قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شوریده دلان بگوئید این ره به دارازست
انکس که خوردست از این می در سوزوگدازست
شرح غم او شمع بدانست که سوختی همه عمر
که هنوز رخ دلدار دل ماکه در پرده رازست
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گنجشک پر ...کلاغ پر ...تمام دلخوشیم پر ....

گنجشک پر ...کلاغ پر ...تمام آرزوم پر...
گنجشک پر ...کلاغ پر ... تو که پر ...غنچه پر..گلم پر ...
گنجشک پر ...کلاغ پر...تو که پر ...صدای آشنا پر... دستهای مهربون پر....
گنجشک پر...کلاغ پر...یه کوه استوار پر....یک دل دریایی پر...
گنجشک پر...کلاغ پر...نگاه مهربون پر...حرفهای همدلی پر...
تو که پر ...منم پر...دنیای عاشقی پر...هوای باغ و گل پر....
تو که پر... خواب از چشمای من پر...صبح امید من پر
تو که پر ... خوشی پر...خنده مستانه پر...
تو که پر...منم هم پر ...کبوتردلم پر...جان من و تو هم پر...
تو که پر ...هوا پر...نفس پر...شعر و ترانه هم پر...
تو که پر...خیال سایه هم پر...شعرپر شعور پر...شاعری و شرر پر...
سایه نمیدونست که:
گنجشک پر...کلاغ پر... ستاره ها یکی.. یکی... یکی پر.........داداش پر:cry::cry::cry::cry:

پ.ن : آخ من سوختم:w05:



:cry::cry:
 

sahel7

عضو جدید
"الهی حققنی بحقایق قربک"

"الهی حققنی بحقایق قربک"

سحرگاهان به نرمی نام نیکت بر زبان آرم تو والایی و در وصفت سخنها پر گوهر آرم/صراط مستقیمی تو مددها از تو میجویم تو یکتایی خدای من سببها در تو میجویم/به قرآن گر نگاهی با دل اندازی چو قرآن نیست درین تاریکی دنیا چراغی همچو ایمان نیست/خداوندا ز لطفت باب رحمت را به ما بگشا به رستاخیز خود ابواب جنت را به ما بگشا.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
گنجشک پر ...کلاغ پر ...تمام دلخوشیم پر ....
گنجشک پر ...کلاغ پر ...تمام آرزوم پر...
گنجشک پر ...کلاغ پر ... تو که پر ...غنچه پر..گلم پر ...
گنجشک پر ...کلاغ پر...تو که پر ...صدای آشنا پر... دستهای مهربون پر....
گنجشک پر...کلاغ پر...یه کوه استوار پر....یک دل دریایی پر...
گنجشک پر...کلاغ پر...نگاه مهربون پر...حرفهای همدلی پر...
تو که پر ...منم پر...دنیای عاشقی پر...هوای باغ و گل پر....
تو که پر... خواب از چشمای من پر...صبح امید من پر
تو که پر ... خوشی پر...خنده مستانه پر...
تو که پر...منم هم پر ...کبوتردلم پر...جان من و تو هم پر...
تو که پر ...هوا پر...نفس پر...شعر و ترانه هم پر...
تو که پر...خیال سایه هم پر...شعرپر شعور پر...شاعری و شرر پر...
سایه نمیدونست که:
گنجشک پر...کلاغ پر... ستاره ها یکی.. یکی... یکی پر.........داداش پر:cry::cry::cry::cry:

پ.ن : آخ من سوختم:w05:

سایه شعرت فوق العاده بود.
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم به دریا بسپارمت!
اما تو
ماهی زلال نشین من!
به آب این دریاهای شور خو نکرده ای....
***
من رودخانه ات بودم
رودخانه ای که تو همیشه خلاف موج های ملایم و مهربانش
شنا کردی!
برای آزادیت رودخانه بودم
وقتی باران می گرفت
از زلال اشک های بلورین من
تر می شدی!
رودخانه ات بودم
با پچپچه های صمیمی و صادقانه
وقتی مهتاب – بی پروا-حجاب ابر پاره می کرد و تن به آب می زد!
***
ماهی زلال نشین من!
مواظب آرزوهای نقره ایم که در برق پولک هایت پنهان اند باش!
به دریا می سپارمت....
شاید روزی از همین روزها
که دلت
برای آوازهای سبز_ آبیم تنگ شد
به رودخانه ات برگشتی!
به دریا می سپارمت....





 

meibudy

عضو جدید
ساعتم بي كار است
چه لزومي دارد
او دگر كار كند
وقت را مي داند
خوب هم مي داند

خوب مي داند
دققتش حساس است
چه لزومي دارد او دگر كار كند

كاش ما مي دانستيم
خوب نه
كم مي دانستم
كه چه زشتيم همه
كه چه ژندست اين پوشش رنگين دغل بازيمان

كاش مي دانسم
كه خدايي هم هست
كه نه دور است
و در اين نزديكيست
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
اشک چشم

اشک چشم

تو یه اشکی روی گونه ام فکر نکن بی تو می مونم

واسه چشمات رنگ گونه ام بدترین رنگ زمونه است

آخه زیبایی چی داره که اسیر لحظه هاشی

واسه اینه که همیشه اسیر جدایی هاشی

یه زمون بهت می گفتم تو همه دلخوشی هامی

در جواب بهم می گفتی یکی جاش توی چشامه

گفتم با همه حقیری منم تو رنگ چشاتم؟

گفتی مونده تو بیایی یکی دیگه چش به رامه

حالا که دل غریبم توی چشمات خونه کرده

نمی خوای خونه چشمات خالی شه ای مهربونم

می دونی بی تو دیونه ام نمی تونم که بمونم

پیر چشمام پیر دستام؟ مگه قلبم یه جوون نیست

نبضمو ازم گرفتی دیگه دل تبی نداره

که اون چشم مهربونت بشه آروم روی قلبم

ش.ج.م 5/6/1387 ساعت 16:42

 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
دلم می خواد گریه کنم اما نه واسه شما ؟

دلم می خواد گریه کنم اما نه واسه شما ؟

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دلم میخواد گریه کنم امه نه واسه ای شما [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]واسه اونی که گم شده تو بدی های قصه ها[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]هر کی که مایله بیاد آهای جوون شما م بیاین[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]این پسر ای آسمون غم تو دلا شون فراوونه[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]فقط ناگین ما غم داریم غم تو دلای ما پره[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یکی که با حوسهاش غمشو از یاد می بره ولی بشر بدون می یاد [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]این راه آخر تو نیست!!!!! [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یکی دیگه تو تنهاییش می شینه دیوونه میشه[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یکی دیگه می ترکه بغذ دلش آروم میشه[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ولی بدونین رفیقا اونکه می خنده همیشه ناگین که آرومه دلش[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ولی بدونین اون بشر توی دلش پره غمه این یه راهی ازاون راهاست که می خواد نشونش نده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یکی دیگه انقدر غرور داره غمش را جوری که میگه تموم قلبا می شکنه انگار می شه یه ظالمو دل آدم رو می شکنه[/FONT]
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
هم نفس بی نفس

هم نفس بی نفس

نفس بمون تا بخونم از درد تازه ام بدونم

از دردی که برای من دریدن دلم رو داشت

اونی که من تموم عشق تموم جونمو دادم

جواب عشقمو رسوند بی مهری هاش دلم رو کوشت

یه صحنه در تموم عمر هستی و جسممو سوزوند

دستهای پرنوازشش دیگه رو سره من نبود

اشکهای پر لطا فتو دیگه برای من نریخت

نبض دل عاشق اون حسش تو سینه ام نبود

دل داده بود غرق خاک دلش رو از دلم روبود

از ته قلب فریاد زدم ای عشق من رسمش نبود

 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
حضور سبز

حضور سبز

در پس کوچه نومیدی ها

فریاد سکوتم را که خواهد که شنید
بر ساقه باریک وجودم ژس از این عمر دراز
چه کسی خواهد که بارید
و اگر چه شاید
از ساقه من چار پایی خرسند شود
شاید هم از دانه من
کفتری بردارد بهر آن جوجه بی تجربه اش
شاید هم درویشی نوحه ای تازه بخواند در خور نگاه من
نوحه ای تازه تر از نسیم صبح
گل سرخی هم شاید
با نگاه بر این تن خشکیده من
لحظه ای از خود جدا و به خدایش برسد
همگی پر زه نیاز به من
من ناقابل دست نیاز به خدایم دارم
چه کنم که خدای دانا اگرم رفت به باد
در جواب این همه خلق نیازت چه کنم
اگرم رفت به باد.......!!!
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
آیا می خندند می گریند؟

آیا می خندند می گریند؟

گلها را چه شد ابرها را چه شد

نمی خندند نمی گریند
این روزها گهواره سردو تاریک زمستان
دیگر از هیزم وفانوس نمی گیرد سراغ
کس نمی چیند نور از دل باغچه مهتابی ماه
کوه یعنی دلهره پژواک بی پرواه آه
رنگ دوستی های ما نقشه قالی شده
باز هم معرفت سیلی باد
که چه این گونه م از سوزشش نیلی شده
برفها می ترسندکه اگر جاری شوند
اسیر کلبه بی نورتنهایی شوند
اشک ها می لرزند تا که شاید جاری
رفیق مجنون بی لیلی شوند
این همه درد و فرسودگی من تک درخت خشکیده دل است
تو بدان گم شده ای
تا که پیدا و پیدا شدنت
من گم گشته عاشق شده را
در شب پر از ستاره بهار
از سفره بی رحم زمین بر گیری
و ذر آن شعله یکپارچه روشن مهر
برهانی تا که از گرمای بی پایان مهر
شاید من هم به آغوش پر از ستاره آسمانها برسم
وای کاش از رسیدنم
بخندند بگریند
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ممنون جابرجان...عالي بود...جناب من نميدونستم شما علاوه بر كشاورزي دستي هم در ادبيات و شعر داريد ...واقعا عالي بود حز وافر بردم. :smile: :gol:

 

رهگذر*

کاربر بیش فعال
جانشین یار

جانشین یار

جانشين يار

و ﺁفريد بارقه و ﺁفريد نور را
و ﺁفريد ﺯﻧﺪﮔﯼ و ﺁفريد شور را
و از ميان خاكها سري ﭘراز غرور را
دميد در ميان خاك و خاك مرده جان ﮔرفت
و جانشين يار شد و عشق از او نشان ﮔرفت.

و تو خليفه مني تا جهان، جهان بود
و عهد تو به نزد من امانتي ﮔران بود.
كنون برو خليفه ام بسوي زندﮔي ولي
ﮔﻤﺍن مبر كه رفتنت تو را به خاك افكند
تو را زمن براند و مرا ز تو جدا كند
من آن خداي نيستم كه بنده اش رها كند
وفاي عهد دارد و همان كه ﮔﻮيد آن كند.

رﮒ تنت ببين كه خون اشاره مي كند درﺁ ن
منم قريب تر زرﮒ، منم قريب تر زجان
و ﮔﺮتو يك قدم زنی به سوي در ﮔهم، بدان
كه رو به سوي تو كنم روانه و قدم زنان.

با که غرﻳﺒﮔﻰ کنی نيم غريبه ،ﺁشنا
نمي زنند غريبه را به اسم كوﭼكش صدا
بزرگیش فزون بداركه اسم اعظمش نهان
ببين ﭼﮔﻮﻧﻪ خوانيش به هر زبان و هر بيان
به هر ديار و هر مكان به هر زمانه و زمان
ﭼﻪ در خموشي ونهان ﭼﻪ آشكارا و عيان.

مسافري هنوز هم ميان كوﭼﻪ باغ عمر
كه مي رساندت به من در امتداد اين عبور
و مي رهاندت ز تن در انتهاي اين ﮔﺬر
و جان بماند از تنت و كوله بار رفتنت
و من و تو و توبره و عهد روز اولت
ﭼﻪﭘيشكش كني مرا ز روزگار رفتنت ؟
 
آخرین ویرایش:

جابر مهدی نیا

عضو جدید
قافیه

قافیه




برای چشمان تو می نویسم چونکه من اشکت رو دیدم

برای قلبت یه شاعر دیوونه ام چونکه از عشق می سرایم

شاید این شعر مثل شعر نیست ولی عطر عشق رو داره

واسه من همین مهمه بوی عطر تو بیاره

همین قدر جون نوشتن توی دست و قلمامه

واسه زنده موندن عشق واسه اون خاطره های روشن آرزوهامه

خسته ام ای نفس من ای وجودم انتظار دلم رو برده سوزنده دارو ندارم

شاید اون اول شعرم فهمیدی نایی ندارم

چونکه شعرام بدون وزن بدون قافیه مرد است

این تویی قافیه شعر همه معنی شعرم

من بدون تو مثل شعرم بدون قافیه موندم

چرا دوری از بر من نفسم از تو می پرسم ؟

دوری رو کم کن عزیزم تادل قافیه بسازه


 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
مرد خسته

مرد خسته

سر

مرد تنها مرد خسته مرد سر به زیر شکسته

دیگه حتی واسه یکبار نتونست بگه که هستش

واسش موندن یا نموندن دیگه تاثیری نداره

دیگه قلب پرزه خونش نای موندنی نداره

داد می زد بازم زمونه عشقمو ازم گرفتی

مگه من با تو چه کردم عشقی رو برام نزاشتی

چشمای تب دار خسته اش پرازاشک های حسرت

میگه من عشقمو می خوام واسه درد دل خسته ام

هر چی بیشتر جستجو کرد بدتر ازعشقش جدا شد

دیگه اون عشقی نمی خواست انگار قلبش بی پناه بود

نبض موندن واسه این مرد دیگه ارزشی نداره

میگه موندن یا نموندن واسه من فرقی نداره

اونی که واسش میمردم واسه من تبی نداره

دیگه هر عشق پیش چشمام رنگ روشنی نداره
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
سال تنهایی

سال تنهایی


ای سال تنهایی پایان نمی یابی

از اشک وحسرت هام رها نمی یابی

خسته از باورها هرچه صبوری

تو دل تنهام را به آتش کشوندی

سبزی وجودم به زردی کشیده

هرچه تاروپوتم تباهی رو دیده

آخه این چه عشقیست که پیشم نباشه

امایادش هرگاه بغضمو بسازه

آتش وجودم با یادش روشن شه

ولی حیف وجودش پیش من نباشه

صبورم صبورم عشق بی حضورم

با عشقت می سازم کلبه وجودم

ش.ج.م 28/12/86
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
هم نفسه بی نفس

هم نفسه بی نفس




نفس بمون تا بخونم از درد تازه ام بدونم

از دردی که برای من دریدن دلم رو داشت

اونی که من تموم عشق تموم جونمو دادم

جواب عشقمو رسوند بی مهری هاش دلم رو کوشت

یه صحنه در تموم عمر هستی و جسممو سوزوند

دستهای پرنوازشش دیگه رو سره من نبود

اشکهای پر لطا فتو دیگه برای من نریخت

نبض دل عاشق اون حسش تو سینه ام نبود

دل داده بود غرق خاک دلش رو از دلم روبود

از ته قلب فریاد زدم ای عشق من رسمش نبود



ش.ج.م 27/1/87
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
فاصله

فاصله




ساده بگم دلم گرفته دلم از این دنیا گر فته
تازه بکم دلم اسیره اسیره یک قرن غریبه
دوباره من دل به تو بستم چونکه بازم از دنیا خستم
می خوام بیام پیش تو نازم تا که دل از دنیا نبازم
می خوام دل از دنیا بگیرم بگم که من از تو که سیرم
می خوام بازم غریبه شه دل از همه عکس بیگانه شه دل
نمی دونم چی دارم می گم چونکه نازم بی تو غریبم
منم که تو این دنیا غریبم مثل تو ای گل سپیدم
دیگه نمی خوام آرزو هام کهنه بشه تو این دیار م
می خوام برم حرفی ندارم از این دیار بی کسی هایم
می خوام بیام پیش تو نازم چونکه با هات بهتر می سازم
من که بین اونا اسیرم می خوام بیام از اینجا سیرم
می خوام بیام رها بشم باز جدا از این غما بشم باز
من که دل به اونا نبستم می دونی که من با تو هستم
من که چشمامو به دنیا بستم چونکه پای چشات نشتم
دنیا رو من کوچیک می بینم؟ چونکه الان پیش تو هستم
ش.ج.م
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
زمونه

زمونه




ای زمونه چی می خوای ازم بدونی

می خوای از درد دلم یه قصه ای تازه بخونی

حا لا حرف منو گوش کون ای زمونه

دیگه درده دل خسته ام بی نشونه

چونکه عاشقی تو دنیا یه جنونه

آخه این جنون واسم وصله جونه

تو این دنیا می گن عاشقا دیونن

حتی درده دلشونم نمی خونن

قرن ما قرن فریبه درد این عاشقا توش بی رنگ ترینه

انقده گربه صفت تو دنیا ریخته است

شده عشق واسه اونا بازیچه دست

توی این دوره زمونه بعضی کاراشون حرومه

آی زمونه آی زمونه این تمومه قصمونه


ش.ج.م
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
مرگ عشق

مرگ عشق





من مثل یه برگ زردم

توی صحرای وجودت

واسه عشقت من میمیرم

اما عشقت جای دیگه است

رنگ چشمات رنگ دریاست

ولی حیف برای دنیاست

خیلی وقته که می دونم

یه کسی تو قلبت پیداست

واسه ای به تو رسیدن

مثل سایه با تو همراست

من که تک سوار قلبم توی چشمت ساده جون داد

ولی شاید قلب اون کس پیش چشمات ساده گل داد

من که در غربت عشقم سر به بی کسی سپردم

فکر اینو کن محالم مثل فرهاد جان سپارم

تا همیشه توی دستات رنگ دستی رو نبینم

ش.ج.م24/12/86
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
بی وفا

بی وفا




بعد یک عمر که نشستم پای چشمات نازنینم


تازه فهمیدم که چشمات رنگ عشق دیگه داره


تا الان نشسته بودم به خیال عشق پاکت


نتو ستم که بفهمم عشق تو یه نوع غماره


شب و روزبهم می گفتی که دوستت دارم عزیزم


تازه فهمیدم عزیزم ! این عزیزم هوساته


مگه من چی کم گذاشتم پای عشق توعزیزم


که یهو بریدی ازمن گفتی دل عشقی نداره


گفتی واسه من مهم نیست چه وجودت چه نبودت


گفتی من یکی رو می خوام توی تنهاییم بمیره


آخ چقدر ساده بودم من دل به تو داده بودم من

دل به یک هوس پرونه بی وفا داده بودم من ش.ج.م
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
اشک حسرت

اشک حسرت



اشک چشمم اشک حسرت همه از دوری یاره

این بهونه واسه من همچو کاووس توی خوابه

اگه روزی یه زمونی قلبتو به درد می یارم

طعم این درد توی قلبم مثل یک وصله ماره

نشی از من نازنینم یه روزی دلگیروخسته

غم اون روز واسه من می شه مرگ دل یارت

قربون اون چشم نازت چشم یارت پر آب

پرآب دل خونش روی گونه هاش می زاره

خسته از دست زمونه ام فکر نکن بی تو می مونم

حتی فکرش واسه من می بره هستی مو ای عشق



ش.ج.م19/12/86
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
عطر عشق

عطر عشق



در تمام زندگانیم

مثل یک مرد شکسته ام

تانباشی اوج عشقم

خالی از بوی بهاریست

بوی عطر عشق یارم

واسه قلبم یادگاریست

ای تموم زندگانیم

بی تو عمرم روبه فانیست

این همه رنگ های دنیا

پیش چشمم رنگ تاریست

اما رنگ چشم نازت

واسه ام روشنو تعالیست


ش.ج.م 26/2/87
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
شعر دوست

شعر دوست

شعری شعری گویم از این عالم دل سنگ هم به رحم آید

نمی دانم چرا این شعر هوای یار را دارد

هوای عالمه دیگر زه زلف آشنا دارد

نمی دان چرا بغضی در این شعرم نمایان است

رفیق من برایت تا دلت خواهد از این عالم می سرایم

ولی بر دل بیاموز تو که عشق آخر عمرت

خدای آسمان باشد :gol: ش.ج.م 27/4/87
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
کتمان راز

کتمان راز




از ماندنم حرفی نزن

چون ماندنم دست خداست

سوگند به عشق پاکمون

دل دادگیم بحثی جداست

ای عشق من گرچه نماندم نزد تو

شاید که تقدیر خداست

راهی شویم در زندگی

راهی نبینم پیش راه

تاما شویم اهل وفا

ای باوفا ای با وقا

ای عشق بی رنگو گنام

راهی نما کن نزد ما


تا ماشویم هم راز یار ؟

ش.ج.م 14/1/87
 

جابر مهدی نیا

عضو جدید
انتظار

انتظار




با تو انتظار مرده بی تو شاه انتظارم

دارم از مهر نگاهت دنیایی برات می سازم

تا بتونم نازنینم همون مرد رویاهات شم

که برای دل سبزت شاخه ای گل نگات شم

یه زمون بهم می گفتی با تو می سوزم می سازم

حالا بحث انتظاره دل خستت بی قراره

آره می دونم عزیزم توی این دوره زمونه

انتظار برای مردم مثل یک حس جنونه

اما تونیستی عزیزم واسم مردم زمونه

پس بگو چرا شکستی انتظار بی نشونه

با تو می تونم عزیزم دنیا رو چنگم بگیرم

ولی بی تو حتی خاکم توی چنگم نمی مونه

از قدیم ندیمها گفتن انتظار برای عشقه

نه برای اون کسی که واسه انتظار نشسته

انتظار برای روزی که یکی باهاش بسازه

این یکی نشد عزیزم اون یکی با هاش بسازه

این که گفتم واسه حرفه د ل اون کسیست که گفته

عشق دنیا یه جنونه خیلی هارو دل سوزنده

اینا حرفا یه بهونه است یه بهونه پوشالی

تنها عشقی که می مونه اون یکی یه عشق پاکه که در انتظار می مونه
ش.ج.م 11/12/86
 

سهراب 1364

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتنت آغاز ویرانی است حرفش را مزن
ابتدای یک پریشانی است حرفش را مزن
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشم هایم بی تو بارانی است حرفش را مزن
آرزو دارم که دیگر بر نگردم پیش تو
راهمان با اینکه طولانی است حرفش را مزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانی است حرفش را مزن
خورده ای سوگند روزی عهد ما را بشکنی
این شکستن نا مسلمانی است حرفش را مزن
حرف رفتن می زنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانی است حرفش را مزن
[/FONT]​
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
(( روز آخر ))

سر انجام روزی خواهد رسید
و من تورا با هزاران خاطره در دفترم خواهم کشید
آن روز ، روز آخر است
روز بیرون رفتن فکر پلید از جاهل است
روز داد خواهی علیه کافر است
روز دامن گیر ، فتادن به پای مادر است
لحظه ها خاموشند...
حاضرین بر گوشند...
عده ای جامه ی تازه به تنم میپوشند
آه کفنم ... این است جامه ی تازه به تنم
بدنم برده به جایی دیگر ، پدرم میگوید منزل نو مبارک پسرم
یکدفعه شد سرد و خاموش اینجا
نه بخاری نه چراغی ست اینجا
توی این سرما و این جا تنگی
آمده آمار بگیره چندی
این یکی با ابروان در هم
آن یکی با چهره ی زشت و به هم
سر جنگ دارند همیشه با هم
با کمی دعوا میان آنها ، زود به من گفتند تو هم پاشو بیا
تا که رفتم همگی برخاستند
با ادای احترام من را جلو تر خواستند
همگی پرونده ای زیر بغل ها داشتند
تا که رفتم همگی صوت می زدند ...
آن طرف شیپور چیا بوق می زدند...
یک پلاک کارت بزرگ و زیبا
می زدند بین ستون ها اینها
جمله این بود که خوش آمد بهرام
از دیار زندگان بر مردگان
آن باشد نائب و دست آموز
از خدای داف باز موسی روز
با هزاران چاپلوس در این مکان
تازه فهمیدم چه باشد جریان
خلاصه گرفتند همگی نمره بیست
تو بیا اینجا که کافران را قرقی ست

بهرام نوروزی......تاریخ 30/10/87.......ساعت 11 شب
 

سهراب 1364

عضو جدید
از دعای دست تو بود

که مرگبا کت و شلوار قهوه ای اش

تنم را کشید به کوچه های حوالی امامزاده
توی گوش های خودم خواندم :

(( شاید هنوزم دیر نیست ))

(( شاید هنوزم دیر نیست ))

اما دعای تو

دست

گذاشته بود روی گلوم
تا برای گریه های هشت بهشت

از اصفهان برایم نوشتی :

سلام !

سلام مرا به دوستانت برسان !

سیگارهایت را ببوس!

کت و شلوارت را بپوش !

و فکر کن هیچ وقت نبوده ای !
نمی دانستی
که سیگار هم

مثل دست های تو ترکم می کند

حوالی امامزاده بود

که خدا هم کم آورد
برایت نوشتم :

تنها شدم !

نوشتم کوله ام را می اندازم

و سعی می کنم ادای لاک پشت هایی را در بیاورم

که می خواهندبه دریا برگردند .

برایت نوشتم !

اما تو ، دست هایت را برداشتی

و دعا کردی که نباشم
اصفهانزیر صبوری پل هایش دراز کشیده بود
منار هااز اتفاقات مهمی که . . .

انقلاب با پاهای تو راه می رفت

و من برای این که همه چیز را طبیعی جلوه دهم

بلند بلند
از دریا می خواندم ، از دریا می نوشتم .



 
بالا