قدر دانی از مادر

قدر دانی از مادر

  • با دادن هدیه

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    13

maryam288

عضو جدید

شبی پسرک نزد مادرش رفت که در آشپزخانه شام درست می کرد و کاغذی به او داد .
مادرش دستش را با پیشبند خشک کرد و آن کاغذ را به شرح زیر خواند:
بابت زدن چمن: 5 دلار،
بابت تمیز کردن اتاق در این هفته : 1دلار،
بابت خرید کردن برای شما : 50 سنت،
بابت مواظبت از برادرم زمانی که برای خرید رفته بودید : 25 سنت،
بابت بیرون بردن سطل زباله : 1 دلار،
بابت دریافت کارنامه قبولی 14دلار،
بابت نظافت حیات : 2 دلار،
جمع بدهکاری 75
مادرش که منتظر ایستاده بود به او نگاه می کرد . مداد را برداشت و پشت آن کاغذ این عبارات را نوشت :
بابت نه ماهی که تو را حامله بودم و در درونم رشد می کردی، حساب نمی کنم، مجانی!
بابت تمام شبهایی که بیدارنشسته و از تو پرستاری کردم، حساب نمی کنم، مجانی!
بابت تمام زحمات و اشکهایی که در این سالها تو باعثشان بودی، حساب نمی کنم، مجانی !
بابت شبهائی که با ترس گذراندم و نگرانیهایی که می دانم در پیش دارم، حساب نمی کنم،
مجانی !
بابت اسباب بازیها و غذاها و لباسهایی که برایت خریدم و حتی پاک کردن بینی ات، حساب نمی کنم، مجانی !
ووقتی تمام اینها را با هم جمع کنی، کل هزینه عشق واقعی را حساب نمی کنم ، مجانی !
وقتی که پسرک خواندن آنچه مادرش نوشته بود تمام کرد، چشمهایش پر از اشک شد و در چشمان مادر نگاه کرد و
گفت : مادر دوستت دارم !
سپس مداد را برداشت و با حروف درشت نوشت : تمام و کمال پرداخت شد.
 

solar flare

مدیر بازنشسته
شبی پسرک نزدمادرش رفت که درآشپزخانه شام درست میکردوکاغذی به اوداد .
مادرش دستش را با پیشبند خشک کردوآن کاغذرا به شرح زیرخواند:
بابت زدن چمن: 5 دلار،
بابت تمیزکردن اتاق دراینهفته : 1دلار،
بابت خریدکردن برای شما : 50 سنت،
بابت مواظبت از برادرم زمانی که برای خرید رفته بودید : 25 سنت،
بابت بیرون بردن سطل زباله : 1 دلار،
بابت دریافت کارنامه قبولی: 14دلار،
بابت نظافت حیاط : 2 دلار،
جمع بدهکاری 75
مادرش که منتظر ایستاده بود به اونگاه میکرد . مداد رابرداشت وپشت آن کاغذاین عبارات را نوشت :
بابت نه ماهی که تورا حامله بودم ودر درونم رشد میکردی،حساب نمیکنم،مجانی!
بابت تمام شبهایی که بیدارنشسته وازتوپرستاری کردم،حساب نمیکنم،مجانی!
بابت تمام زحماتو اشکهایی که دراین سالها توباعث شان بودی،حساب نمیکنم،مجانی !
بابت شبهائی که با ترس گذراندم ونگرانیهایی که میدانم درپیش دارم،حساب نمیکنم،
مجانی !
بابت اسباب بازیها وغذاهاولباسهایی که برایت خریدم وحتی پاک کردن بینیات،حساب نمیکنم،مجانی !
ووقتی تمام اینهارا باهم جمع کنی،کل هزینه عشق واقعی راحساب نمیکنم ، مجانی !
وقتی که پسرک خواند آنچه مادرش نوشته بودتمام کرد،چشمهایش پراز اشک شدودر چشما نمادر نگاه کرد و
گفت : مادر دوست تدارم !
سپس مدادرابرداشت وباحروف درشت نوشت : تمام و کمال پرداخت شد.
من ويرايش كردم:redface:
 

Mohsenyg

عضو جدید
منکه هیچ وقت نمیتونم ازش قدردانی بکنم
حیف...
حقیقتش خیلی دوسش دارم ولی..
 

SHRP

همکار مدیر تالار مهندسی کامپیوتر متخصص برنامه نوی
کاربر ممتاز
کسی پیدا می شه بگه تونسته بابت تمام زحمتهایی که مادرش کشیده از اون قدردانی کنه؟
من فقط می تونم بگم من شرمنده ام با تمام وجود چون حتی حداقل هایی رو هم که باید انجام بدم بعضی وقتها فراموش می کنم و تو چه با سخاوتی مادر که بی ریا و بی چشم داشت محبتت رو یک عمر به من ارزانی داشته ای.دوستت دارم مادر.همیشگی باش ای مهربانترین نمونه خلقت خدا:cry: @};-
 

maryam288

عضو جدید
:surprised: به جون خودم اینو تا حالا نشنیده بودم دیگه!:redface:
آخه از مامان صمیمی تر و نزدیکتر کیه؟
چرا روتون نمی شه؟
:victory:
 

Mohsenyg

عضو جدید
نمیشه دیگه....
یه جوریه
فکر میکنم اگه بگم لوس بازیه
از لوس بازی بدم میاد
 

maryam288

عضو جدید
برای مادرتون هیچ وقت هیچ چیز رو دریغ نکنین
مادر بی دریغ همه مهربونی هایی که بلد بوده به پای بچه هاش ریخته
این خیلی بی انصافیه
یه تجدید نظر بکنین لطفا!
مادر همه امید و آرزو هاش بچه هاشن، اون راز دارترین و امین ترین دوست روی زمینه
بهترین معشوقه روی زمینه
به نظرم بیشتر از مادرتون دارین به خودتون ظلم میکنین
کلی کیف می ده وقتی از ته دل به مادر می گین دوسش دارین و دستش رو می بوسین!
حتما امتحان کنین، مطمئن باشین پشیمون نمی شین.:victory:
 
بالا