بود تو همون شهر دانشگاه خودم.میگفت وحید شما تو خونه باهم چطورین؟میگفتم ما داداشیم.همو دو روز نبینیم میمیریم!
میگفت ما تو خابگاه 6نفر تو یه سوییت هستیم هر 6تامون 6تا غذای جداگونه میپزیم!!!!!!میگفت هرچی میرم پیششون نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم!!!!یعنی واقعا دلم براش میسوخت!!!هروقت با دوستام میخواستیم بریم بیرون جمعه ها خواهرمو میبردم باهام.خیلی باحال بودن 6 نفر تو یه اتاق 6تا غذای جدا درست کنن!!!!
لباسا و ظرفا و کتابا و خلاصه زندگیمون برا هم بود.یادم نمیره هیچوقت وقتی یکیمون نمره بد میاورد هممون داغون بودیم.میرفتیم پیش استادا برا هم چونه میزدیم....
رفاقت خیلی مقدسه خیلی....
بزرگترین ریسکارو سر جلسه امتحان میکردیم تا رفیقمون نیفته...یادش بخیر یه بار به یکی از رفیقام تقلب میرسوندم گرفتنم و برگمو ازم گرفتن!رفیقم بلند شد گفت استاد تقصیر من بود ااونو ولش کنین برگمو بهم پس دادن....یعنی اونجا بود گفتم دمت گرم رضا...
یه بارم یکی از استادامون با یکی از دوستام لج بود گوشی دوستم زنگ خورد سر کلاس!ته کلاس بودیم.منتظر بود از دوستم سوتی بگیره بندازش!گفت گوشی کی بود؟من ناخوآگاه گفتم من!
گفت بلندشو برو بیرون!!!!منم با راحتی رفتم بیرون و دو نمره از مجموع نمرم آخر ترم کم کرد ولی هیشکی صداشو در نیاورد.اینا فقط چیزای جزئیش بودن.من با نفس رفیقام زندم....
 

Similar threads

بالا