به گزارش خبرنگار دفاعي ـ امنيتي باشگاه خبرنگاران، سردار علي فضلي جانشين رئيس سازمان بسيج مستضعفين در آخرين روزهاي هفته دفاع مقدس امسال در مراسمي به ذکر خاطره‌اي از روحاني شهيد ملکي پرداخت.
وي اظهار داشت: وقتي شهيد ملکي كه يك روحاني بود خود را براي اعزام به جبهه‌هاي حق عليه باطل معرفي کرد، به او گفتند بايد به گردان حضرت زينب(س) بروي.
شهيد ملکي با اين تصور که گردان حضرت زينب(س) متعلق به خواهران است به شدت با اين امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان ديگري شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذيرش دستور و رفتن به گردان حضرت زينب شد.
هنگامي که مي‌خواست به سمت گردان حضرت زينب(س) حرکت کند، فرمانده به او گفت اين گردان غواص در حوالي رودخانه دز در اهواز مستقر است.
شهيد ملکي بعد از شنيدن اسم "غواص" به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به اين محل عفو کنيد، من را به گردان علي‌اصغر(ع) بفرستيد، گردان علي‌اکبر(ع) گردان امام حسين(ع) اين همه گردان، چرا من بايد برم گردان حضرت زينب؟ اما دستور فرمانده لازم‌الاجرا بود.
شهيد ملکي در طول راه به اين مي‌انديشيد که "خدايا من چه چيزي را بايد به اين خواهران بگويم؟ اصلا اين‌ها چرا غواص شده‌اند؟ يا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن."
هوا تاريک بود که به محل استقرار گردان حضرت زينب رسيد، شهيد ملکي از ماشين پياده شد، چند قدم بيشتر جلو نرفته بود که يکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد.
راننده كه از پشت سر شهيد ملکي مي‌آمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستين؟
شهيد ملکي با صدايي لرزان گفت: "والله چي بگم، استغفرالله از دست اين خواهراي غواص ...
راننده با تعجب زد زير خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اينا برادراي غواصن که تازه از آب بيرون آمدند و دارند لباساشونو عوض مي‌کنند.
اينجا بود که شهيد ملکي تازه متوجه قضيه شده و فهميد ماجراي گردان حضرت زينب چيه!!
http://www.yjc.ir/fa...غواص-فرستاده-شد
وي اظهار داشت: وقتي شهيد ملکي كه يك روحاني بود خود را براي اعزام به جبهه‌هاي حق عليه باطل معرفي کرد، به او گفتند بايد به گردان حضرت زينب(س) بروي.
شهيد ملکي با اين تصور که گردان حضرت زينب(س) متعلق به خواهران است به شدت با اين امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان ديگري شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذيرش دستور و رفتن به گردان حضرت زينب شد.
هنگامي که مي‌خواست به سمت گردان حضرت زينب(س) حرکت کند، فرمانده به او گفت اين گردان غواص در حوالي رودخانه دز در اهواز مستقر است.
شهيد ملکي بعد از شنيدن اسم "غواص" به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به اين محل عفو کنيد، من را به گردان علي‌اصغر(ع) بفرستيد، گردان علي‌اکبر(ع) گردان امام حسين(ع) اين همه گردان، چرا من بايد برم گردان حضرت زينب؟ اما دستور فرمانده لازم‌الاجرا بود.
شهيد ملکي در طول راه به اين مي‌انديشيد که "خدايا من چه چيزي را بايد به اين خواهران بگويم؟ اصلا اين‌ها چرا غواص شده‌اند؟ يا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن."
هوا تاريک بود که به محل استقرار گردان حضرت زينب رسيد، شهيد ملکي از ماشين پياده شد، چند قدم بيشتر جلو نرفته بود که يکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد.
راننده كه از پشت سر شهيد ملکي مي‌آمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستين؟
شهيد ملکي با صدايي لرزان گفت: "والله چي بگم، استغفرالله از دست اين خواهراي غواص ...
راننده با تعجب زد زير خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اينا برادراي غواصن که تازه از آب بيرون آمدند و دارند لباساشونو عوض مي‌کنند.
اينجا بود که شهيد ملکي تازه متوجه قضيه شده و فهميد ماجراي گردان حضرت زينب چيه!!
http://www.yjc.ir/fa...غواص-فرستاده-شد
