كوروش كبير جنگيد يا نجنگيد؟كه بود؟

tiger_red

عضو جدید
کاشکی کمی از اقدامات کوروش بزرگ بعد از فتح کشور ها میگفتین/تمام سربازان کوروش در هنگام لشگر کشی از هر جایی و کشوری عبور می کردند برای خرید کوچکترین چیزی پول اون را می دادند و حتی در کوهستان ها به مردم برای حمل وسایل کمک می دادند
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خدا برتر است يا كوروش كبير ؟
خدا مخالفين خود را ( كافرين ) را درجهنم؛........ وحشتناك شكنجه وعذاب خواهد كرد كه احدي به فكرش هم خطور نكرده است ( قران كريم )
ولي
كوروش بزرگ ووالا مقام ايران عزيز ما .....
هرگز با مخالفين خودش با خاطر عقيده ومرامشان .......
نه جنگيد ونه باانان كاري داشت .....
وهمه انان را در پرستش وآئين خود آزاد گذاشت
پس چه كسي بهتر وبرتر است :
خدا يا كوروش ؟
ببخشيدا!!!
شما با اين پستتون از خدا نعوذ بالله يه جلاد ساختيد كه وايساده هر كي مخالفشه رو بندازه جهنم. ولي يادتون رفته كه خدا از حق خودش ميگذره و از حق بنده هاش نه. كساني كه در جهنمن همشون به خاطر حق خدا نبوده. خيلياشون و البته به نظر من بيشترشون به خاطر حق بنده هاي خدا در عذابن.
البته اين پستم به معني تاييد پست مريم نيست. فقط نقد پستا شما بود.
 

.MosTaFa.

کارشناس تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
خدا برتر است يا كوروش كبير ؟
خدا مخالفين خود را ( كافرين ) را درجهنم؛........ وحشتناك شكنجه وعذاب خواهد كرد كه احدي به فكرش هم خطور نكرده است ( قران كريم )
ولي
كوروش بزرگ ووالا مقام ايران عزيز ما .....
هرگز با مخالفين خودش با خاطر عقيده ومرامشان .......
نه جنگيد ونه باانان كاري داشت .....
وهمه انان را در پرستش وآئين خود آزاد گذاشت
پس چه كسي بهتر وبرتر است :
خدا يا كوروش ؟


خدا رو با مخلوقش مقایسه میکنی؟
کی از کوروش خدا ساخته که همچین حرفی می زنی
کوروش یک فرد انسان دوست بود و مثل بعضی اقوام وقتی به جایی حمله می کرد نمیومد هزار تا کار باهاشون بکنه
هر چند که بعد از اون اومدن افراد نالایقی که سلسله هخامنش رو به باد دادن
تازه مگه پیامبر اسلام به هر جایی مکه مسلمون نشدن لشکر کشید؟
پیامبر نامه فرستاد و دعوت کرد
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنی جان یکم این حرفت چیزه ها
با این دلیل که نمیشه برادر من
اونوقت تمام جنگهای تاریخ توجیه عقلیشون میشه که اگه نمیزدم میزد
مثلا امریکا به عراق حمله نمیکرد عراق حمله میکرد؟

ببین عزیز من.شما یک چیزی از این دنیا تو ذهنت هست که فکر میکنی اون موقع ها مثل الان بوده.
سیستم های امپراطوری گذشته متفاوت بود با الان.
شما باید بری تاریخ بخونی تا متوجه میشی.چون اینجا فکر کنم بتونم منظورم را درست بهت برسونم.
یک مثال برات میزنم.
یک دانشمند تاریخ امریکایی میاد درباره کوروش سخنرانی میکنه.
بعد میگه کورش برده داری را لغو کرد.کورش مذهب را ازاد گذاشت.مردمش را بیمه میکرد.اجازه تحصیل و زمین داری میداد.مالیات نمیگرفت.و از خوبی های کوروش میگه.
ولی همین الان اگر یک رئیس جمهور هیچ کدام از این ها را رعایت نکنه..پدرش را در میاورند.
میفرستنش زندان.
یعنی چیزی که باعث افتخار یک نفر در 2500 سال پیش هست.الان فقط انجام دادنش یک وظیفه هست.یعنی الان مثلا به یک رئیس جمهور یک کشور نمیگن که افرین.دمت گرم که مردم را بیمه میکنی.میگویند که وظیفه تو هست.اگر نکنی پدرت را در میاوریم
البته شاید این گفته ها ربطی به این موضوع نداشته باشه.ولی خواستم یک مثال برایت در مورد تفاوت دنیای امروزی با هزاران سال پیش بزنم.
من زیاد ادم مذهبی نیستم.ولی شما شاید یک مسلمان باشی.شما میبینی که در قران قوانین برده داری وجود داره.
شما اگر از دید یک انسان در سال 2010 بهش نگاه کنی.رویش عیب میزاری.
ولی اگر شما همین 200 سال پیش وجود داشتی .نظرت فرق میکرد.میگفتی دمش گرم که برای برده داری قوانینی گذاشته که باعث شده به برده ها ظلم کمتری بشه.
یکی از دلایل بزرگی که باعث شد محمد ص یار پیدا کنه همین قوانین برده داری بود که الان ازش ایراد میگیرند.
یعنی اون برده پیش خودش میگفت که برده بودن در زیر حکومت محمد بهتر از ابوسفیان هست.



شما تاریخ ایران و یونان را نگاه کن.میبینی که در طول صدها سال.یکبار ایران به یونان حمله میکرد.یکبار یونان به ایران و این روند ادامه داشت.یعنی جنگ بین کشور های همسایه اجتناب ناپذیر بود.
بدترین چیز برای یک امپراطوری قدرتمند مثل بابل این بود که یک امپراطوری عظیم در کنارش بوجود بیاد.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشینیه تاریخی بابل

((بخت النصر)) از مشهورترین پادشاهان قدیم بابل می باشد که از سال 604 یا 605 قبل از میلاد تا سال 562 قبل از میلاد بر بابل حکمرانی کرده است. وی فرزند ((نبوپولاسر)) بود و در حدود سال 601 قبل از میلاد با ((امی تیس)) دختر ((هووخشتر)) پادشاه ماد ازدواج کرد. در سال 601 قبل از میلاد , ((نبوپولاسر)) که از جانب ((نخائو دوم)) فرعون مصر احساس خطر می کرد , فرزند خود را به جنگ وی فرستاد. ((بخت النصر)) موفق شد فرعون مصر را در سال 605 قبل از میلاد در حوالی ((کرکمیش)) شکست دهد. سپس مصریها را از آسیای صغیر بیرون راند و سرزمینهای فرعون مصر را در بین النهرین , شام و فلسطین تصرف کرد , سوریه را به امپراطوری بابل اضافه نمود, اورشلیم را نیز تسخیر کرد و بعضی از اهالی آن , از جمله دانیال و پیروانش را با خود به اسیری به بابل برد. در این زمان , چون ((بخت النصر)) از درگذشت پدرش آگاه شد , به بابل باز گشت و به تخت شهریاری نشست و به فرماندهان سپاه خود دستور داد , اسیران یهود , فنیقیه و شام را به بابل بیاورند.

((بخت انصر)) سه بار به اورشلیم حمله کرد و آن را محاصره کرد و ساکنانش را به اسیری به بابل برد و ((متینا)) برادر حکمران اورشلیم را که سوگند خورده بود , نسبت به او وفادار بماند , به حکمرانی اورشلیم گماشت و نام او را به ((صدقیا)) تبدیل کرد. ((صدیقا)) پس از ده سال حکمرانی بر اورشلیم با ((حفرا)) پادشاه مصر متحد شد و بر ضد ((بخت النصر)) شورش کرد. ((بخت النصر)) برای چهارمین بار به اورشلیم حمله کرد و پس از گشودن این شهر , دو پسر صدقیا را جلوی چشمان پدر مقتول کرد و دستور داد چشمهای صدقیا را از حدقه در آورند و در سال 588 قبل از میلاد او را به اسیری به بابل برد. سپس ((نبوزردان))را به اورشلیم فرستاد که از شهر شورشگر انتقام بگیرد و وی روز هفتم ماه پنجم سال 586 قبل از میلاد , اورشلیم را ویران کرد. معابد یونانیان , از جمله معبد سلیمان , قصرها و ساختمانهای شهر را به آتش کشید , دیوارهای شهر را خراب کرد , رهبران مذهبی آن را کشت و پانزده هزار نفر از سرمایه داران , بازرگانان , هنرمندان , کاهنان , و پیامبرزادگان یهودی را اسیر و به انضمام ظروف و آلات طلا و نقره و خزانه های پرارزش اورشلیم به بابل برد.

باغهای معلقه که از عجایب جهان بشمار می روند , بوسیله بخت النصر احداث شده بود. او این باغها را بخاطر خشنودی همسرش ((آمی تیس)) بر روی تپه های مصنوعی بنا نهاد. ((بخت انصر)) بسیار ضالم و سختدل بود و مجوسان و ساحرانی را که قادر به تعبیر رویاهایش نبودند , دستور می داد بکشند. ((بخت النصر)) مدت 43 سال پادشاهی کرد , کتاب تورات نوشته است , بخت النصر در پایان عمر دیوانه شد و خود را گاو می پنداشت و چند سال در جنگلها بسر برد و در این زمان همسرش بر کشور او حکمروایی می کرد. اما سایر کتب تاریخی به چنین موضوعی اشاره نمی کند و تنها نوشته اند ,بخت النصر در سال 562 قبل از میلاد وفات یافت.

تسخیر بابل بوسیله کوروش

سردار نامداری چون کوروش بزرگ نمی توانست همسایه مستقلی را مانند بابل در کنار خود تحمل کند ,مخصوصا که بابل سرزمینی آباد و پرثروت و بزرگترین شهر آن روز دنیا بود. البته کوروش هیچگاه درصدد جمع کردن ثروت نبود , بلکه هدفش از کشورگشای , مبارزه با ستمگری , استقرار عدالت و توزیع عادلانه ثروت وکمک به افراد محروم و بینوا بود. در این زمان ((نبونید))بر بابل حکومت می کرد. ((نبونید)) چهارمین پادشاه بعد از ((بخت النصر)) بود و کفایت روبرو شدن با سردار بزرگی مانند کوروش را نداشت. بعلاوه او وقت خود را به جمع آوری آثارعتیقه می گذرانید و زمام امور را بدست پسرش ((بلشضر)) سپرده بود.

((نبوپلاسر)) و بویژه پسرش بخت النصر استحکامات تقریبا غیر قابل نفوذی برای دفاع از شهر بابل ساخته بودند. در مرز شمالی بابل , میان دو رود دجله و فرات , در مرکز عراق امروزی , دیواری بلند و استوار در شمال شهر ((اپیس)) به دجله می پیوست و رو به جنوب پیش می رفت و در شمال شهر ((سیپ پار)) به فرات می رسید. این دیوار شگفت انگیز را ((سد بخت النصر)) و یا ((سد مادی)) می خواندند. در هر دو سوی دیوار , چهار یا پنج خندق ژرف کنده شده بود که دارای پلهای چوبین بود و اگر به هنکام جنگ پلهای مذکور را می شکستند , دشمن امکان دسترسی به شهر را از دست می داد. مرز خاوری بابل نیز دارای دیوار بلندی بود که آن را از دسترس ایرانیان مصون نگه می داشت و بعلاوه خود بابل چون دژی بزرگ , استوار و شکست ناپذیر بود.

اگر چه بابل با مشخصات مذکور , عروس شهرهای آن عصر بشمار می رفت از لحاظ ثروت و پیشرفت بی نظیر بود , اما از نظر اخلاقی به درجه فساد رسیده بود و وجود بت پرستی , روسپی گری , خرافات پرستی , رواج سحر و جادو و تجارت برده , این شهر را به مرز سقوط نزدیک کرده بود و از این رو امکانات شکست آن بوسیله سردار بزرگ و دادگستر منشی چون کوروش آماده شده بود.

در بهار سال 539 قبل از میلاد کوروش پس از انجام تدارکات لازم قصد بابل را کرد. درباره چگونگی تسخیر بابل , تاریخ نویسان شرحهای گوناگونی آورده اند و از جمله هرودوت , گزنفون , تورات , برسوس , هر یک به نوعی تسخیر شهر بابل را به دست کوروش توصیف کرده اند. اما کلیه نویسندگانی که درباره شکست شهر نامی بابل با وجود آن همه امکانات شگفت آور دفاعی , استحکامات استوار و محکم , مساعد بودن شرایط جغرافیایی و انبارهای پر از آذوقه آن قلم زده اند , در دو مورد درباره علت سقوط سریع این شهر بدست کوروش اشتراک نظر دارند. یکی فساد اخلاقی مردم بابل و شقاق و نفاق درونی و اوضاع و احوال روانی شهلیده مردم این سرزمین و دوم نبوغ نظامی سردار بزرگی مانند کوروش. این دو مورد با یکدیگر اتفاق کردند و سبب شدند که کوروش به آسانی موفق شود بر شهر بابل با وجود آن همه امکانات و استحکامات نفوذ ناپذیرش دست یابد.

بر طبق مدارکی که از حفریات بابل بدست آمده است , کوروش می دانست که برای دسترسی به بابل نه تنها مجبور بود از دیوارها و سدهای مرزی و جویبارهای پهن و رودهای پر آب و خروشان و دژهای نیرومند سر راه عبور کند , بلکه ناگزیر بود دیوارهای مستحکم بابل را نیز درهم بکوبد و این کار برای کوروش با نداشتن آلات و ادوات دژکوبی کارآسانی بنظر نمی رسید , از اینرو با استفاده از نبوغ نظامی اش دستور داد آب دجله و نیز ((گیندس)) (که امروز دیاله نامیده می شود) را که به دجله می ریزد , به جویبارها و خندقهای ژرفی که با فرمان او کنده شد بیندازند. این کار در زمانی انجام گرفت که آب این دو رود کمتر بود. سپس سپاه کوروش از دجله عبور کرد و کوروش خود به طرف شمال حرکت کرد و به لشکر بابل که در نزدیکی شهر اپیس صف آرایی کرده بود , حمله نمود و ارتباط آن را با بابل قطع کرد. از طرف دیگر یکی از سرداران خود , گبریاس را به مراکز جنوبی بابل اعزام داشت. گبریاس موفق شد نبودید را که با سپاه خود در سیپ پار مستقر شده بود از آنجا براند و بدون مانع وارد بابل شود. سپس کوروش برای حفظ نظم شهر , فورا گبریاس را با اختیارات زیاد حاکم شهر کرد. گبریاس پس از یک هفته بلشضر را بعلت این جنگ با ایرانیها را ادامه می داد در حین جنگ کشت. اما کوروش با نبودید ملاطفت کرد و از کشتن وی خودداری نمود و او را به کرمان تبعید کرد. ((نبودید)) تا آخر عمر در کرمان باقی ماند و در همانجا در گذشت.

پیروزی کوروش بر بابل , بجای این که مردم این سرزمین را نگران و پریشان کند , آنها را شاد نمود. زیرا معروف بود که کوروش هر سرزمینی را فتح کند , برای مردم آن آسایش , رفاه و عدالت به ارمغان می آورد , نه کسی را می کشد , نه جایی را می سوزاند و نه اجازه غارت اموال و دارایی مردم مغلوب را می دهد و از اینرو او را با آغوش باز پذیرا شدند و روز 12 اکتبر سال 539 قبل از میلاد , شهر بابل به چنگ ایرانیان افتاد. از سال 539 قبل از میلاد که کوروش بابل را فتح کرد , وی پادشاه بابل و کیازند سایر کشورهای دنیا بشمار می رفت.

کوروش به مقداری بلند نظر و گشاده فکر بود که پس از ورود به بابل , نه تنها با مردم آن با مهربانی و انسان دوستی رفتار کرد , بلکه خدایان آنها را نیز محترم داشت و معابد بابل بنام ((اساهیل)) و ((اسیدا))تریین کرد و حتی پس از مرگ بلشضر در جنگ به دست گبریاس دستور داد , مردم بابل برای او مراسم عزاداری و سوگواری بجای آوردند. به همین دلیل , یکی از نویسندگان عصر ما می نویسد: ((قشونهای اروپایی باید از رفتار کوروش با ملتهای مغلوب پند بگیرند.))

هرودوت می نویسد , هنگامی که کوروش به رود ((گیندس)) (دیاله) رسید و قصد عبور از آن را کرد , یکی از اسبهای مقدس خود را به آب انداخت که با شنا از آن بگذرد , اما آب اسب را برد. این موضوع کوروش را خشمگین کرد و باعث شد سوگند یاد کند که آنقدر از آب رودخانه بکاهد , تا زنی هم بدون این که زانوهایش تر شود , بتواند از رود بگذرد. در اجرای این هدف , کوروش دستور داد در هر دوسوی رود که هفتاد میل مربع وسعت داشت , 180 نهر کندند و آب رودخانه را به 360 نهر مذکور انداختند. این طرح سبب پایین آمدن سطح آب رودخانه شد. سپاهیان کوروش تمام تابستان آن سال را به انجام این کار پرداختند و کوروش در بهار سال بعد, به طرف بابل حرکت کردند و وارد جلگه های این سرزمین شد. هنگامی که کوروش به شهر نزدیک شد , بابلی ها با او وارد جنگ شدند , اما بزودی سپاهشان شهلیده شد و پس از شکست به بابل پناهده شدند. اهالی بابل چون قبلا اندیشیده بودند که سرانجام زمانی آماج حمله کوروش قرار خواهند گرفت , دوراندیشانه آذوقه و خواربار چند ساله خود را تهیه کرده و از محاصره شدن بیمی نداشتند. اما کوروش با کیاست خاص نظامی خود , سربازان جنگ آزموده اش را در دو محلی که از یکی از آن محلها , آب رود فرات به درون شهر داخل و از محل دیگر خارج می شد , گمارد و خود با سربازانی که قادر به جنگ نبودند , نهرهایی حفر کرد و آب رود فرات را در آنها انداخت و رود را کم آب کرد. آنگاه سپاهیان وی از رود عبور کردند و وارد شهر شدند. شهر بابل بقدری بزرگ بود و حمله سپاهیان کوروش آنچنان برق آسا انجام گرفت که اصلا گروهی از اهالی شهر از حادثه حمله کوروش آگاه نشدند , بطوری که یک روز بعد از تسخیر بابل , هنوز در ((اروک)) مردم ((نبودید))را پادشاه خود می دانستند. کوروش نیز میل داشت, مردم از احساس تشویش یک حمله خارجی بر کنار بمانند و بتدریج خود را در شرایط اوضاء و احوال رضایتبخش تری مشاهده کنند.

گزنفون نیز درباره تسخیر شهر بابل بوسیله کوروش , شرحی شبیه سایر تاریخ نویسان آورده و می نویسد , کوروش پس از ورود به شهر بابل سربازانش را از پیروی منش سست و هرزه اهالی اهالی بابل منع کرد و دوستانش را از گرویدن به زیبا پرستی و عیش و نوش و آرمیدن در کاخهای بابل بر حذر داشت و پس از آنکه در بابل نظم و امنیت بوجود آورد , زمام امور را بدست افراد کاردان و شایسته سپرد و خود عازم پارس شد.

در استوانه کوروش نیز آمده است که کوروش به سپاهیان ایرانی دستور داده بود , هنگام ورود به شهر بابل از سوزانیدن خانه ها , تخریب بتخانه ها و پرستشگاههای بابلیان خودداری کنند و مخصوصا گروهی از جنگ آوران ایرانی را به نگهبانی بتخانه ((ازاگیلا)) گمارد تا کسی به زور به آن جا وارد نشود. کوروش به سپاهیان ایرانی توصیه کرده بود , از کاری که برازنده آزادمنشی و شایسته نوع پروری نباشد خودداری کنند و به مردم مغلوب بابل , به صورت خواری و ذلت نظر نیفکنند. همچنین کوروش دستور داده بود , دانشمندان , هنروران , کارگران , پیشه وران و بازرگانان همه باید بر طبق معمول به کارهای روزانه خود مشغول باشند و چنان پندارند که اصلا اتفاق غیر منتظره ای روی ندانده است.

پس از دو هفته کوروش و شاهزاده کمبوجیه در میان استقبال با شکوه مردم بابل وارد این شهر شدند. مردم بابل با شادی به پای آنها گل نثار می کردند و از جان و دل مقدمشان را گرامی می داشتند. شادی مردم را پایانی نبود , زیرا معتقد بودند که کوروش فرستاده خدایان است و آمده است تا ستم و زور را از میان بردارد و دادگری را بجای آن بنشاند. اهالی بابل اعتقاد داشتند کوروش ماموریت دارد بد دین و بدعتگزار را از میان بردارد و بابلیان رفاه و سعادت ارزانی دارد و خدایان را خرسند سازد. کوروش مردم را مطمئن کرد که تاراج داراییها و سوختن اموال و اماکن شیوه آنها نیست؛ همه زندانیان را آزادی بخشید؛ خدایانی را که بابلیان و پرستندگان ((مردوگ)) را فراهم آورده بود, به شهرهای خود بازگردانید.کوروش گبریاس را فرمانروای بین النهرین کرد و به وی دستور داد تا کارگزاران بابلی را در مقام و کارهای خود نگهدارند و بومیان شایسته و دانا را در سازمانهای دولتی بکار گیرد. کوروش همچنان که شیوه آزادمنشانه اش بود , با نبودید به مهربانی رفتار کرد و او را محترم شمرد , اما برای آن که از شر شورش احتمالی او در آینده در امان باشد او را به کرمان فرستاد و فرمانداری آن سرزمین را بدو سپرد.
 

Philosara

عضو جدید
سلام دوستان:gol:



این اقدام کورش که پیروان سایر ادیان رو به پذیرش دین خودش اجبار نمی کرد، در نظر اسلام کاملا پسنده ست. ( یکی از آیات تایید کننده رو در ادامه میارم.)



اگر کورش برای آزاد کردن یهودی های دربند جنگید، هدف مقدسی داشت، و حسن نیتش رو با آزاد گذاشتن اونها در پرستش پروردگار عالم، به سبک خودشون و طبق باورهای خودشون، اثبات کرد، و اوج خیر خواهیش رو در تلاش برای بازپس گیری اموال یهودی ها می بینیم.



هدف کورش از جنگیدن، رواج دادن اسم خدای خودش نبود، چون می دونست خدا یکیه و ادیان مختلف با اسم های مختلف صداش می کنند، و همینطور مقاصد مادی نداشت، بلکه هدف کورش گسترش عدالت در جهان بود. یعنی همون هدفی که مد نظر پیامبران و سایر افراد نیکو سرشته.



وقتی که پرورنده ما، انسان رو از عدم به هستی آورد، فطرتش رو در ذات خودش پرورد، و همین باعث می شه که انسان های بزرگ در هر عصر و زمانی قادرند راه بازگشت به پروردگارشون رو در پیش بگیرند، و شاهدیم که فطرت کورش همون راهی رو جلو پاش می گذاره که در آیه زیر مورد تاکید قرار گرفته، یعنی پیروان سایر ادیان رو در پناه پروردگار عالم می بینه و سعی نمی کنه از دین خودشون جداشون کنه، بلکه فقط عدل رو در کشورشون حکم فرما می کنه:



ان الذین ءامنو و الذین هادوا و النصری و الصبئین من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لایحزنون (بقره،62)



همانا آنانکه ایمان آوردند و آنانکه جهود شدند و ترسایان و صائبان هرکس ایمان آرد بخدا و روز بازپسین و کردار نیک کند آنانرا است پاداششان نزد پروردگارشان نه ترسی است برایشان و نه اندوهگین شوند.



سوال:



دوستان چرا اینقدر ایران باستان و اسلام رو مقابل همدیگه قرار می دید؟ ما نمی تونیم هم ایرانی باشیم و هم پیرو هر دینی که برای رسیدن به خالقمون مناسب تر تشخیص می دیم؟ همونطور که کورش می خواست و همونطور که اسلام سفارش می کنه؟



از تضاد ملیت و دین چه نتیجه ای حاصل می شه غیر از بی هویتی و بی دینی، و در نهایت انحراف جامعه مون؟



من از لابه لای صحبت های شما می بینم که همه تون برای کورش احترام قائلید و به ایرانی بودنتون افتخار می کنید، پس چه لزومی داره که اینقدر با گیر دادن به جزئیات مقابل همدیگه موضع بگیریم؟:gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوروش پادشاه ایران بوده. در زمان کوروش تمامی دنیا همین منوال بوده و پادشاهان برای حفظ سرزمین خودشون و گسترش اون جنگ میکردن.یا برای کشورگشایی و یا دفاع از سرزمین که نهایت با پیروزی باز هم به کشورگشایی بدل میشد ...
بنابراین این هیچ چیز عجیبی نبوده! و همه چیو باید با قوانین زندگی همون موقع سنجید! نه الان که صلح جهانی برقرار شده و با طرز فکر الان نسبت به اون جنگها نظر بدیم!
در ثانی کوروش کسی رو نکشت چون مخالف نظر و اعتقادشو داشت!!! کسی رو نکشت چون به اهورا مزدای اون نه گفته بود و درواقع به خواست اهورامزداش کسی رو نابود نکرد! ولی خودتون دارید میگید پیامبر دشمنان رو چون دشمن خداش بوده کشته!!
پس باز هم فرقه بین عمل کوروش و پیامبر اسلام
:gol:
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کی بود من فکر کنم آدم هوس بازی نبود.
مثل بعضی ها 16 تا زن داشته باشه و کنیز و اسیر جنگی و ...
یه جا خوندم کوروش بیش از 50 تا زن داشته حالا چون وبلاگ بود منبعش معتبر نبود
ولی همون گفته آرچی
عرف جامعه
اونوقت یدونه زن داشتن مایه ننگ بود
هر چند تعدد زوجین پیامبر دلایل خاص خودش رو داشت
چرا که تا 25 سالگی به دور از هرگونه مسائل تسکین میل جنسی بود و اینو تاریخ عرب میگه نه من اونم در جامعه ای شهوتران....... تا فوت حضرت خدیجه تجیدید فراش نکرد .....فک کنم دیگه حل شده باشه بعضی چرت اندیشی ها
چون اینا رو میلاد صد بار بهت گفتم ولی تو باز اومدی اینو اشاره کردی
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین عزیز من.شما یک چیزی از این دنیا تو ذهنت هست که فکر میکنی اون موقع ها مثل الان بوده.
سیستم های امپراطوری گذشته متفاوت بود با الان.
شما باید بری تاریخ بخونی تا متوجه میشی.چون اینجا فکر کنم بتونم منظورم را درست بهت برسونم.
یک مثال برات میزنم.
یک دانشمند تاریخ امریکایی میاد درباره کوروش سخنرانی میکنه.
بعد میگه کورش برده داری را لغو کرد.کورش مذهب را ازاد گذاشت.مردمش را بیمه میکرد.اجازه تحصیل و زمین داری میداد.مالیات نمیگرفت.و از خوبی های کوروش میگه.
ولی همین الان اگر یک رئیس جمهور هیچ کدام از این ها را رعایت نکنه..پدرش را در میاورند.
میفرستنش زندان.
یعنی چیزی که باعث افتخار یک نفر در 2500 سال پیش هست.الان فقط انجام دادنش یک وظیفه هست.یعنی الان مثلا به یک رئیس جمهور یک کشور نمیگن که افرین.دمت گرم که مردم را بیمه میکنی.میگویند که وظیفه تو هست.اگر نکنی پدرت را در میاوریم
البته شاید این گفته ها ربطی به این موضوع نداشته باشه.ولی خواستم یک مثال برایت در مورد تفاوت دنیای امروزی با هزاران سال پیش بزنم.
من زیاد ادم مذهبی نیستم.ولی شما شاید یک مسلمان باشی.شما میبینی که در قران قوانین برده داری وجود داره.
شما اگر از دید یک انسان در سال 2010 بهش نگاه کنی.رویش عیب میزاری.
ولی اگر شما همین 200 سال پیش وجود داشتی .نظرت فرق میکرد.میگفتی دمش گرم که برای برده داری قوانینی گذاشته که باعث شده به برده ها ظلم کمتری بشه.
یکی از دلایل بزرگی که باعث شد محمد ص یار پیدا کنه همین قوانین برده داری بود که الان ازش ایراد میگیرند.
یعنی اون برده پیش خودش میگفت که برده بودن در زیر حکومت محمد بهتر از ابوسفیان هست.



شما تاریخ ایران و یونان را نگاه کن.میبینی که در طول صدها سال.یکبار ایران به یونان حمله میکرد.یکبار یونان به ایران و این روند ادامه داشت.یعنی جنگ بین کشور های همسایه اجتناب ناپذیر بود.
بدترین چیز برای یک امپراطوری قدرتمند مثل بابل این بود که یک امپراطوری عظیم در کنارش بوجود بیاد.
سلام داداش
یه سوال؟ چرا فک میکنی من در مورد تاریخ مطالعه نداشتم؟ یعنی بیسوادیم اینقدر تو چشم میزنه؟
خب اما جواب تو
عزیز من فرق حکومت پادشاهی و جمهوری رو میدونی؟
پادشاه مادام العمره و نسل اندر نسل و دیکتاتور .......هرچی خودش بگه همون میشه صدام به نوعی پادشاه بود آیا کسی میتونست بهش بگه چرا فرزند چهارم منو از بیمه محروم کردی
؟ همون سه تا فرزندو هم لطف محسوب میکرده
ولی جمهوری یعنی ما میایم یه نفرو انتخاب میکنیم تا موجب رفاه عمومی ما باشه اصلا روی کار آوردیمش که واسه ما بیمه کنه
بدون شک اگه اونزمان هم دموکراسی بود و حکومت جمهوری وضع بدین منوال بود
برای مثال در روم باستان چیزی حدود 30 سال قبل از میلاد مسیح تا قبل از ژولیس سزار مردم میومدند واسه خودشون سناتور انتخاب میکردند و اونا میرفتن مجلس سنا
فوق العادست نه؟
عزیز من تاریخ همیشه تکراره ....سینوهه رو که حتما خوندی ؟......شرایط اونزمونو با الان تطابق بده ببین چقدر وجه تشابهمون زیاده .....نگو اونزمون یه چیز بوده الان چیز دیگه ......فرهنگها فرق میکنه ولی حماقت نوع بشر هیچ وقت فرق نمیکنه .....
اینکه میگویی حمله نمیکردم حمله میکرد در بعضی جاها درسته اونم اون زمونی که همسایت دیکتاتور محض باشه
برای مثال در کتاب منم تیمور جهانگشا به قلم خودش (گرد آور :مارسل بریون) تیمور خودش میگه من در مورد همسایه ام دوراه میذارم یا به من خراج گذار باشه یا اینکه از سرهای ملتش مناره میسازم .....پس موقعی که همسایه بی منطق و زور گو باشه
ولی پادشاه بابل که نشسته بود سر جاش جرات هم نمیکرد به پادشاهی عظیم ایران حمله کند ......میتونست؟
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشيدا!!!
شما با اين پستتون از خدا نعوذ بالله يه جلاد ساختيد كه وايساده هر كي مخالفشه رو بندازه جهنم. ولي يادتون رفته كه خدا از حق خودش ميگذره و از حق بنده هاش نه. كساني كه در جهنمن همشون به خاطر حق خدا نبوده. خيلياشون و البته به نظر من بيشترشون به خاطر حق بنده هاي خدا در عذابن.
البته اين پستم به معني تاييد پست مريم نيست. فقط نقد پستا شما بود.
فلق جان این فدایی اصلا بلد نیست بحث کند .....یه چیز که تو کودکی کردن تو اون کلش خدا هم بیاد عوض نمیشه....
کاش جواب نمیدادی بهش:gol:
 

ahmad45199

عضو جدید
کوروش پادشاه ایران بوده. در زمان کوروش تمامی دنیا همین منوال بوده و پادشاهان برای حفظ سرزمین خودشون و گسترش اون جنگ میکردن.یا برای کشورگشایی و یا دفاع از سرزمین که نهایت با پیروزی باز هم به کشورگشایی بدل میشد ...
بنابراین این هیچ چیز عجیبی نبوده! و همه چیو باید با قوانین زندگی همون موقع سنجید! نه الان که صلح جهانی برقرار شده و با طرز فکر الان نسبت به اون جنگها نظر بدیم!
در ثانی کوروش کسی رو نکشت چون مخالف نظر و اعتقادشو داشت!!! کسی رو نکشت چون به اهورا مزدای اون نه گفته بود و درواقع به خواست اهورامزداش کسی رو نابود نکرد! ولی خودتون دارید میگید پیامبر دشمنان رو چون دشمن خداش بوده کشته!!
پس باز هم فرقه بین عمل کوروش و پیامبر اسلام
اگر اين توجيهات رو هم نداشت براي چي جنگ ميكرده و طبعا آدمها هم كشته ميشدند. براي گسترش آزادي؟ براي آزادي برده ها؟ دقت كنيد از اين شعارا هنوزم نميشنويم؟
 

ahmad45199

عضو جدید
یک دانشمند تاریخ امریکایی میاد درباره کوروش سخنرانی میکنه.
بعد میگه کورش برده داری را لغو کرد.کورش مذهب را ازاد گذاشت.مردمش را بیمه میکرد.اجازه تحصیل و زمین داری میداد.مالیات نمیگرفت.و از خوبی های کوروش میگه.
منبعي كه ذكر كرديد زياد منبع معتبري نيست. من شخصا توي تاريخ دانها آقاي دورانت رو به دلايل مختلف يه سر و گردن بالاتر از بقيه ميدونم. بد نيست علاوه بر سخنراني اين دانشمند آمريكايي كتاب تاريخ تمدن ويل دورانت رو هم مطالعه بفرماييد. البته نه اينكه ويل دورانت تو كتابش از كوروش بد گفته باشه ها ولي به صورت كاملا منطقي شخصيت افسانه اي كوروش رو از شخصيت حقيقيش جدا كرده! اگر اينكارها كه ميگي لغو برده داري و بيمه و ... رو كوروش كرده كه قبول ما هم ستايشش ميكنيم ولي خوب حكومتي كه ماليات نگيره، دائما در جنگ باشه موقع جنگ از هرجايي رد ميشه به مردمش خسارت بده و ... چه جوري منابع ماليشو تامين ميكنه؟ داشتن يه مقدار منطق و عقلانيت شان آدم رو بالا ميبره. كوروش پادشاه خوبي بوده و خوشناميش باعث توليد افسانه هاي زيادي در موردش شده. همين.
 

Philosara

عضو جدید
اگر اين توجيهات رو هم نداشت براي چي جنگ ميكرده و طبعا آدمها هم كشته ميشدند. براي گسترش آزادي؟ براي آزادي برده ها؟ دقت كنيد از اين شعارا هنوزم نميشنويم؟



سلام:gol:


اگر این روزها و اون روزها خیلی ها به اشکال مختلف و به اسم اجرای عدالت، دیگران رو مورد تهاجم قرار داده، آثار ملیشون رو نابود کرده، کتابخونه هاشون رو سوزونده، فرهنگشون رو تحریف و حتی زبانشون رو تغییر داده باشند، دلیل نمی شه ما فردی مثل کورش رو زیر سوال ببریم.


انسان های زیادی به اسم آزادی کشته شده اند و به بردگی برده شده و از هستی ساقط شده اند. بیاید وقت و انرژیمون رو صرف دفاع از اونها بکنیم، من وقتی می شنوم که چطور مردم کشورم که اساسا نظام برده داری رو درک نمی کردند به غلامی و کنیزی برده شدند، خونم به جوش میاد. (البته من "اسلام" رو مقصر نمی دونم، بلکه مطالعات من نشون می ده اعرابی که به ایران حمله کردند گاها بیش از چند آیه از قرآن رو نمی دونستند! و مطالعات فعلی من نشون می ده پیامبر اسلام فقط به منظور آزاد کردن مصر از ستم یونانی ها وارد جنگ شد و وقتی از ظلم فرمانده سپاهش نسبت به مسیحی ها مطلع شد، به شدت اندوهگین شدند.) اما جنگیدن کورش چه آسیبی به دیگران رسونده؟ مگر نه اینکه یهودی هایی که کشورشون توسط کورش فتح شده بود، کورش رو منجی می نامیدند؟ حالا به چه هدفی ما داریم نقش کاسه ی داغ تر از آش رو بازی می کنیم؟؟؟ اگر آزادی برده ها فقط توجیه کورش برای رسیدن به امیال خودش بود، پس چرا همون ها منجی می نامیدنش؟؟

یعنی دیگه عرصه ای برای تفکر و حق جویی باقی نمونده و عدالت همه جوره داره اجرا می شه و فقط همین مونده که ما عدالت رو در مورد کورش اجرا کنیم؟ مبادا که عده ای ذره ای بیش از آنچه کورش لیاقتش رو داشته دوستش داشته باشند. مگر نمی بینید که سایر کشورها از هیچ برای ملتشون اسطوره می سازند؟ فکر می کنید این کار رو بیهوده انجام می دن؟

دوستان عزیزم یکم به عاقبت این نوع موضع گیری ها فکر کنید، این آب داره به آسیاب چه کسانی ریخته می شه؟ چرا ما باید تا این حد موشکافانه و به خیال خودمون حق طلبانه! تمدن کشورمون رو نقد کنیم؟ آیا این وظیفه دشمنان ما نیست که اینکار رو انجام بدن؟ چرا ما داریم بار اونها رو به دوش می کشیم؟


احمد جان من پاسخ ایراد های شما رو در پست 36 دادم، اون پست رو خوندی؟ انگیزه ی کورش، پیامبران، و همه افراد صالح گسترش عدالت در جهانه و این کاملا پسندیده ست و نباید اهداف بزرگ اینها و تلاشی که کردند رو زیر سایه کج روی و انحراف برخی دیگه قرار بدیم. اگر امروزه به اسم آزادی ملت ها رو به بند می کشند، راهش این نیست که ما در مورد کورش خودمون مو رو از ماست بیرون بکشیم و در عمل در پیشبرد مصالح اونها قدم برداریم.:gol:
 

hoorieeh

عضو جدید
bebinid!!..oon ba oon ghodratesh BAYADAM mijangide...chon MOTMAEN boode ke vaghti mijange inghad sepahesh ghavi hastan ke pirooz shan na inke mardom va sepahesho bokoshe dar hali ke be hame ayan bashe ke vaghan zaeefan..akhe melati ke midoone inghad tajhizatesh paeen has ke faghat javoonha va sepahesh koshte mishan(HAMIN) PAS NABAYAD BEJANGE VA HEY SHOAR BEDE..taze zemne inke dame akhariha madha va mesri ha vagheyro zalek khodeshoon doos dashtan ke bepeyvandan be ghodrate kooroosh!!1kooroosham ba dar nazargirie ghodratesh va fathe bishta ke oonam arkane ghadimha boode jangid!!va HAMASH PIROOZ BOOD!!PIROOZ!!..(albate nabarde akharesho ke jange ba masazhethast faktor migiram ke albate too oon mord va koshte shod chon vase ye zan bood)....
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
منبعي كه ذكر كرديد زياد منبع معتبري نيست. من شخصا توي تاريخ دانها آقاي دورانت رو به دلايل مختلف يه سر و گردن بالاتر از بقيه ميدونم. بد نيست علاوه بر سخنراني اين دانشمند آمريكايي كتاب تاريخ تمدن ويل دورانت رو هم مطالعه بفرماييد. البته نه اينكه ويل دورانت تو كتابش از كوروش بد گفته باشه ها ولي به صورت كاملا منطقي شخصيت افسانه اي كوروش رو از شخصيت حقيقيش جدا كرده! اگر اينكارها كه ميگي لغو برده داري و بيمه و ... رو كوروش كرده كه قبول ما هم ستايشش ميكنيم ولي خوب حكومتي كه ماليات نگيره، دائما در جنگ باشه موقع جنگ از هرجايي رد ميشه به مردمش خسارت بده و ... چه جوري منابع ماليشو تامين ميكنه؟ داشتن يه مقدار منطق و عقلانيت شان آدم رو بالا ميبره. كوروش پادشاه خوبي بوده و خوشناميش باعث توليد افسانه هاي زيادي در موردش شده. همين.

باريك الله
تاريخ تمدن ويل‌دورانت
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
ببخشيدا!!!
شما با اين پستتون از خدا نعوذ بالله يه جلاد ساختيد كه وايساده هر كي مخالفشه رو بندازه جهنم. ولي يادتون رفته كه خدا از حق خودش ميگذره و از حق بنده هاش نه. كساني كه در جهنمن همشون به خاطر حق خدا نبوده. خيلياشون و البته به نظر من بيشترشون به خاطر حق بنده هاي خدا در عذابن.
البته اين پستم به معني تاييد پست مريم نيست. فقط نقد پستا شما بود.

خدا از حق خودش مي‌گذره
ولي
آيا مثلا اگر كسي نماز نخوونه هم مي‌گذره؟؟
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا از حق خودش مي‌گذره
ولي
آيا مثلا اگر كسي نماز نخوونه هم مي‌گذره؟؟

آیا شما فضول زندگی بقیه ی مردم هستید؟ یه نگاه به خودتون بندازید اول که ببینید چه اشکالایی دارید بعد بیاید بقیه رو به زور ارشاد کنید. خوبه پیامبر نیستید اگه بودید فاتحه ی همه خونده بود!
افکار و زندگی بقیه به شما چه ربطی داره؟ هر کسی هر کاری می گنه به خودش ربط داره. هیچ کی نمی گه: ببین اگه فلانی نمار نخونه تو می ری تو جهنم!
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
آیا شما فضول زندگی بقیه ی مردم هستید؟ یه نگاه به خودتون بندازید اول که ببینید چه اشکالایی دارید بعد بیاید بقیه رو به زور ارشاد کنید. خوبه پیامبر نیستید اگه بودید فاتحه ی همه خونده بود!
افکار و زندگی بقیه به شما چه ربطی داره؟ هر کسی هر کاری می گنه به خودش ربط داره. هیچ کی نمی گه: ببین اگه فلانی نمار نخونه تو می ری تو جهنم!


فعلا كه شما داري فوضولي ميكني و گفتار نيك رو عرضه ميكني:biggrin::biggrin:

من سوال كردم
شما چرا عصباني ميشي؟؟:D;):D

چرا پستاي منو ميخوني اينطوري ميشي:surprised::mad:
 

Similar threads

بالا