كوي دوست

mina_srk

کاربر فعال
نه باب من هيچ كس رو دعوت نكردم
حالا قهر نباش
نه بابا اين چه حرفيه
نري خودتو بندازي
خب بابا من که اینجا زیاد نمیگردم که!
نمیوخام من همین پس فردا رفتم دانشگاه میرم بالا با مخ خودم و میندازم پایین!
اگه من این حرفا رو به بابای خودم بگم یه چشم غره خفن میاد و یه دونه بهم میگه مال بیر مال!(یعنی نفهم!)البته لغویش میشه(گاو تر از گاو!)خدا رو شکر تا حالا ازش کتک نخوردم فقط چشم غره هاش که من میبینم 1 ساعت گریه میکنم!
بابایی تو هم چشم غره میری؟;)
 

فروردین

عضو جدید



تقدیم به همه دوستان و ياران همراه

لحظه ديــــدن تــو لحظـــه يکــــي شـــدن بود

لحظه تکرار عشق و با تو هم قسم شدن بود

من تـــوي بــــــرق نگاهت قصر روياهامو ديدم

نذر کردم صد گل ياس تا به عشق تو رسيدم

اي نفسهاي پياپي بــــي تــو زندگي عذابه

مالک دنيا که باشم بــي تو عمر من سرابه

...................................
 

mina_srk

کاربر فعال
یادته می گفتی که هميشه آسمونی بمونيم . منم گفتم باشه .

آسمونی بوديم .پامون به زمين نرسيد .خوشحال بوديم . زندگيمونو می کرديم تا اينکه تو اون روز یه دفعه پايينو ديدی .

نمی دونم چی تو رو به سمت خودش کشيد که از اون روز تا حالا بر نگشتی . حالا من موندم تنها و تو اون قدر سرت شلوغه که حتی بالا سرت رو هم نگاه نمی کنی .

عیب نداره همين اندازه که ببینمت کافيه.
 

mina_srk

کاربر فعال
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی‌جیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
 

فروردین

عضو جدید

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خب بابا من که اینجا زیاد نمیگردم که!
نمیوخام من همین پس فردا رفتم دانشگاه میرم بالا با مخ خودم و میندازم پایین!
اگه من این حرفا رو به بابای خودم بگم یه چشم غره خفن میاد و یه دونه بهم میگه مال بیر مال!(یعنی نفهم!)البته لغویش میشه(گاو تر از گاو!)خدا رو شکر تا حالا ازش کتک نخوردم فقط چشم غره هاش که من میبینم 1 ساعت گریه میکنم!
بابایی تو هم چشم غره میری؟;)
خاله تو يه چيز به اين دختر بگو
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دلم تنگ میش ه ولی تحویل ه به قول نسیم باید اسباب بازی بسازیم :w15:

سلام بر هم رشته ی عزیز... می بینم که هنوز درگیر اسباب بازی ساختنی:cry::cry:
برات آرزوی زنده و سالم موندن تا روز آخرو دارم:D:D من امیدوارم... تو می تونی;)
 

mina_srk

کاربر فعال
... خیلی خوبه که تو الان منو نمی تونی ببینی
... نمی بینی که چشام پراز اشکه
... نمی بینی که چقدر داغونم
... چقدر خوبه کسی نیست که آرومم کنه
... چقدر خوبه که هیچ کس نیست
! چقدر خوبه من الان تنهام . تنهای تنها
... چقدر خوبه که هیچ کس نیست که من برم پیشش و گریه کنم
... چقدر خوبه که الان هیچ کس نمی دونه که من پر از گریه م
... چقدر خوبه که نمی فهمی دارم خفه میشم
... چقدر خوبه نقطه چین ها رو خودت پر می کنی
... چقدر خوبه که حتی نیستی که اشکامو با دستات پاک کنی
... چقدر خوبه که الان هیچ کس نیست که من براش با ذوق حرف بزنم جیغ بزنم
... چقدر خوبه که نیستی تا بغلم کنی که آروم شم
چقدر خوبه وقتی هیچ کس نیست تا سوال پیچت کنه
 

mina_srk

کاربر فعال
اي به داد من رسيده تو روزهاي خود شکستن


اي چراغ مهربوني تو شب‌هاي وحشت من


اي تبلور حقيقت توي لحظه‌هاي ترديد


تو شب رو از من گرفتي تو من رو دادي به خورشيد


اگه باشي يا نباشي براي من تکيه‌گاهي


براي من که غريبم تو رفيقي جون‌پناهي



ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت


غم من نخور که دوريت براي من شده عادت


ناجي عاطفه من شعرم از تو جون گرفته


رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مديون تو باشم اگه از تو باشه جونم


قدر اون لحظه نداره که من رو دادي نشونم

اگه مديون تو باشم اگه از تو باشه جونم


قدر اون لحظه نداره که من رو دادي نشونم

وقتي شب، شب سفر بود توي کوچه‌هاي وحشت


وقتي همسايه کسي بود واسه بردنم به ظلمت


وقتي هر ثانيه شب طپش هراس من بود


وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود


تو با دست مهربوني به تنم مرهم کشيدي


برام از روشني گفتي پرده شب رو دريدي

ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت


غم من نخور که دوري براي من شده عادت

اي طلوع اولين دوست اي رفيق آخر من


به سلامت سفرت خوش اي يگانه ياور من


مقصدت هرجا که باشه هر جاي دنيا که باشي


اون ور مرز شقايق پشت لحظه‌ها که باشي


خاطرت باشه که قلبت سپر بلاي من بود


تنها دست تو رفيق دست بي‌رياي من بود

ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت


غم من نخور که دوري براي من شده عادت
_________________
 

بابك طراوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر تواني اي صبا بگذر شبي در كوي او
ور دلت خواهد ببر از من پيامي سوي او

گر دلم را بيني آنجا گو حرامت باد وصل
من چنين محروم و تو پيوسته همزانوي او

چون رسي آنجا هلا آهسته باش و دم مزن
تا نياشوبد بناگه جعدي از گيسوي او

:gol::gol::gol:

گر دل طلبم بر سر كويت بينم
ور جان طلبم در خم مويت بينم

از غايت تشنگي اگر آب خورم
در آب همه خيال رويت بينم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای خوش آن چشمی که باشد آشنا با حسنِ دوست
می دهد آیینۀ دل را جلا با حسنِ دوست
محفلِ عشاق را باشد صفا با حسنِ دوست
در نمی گیرد نیاز و نازِ ما با حسنِ دوست
خرم آن کز نازنینان بختِ بر خوردار داشت
 

سهراب 1364

عضو جدید

از سخن چينان شنيدم آشنايت نيستم
خاطراتت را بياور تا بگويم كيستم
سيلي هم صحبتي از موج خوردن سخت نيست
صخره ام،هر قدر بي مهري كني مي ايستم
تا نگوئي اشكهاي شمع از كم طاقتي ست
در خودم آتش به پا كردم ولي نگريستم
چون شكست آئينه،حيرت صد برابر ميشود
بي سبب خود را شكستم تا ببينم كيستم
زندگي در برزخ وصل و جدائي ساده نيست
كاش قدري پيش از اين يا بعد از آن مي زيستم
 

mina_srk

کاربر فعال
کی اشکاتو پاک میکنه
شبا که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه
وقتی منو نداری
شونه ی کی مرهم هق هقت
میشه دوباره
از کی بهونه میگیری
شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییز
کی چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع میکنه
برگ های زرد و خسته
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد
شب برسه به فردا
کی از سرودن بارون
قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه
وقتی که راه درازه
کی از ستاره بارون
چشماشو هم میذاره
نکنه ستاره ای بیاد
یاد تورو نیاره!
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام اينم از رضا صادقي:



از تمام و دنيا و دار و ندارش

شونه هاتو كم دارم براي بارش

زخمي خنجر زهرآگين يارم تو كه تازه اومدي تنها نذارم

به چشام خوب خيره شو ببين چه پيرم

منو درياب خوب من دارم ميميرم

ديگه حتي نايي نيست براي گفتن

خيلي وقته تو سكوت غم اسيرم

يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم

براي يك لحظه خوشي به هر دري در مي زنم

برگردون عمر رفتمو حتي واسه يه ثانيه

دلخوش كنم حتي دروغ از من مگه چي باقيه

يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم

براي يك لحظه خوشي به هر دري در مي زنم

برگردون عمر رفتمو حتي واسه يه ثانيه

دلخوش كنم حتي دروغ از من مگه چي باقيه

غربتم رو آشنايي كن بهارم روزامو درياب عزيز دور شد قطارم

تنها يك ثانيه عاشقي به جز اين هيچ توقعي از اين روزا ندارم

يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم

براي يك لحظه خوشي به هر دري در مي زنم

برگردون عمر رفتمو حتي واسه يه ثانيه

دلخوش كنم حتي دروغ از من مگه چي باقيه

يك لحظه خوبي به من بده از من بگير روح و تنم

براي يك لحظه خوشي به هر دري در مي زنم

برگردون عمر رفتمو حتي واسه يه ثانيه

دلخوش كنم حتي دروغ از من مگه چي باقيه
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب حال كردم چندتا رضا صادقيي بخونم واستون چون خوب مي خونم رضا صادقي و محسن چاووشي رو:


يادته تو اون روزاي كودكي نامه مي داديم به هم يواشكي يادته خونه مي ساختيم روي آب با يه كاغذ و يه سقف پولكي هميشه مي خنديديم ز ته دل يادته گريه مي كرديم الكي تو مي گفتي مث باغ غزلي من مي گفتم مث باغ ميخكي هيچ كسي نمي تونست جدا كنه ماو از هم حالا با هر كلكي آره بچه بوديم و مست خيال اما عشقمون نبود دروغكي حالا اما ديگه ما بزرگ شديم مي دونم بي دل شدي راست راستكي تو ميگي خشكيده باغ غزلك ولي تو ولي تو هنوز هنوزم يه باغ ميخكي
 

mina_srk

کاربر فعال
سلام!
اومدم یه ذره بنویسم بعد دیگه برم!
نمیدونم این حسم درست بود یا نه!
تا به حال بهش توجه نکرده بودم!
اصلا فکرشم نمیکردم!
اما امشب فهمیدم!
انگار عاشق شده بودم!
خودمم نمیدونستم!
برای عجیب بود!
کاش زود تر میدونستم!
ای کاشششش!
وقتی حرفاشو شنیدم دیگه نتونستم تحمل کنم!
خیلی برام بد بود!
الان به جمله ی مهیار میرسم!
مرد ها رو هیچ وقت نمیشه شناخت!
واقعا!
به خاطر همینه دیگه به هیچ پسری اعتماد ندارم!به هیشکی!
خیلی داغون شدم!
دلم میخواست هر چی میخواستم بهش بگم.اما دهنم قفل شد!
ساکت موندم!
تا حالا شده یه بغض تو گلوت داشته باشی که نه تبدیل به اشک بشه و نه پایین بره؟
نشسته بودم!
یهو انگار سرم سنگین شد!ترسیدم محکم دستم و گذاشتم رو پیشونیم و دراز کشیدم!
با اینکه داشتم تلویزیون میدیدم اما اصلا حواسم بهش نبود!
به این فکر بودم که چرا همچین کاری رو کرد!
اگه منو نمیخواست چرا زودتر بهم نگفت؟
هاااان؟چرا؟
چرا نگفت برو؟چرا گذاشت بمونم؟
ایشالله که خوشبخت شه!
منم خیلی دوسش دارم!
هیچ وقت فراموشش نمیکنم!
من یه مدت کامل سر کار بودم!
چطور دلش اومد؟
ولش کن!
دیگه نمیخوام راجع بهش صحبت کنم!
خیلی دلم پر بود اومدم اینجا!
بهتره دیگه برم!
خداحافظ!
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام دل به نام شاهد و مي

به نام تار و تنبور و دف و ني

به نام عاشقان لاابالي

به نام همنشينان خيالي

به نام دستهاي جام بردار

به نام عاشقان رفته بر دار

به نام مجلس بزم شبانه

به نام سرور اين آشيانه به نام سرور اين آشيانه

خوشا جامي كه مولا در كفم داد

به دستي مي به ديگر او دفم داد

خوشا رقصان در آيم من به كويش ببوسم دست و رخسار نكويش

خوشا آن دم كه از او مي نويسم

ز رقص و ذكر ياهو مي نويسم

صدايم داد تا از او بخوانم

كه من هم درد غربت را بدانم كه من هم درد غربت را بدانم

خوشا با نام مولا باده خوردن

چو درويشان عاشق جان سپردن

خوشا با نام مولا باده خوردن

چو درويشان عاشق جان سپردن

خوشا رقصان در آيم من به كويش ببوسم دست و رخسار نكويش

خوشا رقصان در آيم من به كويش ببوسم دست و رخسار نكويش

به حق باده نوشان مي حلال است كه مستي افتخاري بي زوال است

به حق باده نوشان مي حلال است كه مستي افتخاري بي زوال است

به دور اولم ساقي ولي بود ولي ديدم كه ذكرش يا علي بود

به دور اولم ساقي ولي بود ولي ديدم كه ذكرش يا علي بود
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسوزي دل بسوزي بسوزي دل بسوزي

ببين منو گذاشتي به چه وضع و حال و روزي

بسوزي دل بسوزي بسوزي دل بسوزي

ببين مي سوزم از آتيش تو شبانه روزي ببين مي سوزم از آتيش تو شبانه روزي

بسوزي كه منو در به در و آواره كردي

تازه اول راه زندگي بيچاره كردي

يه روز سواره بودم بي سبب پياده كردي

الهي خون بشي تيكه بشي آتيش بگيري

منو كشتي الهي عاقبت تو هم بميري

چيكارت كرده بودم كه واسم خواستي اسيري

بسوزي بسوزي اي دلم بسوزي بسوزي بسوزي اي دلم بسوزي

بسوزي دل بسوزي اي دلم بسوزي

ببين منو گذاشتي به چه وضع و حال و روزي

بسوزي دل بسوزي دلم بسوزي

بببين مي سوزم از آتيش تو شبانه روزي ببين مي سوزم از آتيش تو شبانه روزي

بسوزي كه منو در به در و آواره كردي

تازه اول راه زندگي بيچاره كردي

يه روز سواره بودم بي سبب پياده كردي

الهي خون بشي تيكه بشي آتيش بگيري

منو كشتي الهي عاقبت تو هم بميري

چيكارت كرده بودم كه واسم خواستي اسيري

ديگه نه نه نه نمي خوام بازم بسوزم

ديگه دوست ندارم چشمامو كنج در بدوزم

تورو مي كنم از سينه و ميندازم به دريا

مي خوام بي دل بشم شايد عوض شه حال و روزم

بسوزي بسوزي اي دلم بسوزي بسوزي بسوزي دلم بسوزي

بسوزي بسوزي اي دل بسوزي بسوزي بسوزي دلم بسوزي
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا