كسي نياد تو (خصوصيه براي خودم مي نويسم

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است
javascript:void(0)
 

پیوست ها

  • amir.jpg
    amir.jpg
    75.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گل شکسته
شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم
اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم
اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی
قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
می دونی که دوست دارم
واسه اینه که دل می سوزونی تو
گفتم بهت دوست دارم
اما حالا من پشیمونم
برو به درک برو به درک برو به درک
برو به درک...
 

vafaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w47::w47::w19::w20::sweatdrop::sweatdrop:ببخشید اشتباه اومدم راهو گم کردم شما نمیدونی من کجا باید یرم؟؟؟
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دلو سپردم من به تو غصه نخور[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]میگفتی من برمیگردم خیلی زود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دلو جونم همشون فدای یه تاره موت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یه نامه همش دادی همون شده آب غذام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو[/FONT]
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه[/FONT]
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتنیم رفتنیم باید برم باید برم
بايد كه تنها بمونم آوازه غم رو بخونم
شايد كه رفتنم منو از ياد شما ببره
ولي شما تو قلبمي نهايته شكستنه
حالا كه من دارم ميرم بزار يه چيزيرو بگم
بعدش آرومو بيخيال تو غربت آروم بگيرم
من ميرمو مونده برام يه جفت سوال بي جواب
چرا بايد خسته بشم يا كه دلم باشه كباب
اين زمونه تو غربتش براي من جايي داره
دارم ميرم كه اينطوري قلبتون آروم بمونه
خوب مي دونم كه اينطوري صداي شعرم مي پيچه
تو جاده تنهايي ا يه ميلاد آروم بشينه
خوب آخره قصمونه بايد تمومش بكنم
خدا نگهدار شما اينجا تمومش ميكنم
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی راه رفتن زیر باران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی من می روم تو بمان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی آن روز وصال[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی بوسه ها در طوله سال[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی پای معشوق سوختن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی چشم را به در دوختن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی جان می دهم در راه تو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی دستانه من دستانه تو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی می برم تا اوج تورو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی حرف من در نیمه شب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی انقباظو انبصاط[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی درده من درده کتاب[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی زندگیم وصله به توست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی قلب من در دست توست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی عشقه من زیبای من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق یعنی عزیزم دوستت دارم[/FONT]​
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ميگم بهم نگاه كن
تو ميگي كه جون فدا كن
من ميگم چشمات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه
من ميگم دلم اسيره
تو ميگي كه خيلي ديره
من ميگم چشمات و واكن
تو ميگي من و رها كن
من ميگم قلبم و نشكن
تو ميگي من ميشكنم من ؟
من ميگم دلم رو بردي
تو ميگي به من سپردي ؟
من ميگم دلم شكسته است
تو ميگي خوب ميشه خسته است
من ميگم بمون هميشه
تو ميگي ببين نميشه
من ميگم تنهام مي ذاري
تو ميگي طاقت نداري
من ميگم تنهايي سخته
تو ميگي اين دست بخته
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگه حالت چشه
سقف خونتون اب ميده
مي خاي ايزو رمضون رو بگم بياد ابكاري كنه قلبمو كه ديكه كسي نتونه اونو بشكنه
دلم را سپردم به بنگاه دنیا​
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا​
و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت​
و هی این و آن​
سرسری آمد و رفت​
ولی هیچکس واقعاً​
اتاق دلم را تماشا نکرد​
دلم قفل بود​
کسی قفل قلب مرا وا نکرد.​
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است​
یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است​
یکی گفت چرا نور اینجا کم است​
و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش​
فقط از غم و غصه و ماتم است !​
و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری​
و من تازه آن وقت گفتم :​
خدایا، تو قلب مرا می خری ؟.​
و فردای آن روز​
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه​
پشت خود بست​
و من روی آن در نوشتم​
ببخشید، دیگر
"برای شما جا نداریم
از این پس به جز او کسی را نداریم
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می شد قلب ها آباد بود!

کینه غم ها به دست باد بود!

کاش می شد دل فراموشی نداشت!

نم نم باران هم آغوشی نداشت!

کاش می شد کاش های زندگی!

گم شوند پشت نقاب زندگی!

کاش می شد کاش ها مهمان شوند!

در میان غصه ها پنهان شوند!

کاش می شد آسمان غمگین نبود!

رد و پای مرگ و کین رنگین نبود!

کاش می شد روی خط زندگی!

با تو باشم تا نهایت سادگی!

کاش می شد....
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عطر کدوم گلی بشم تا بشنم روی تنت
توی کدوم قصه برم شبها واسه شنیدنت
توی کدوم گلخونه ای بیام و گلدونت بشم
پی کدوم نشونه ای بیام و هم خونت بشم
رو به کدوم قبله برات دست دعا دراز کنم
کدوم پرنده ای بشم رو به تو پرواز بکنم
کجای دنیا دوست داری واسه تو مهمونی بدم
پیش کدوم خدای عشق جونموم قربونی بدم
تا بدونی عاشقتم....
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو ای با روانم در آمیخته دل من به گیسویت آویخته


تو نیروی عمری در اعضای من كه چون خون روانی به رگهای من


به لبخند گرم دلاویز تو به ناز تو و میل و پرهیز تو


به ابریشم موی شبرنگ تو به گفتار گرم خوش آهنگ تو


به اول كلامت كز آن شور ریخت به طرز نگاهت كز آن نور ریخت


به نازی كه درموج لبخند توست به اشكم كه هردم خوش آهنگ توست


به لبخند شیرین بازیگرت به لبهای از خنده شیرین ترت


چنان خون تو می دود در تنم كه من خود ندانم تویی یا منم
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای چک چک اشکهایت
را از پشت دیوار زمان می شنوم
و می شنوم که چه معصومانه
در کنج سکوت شب ‌،
برای ستاره ها
ساز دلتنگی می زنی
و من می شنوم
می شنوم هیاهوی زمانه را که
تو را از پریدن و پرکشیدن
باز می دارد آه ،
ای شکوه بی پایان
ای طنین شور انگیر
من می شنوم
به آسمان بگو
که من می شکنم !
هر آنچه تو را شکسته
و می شنوم
هر آنچه در سکوت تو نهفته
 

vafaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی

هر شکستی که به هر کس برسد از خویش است:gol::gol::gol:
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز می گفتم

لیک با اندوه وبا تردید

روز سوم هم گذشت اما

بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کشت


باز زندانبان خود بودم


آن من دیوانه ی عاصی

در درونم های و هو میکرد

مشت بر دیوارها می کوفت

روزنی را جستجو می کرد



در درونم راه می پیمود

همچو روحی در شبستانی

بر درونم سایه می افکند

همچو ابری بر بیابانی



می شنیدم نیمه شب در خواب

های های گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم

درد سیال صدایش را



شرمگین می خواندمش بر خویش

از چه رو بیهوده گریانی

در میان گریه مینالید

دوستش دارم ،نمی دانی



بانگ او آن بانگ لرزان بود

کز جهانی دور بر می خاست

لیک در من تا که می پیچید

مرده ای از گور بر می خاست



مرده ای کز پیکرش می ریخت

عطر شور انگیز شب بوها

قلب من در سینه می لرزید

مثل قلب بچه آهوها



می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رؤیاها

زورق اندیشه ام،آرام

می گذشت از مرز دنیاها



روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن من سر سخت مغرورم

یا من مغلوب دیرینم



بگذرم گر از سر پیمان

می کُشد این غم دگر بارم

می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دونم که کی عمرم تموم میشه،نمیدونم وقتی میخوام با این دنیای مادی خداحافظی کنم کی بالا سرمه،نمیدونم وقت مردنم به تو رسیدم یا نه ، ولی تو رو خدا نزار با حسرت بی تو بودن از این دنیا برم،بذار حداقل دلم خوش باشه به عشقت .به خدا همه و همه آرزوم این بود که قبل از رفتنم به چشمات نگاه کنم و بگم دوست دارم و حال که میخوای کمترین چیز رو از من دریغ کنی پس بزار دلم به این خوش باشه که در حسرت عشقت مردم،اگه بشه گفت دلخوشی،ولی من به حسرتشم قانع هستم
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی این نفسای آخره
وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر می شم
وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم
این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم
سکوت من نشونه ی رضایتم نیست میدونی
گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه که باید اینجور بسوزم
هیچی نگم داد نزنم لبامو روهم بدوزم
در به در غزل فروش منم که گیتار میزنم
با هرنگاه به عکست انگار من خودمو دار می زنم
نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سر نوشت
به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن من و به اون دل سیاه تو
نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سر نوشت
به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن من و به اون دل سیاه تو
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها

تنها برگی روی شاخه ش مونده بود میون برگا

یه شبی درخت به برگ گفت:کاش بمونی در کنارم


آخه من میون برگا فقط تنها تو رو دارم


وقتی برگ درختو می دید داره از غصه میمیره


به خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره


با دلی خرد و شکسته گفت نذار از اون جداشم


ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم


برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا می گفت


غافل از این که یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت


باد اومد با خنده ای گفت:آخه این حرفا کدومه؟


با هجوم من رو شاخه عمر هر دو تون تمومه


یه دفه باد خیلی خشمگین با یه قدرتی فراوون


سیلی زد به برگ و شاخه تا بگیره از درخت جون


ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید


تا که باد رفت پیش بارون بارونم قصه رو فهمید


بارون گفت با رعد و برقم می سوزونمش تا ریشه


تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه


ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد


به جایی رسید که بارون آرزو می کرد که میمرد


برگ نیفتاد و نیفتاد آخه این خواست خدا بود


هر کی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود...
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد

وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد


وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود

دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود

چهره هیچ کسی پژمرده نبود گلا اما همه پژمرده بودن
کسائیکه واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

عاشقانه دستهایش را گرفتم. گرمای عجیبی در سینه جانم را می سوزاند.عطر عجیبی پراکنده بود. حالتی داشتم وصف ناپذیر. گویی توآسمون بودم. به من لبخند می زد و در انتظار جوابش بود. گویی هوش از سرم پریده بود. نبضشوتو دستام حس می کردم. حتم داشتم اون هم همینطوریه. حس می کردم، آسمان،زمین، و همه چیز مال منه . آتیشی تو دلم به پا بود. آتشی بالاتر از زمان و جسم.
تنها چیزی درونم را آزار می داد, شرم داشتم در چشماش نگاه کنم. لیاقتش را نداشتم. از بی ابرویی،گریه ام گرفت. من کجا و آسمان کجا؟
احساس کردم اون هم گریه می کنه. سرمو بلند کردم, بی اختیار دستمو روی صورتش گرفت و همون طور اشک می ریخت. درکش برایم مشکل بود. این من بودم که باید گریه می کردم
کاش بودند ستاره ها، تابه من حسودی می کردند
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی بیشترازاونی که فکرشو بکنی دلم گرفته
ازاین همه غربت دلم گرفته
اراین همه نامهربونی دلم گرفته
ازهمه آدمای دوروبرم دلم گرفته
کاش کنارم بودی و می تونستم سرموبزارم روشونه هات وگریه کنم
کاش کنارم بودی و دستهای گرمت آرامش بخش وجودم می شد
کاش کنارم بودی وآغوش پرمهرت پایان دهنده همه غصه هام می شد
کاش کنارم بودی و....

ولی سهم من ازاین همه عشق چیزی جز.....
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی بیشترازاونی که فکرشو بکنی دلم گرفته
ازاین همه غربت دلم گرفته
اراین همه نامهربونی دلم گرفته
ازهمه آدمای دوروبرم دلم گرفته
کاش کنارم بودی و می تونستم سرموبزارم روشونه هات وگریه کنم
کاش کنارم بودی و دستهای گرمت آرامش بخش وجودم می شد
کاش کنارم بودی وآغوش پرمهرت پایان دهنده همه غصه هام می شد
کاش کنارم بودی و....

ولی سهم من ازاین همه عشق چیزی جز.....
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم ، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، شدم آن عاشق دیوانه كه بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ، باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید ، یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم

پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ، ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت ، من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام ، بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب ، شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ ، همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر كن ، لحظه ای چند بر این آب نظر كن

آب آیینه عشق گذران است ، تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا كه دلت با دگران است ، تا فراموش كنی چندی از این شهر سفر كن

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم ، سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد ، چون كبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ، بازگفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم ، حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم ، اشكی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ، اشك در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید ، یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه كشیدم ، نگسستم نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم ، نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم ، بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم
[/FONT]
 

amirstark

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب دلم گرفته بود
مثل هوای بارونی
دلم هواتو کرده بود
هوای شیرین زبو نیت
دلم میخواست گریه کنم
بگم که سخته تنهایی
ای همصدا ای آشنا
بگو که پیشم می مونی
نمی دونم چه حالی و کجایی و چه می کنی
ولی صدات تو گوشمه
می گی که اینجا می مونی
رفتم کنار پنجره
گفتم شاید ببینمت
دیدم محاله دیدنت
چون گل باید بچینمت
رو صندلی نشستمو یهو دیدم
یه قاصدک اومد پیشم
خبر آورد ای آشنا
یه رازی را بهت بگم ؟
گفتم بگو : آهی کشید
اومد نشست رو شونه هام
یواشکی چشماشو بست
تا نبینه اشک چشام
می گفت که تو یه راه دور
یه راه دور و سوت کور
مسافری نشسته بود
مسافره غریب و دلشکسته بود
از تو همش شکوه میکرد
با اشک گرم و دل سرد
می گفت که یادت نمیاد
اون روزای آخریه
چه قدر دلش می خواست که تو
نگاش کنی ، صداش کنی
بهش بگی دوسش داری
به شرطی تنهاش نذاری
تا اومدم بهش بگم برو بگو
دوسش دارم ، پاش می شینم
دیدم که اون رفته بود و
منم دارم خواب می بینم
 

Similar threads

بالا