فکر کن مرحوم شدی !!!

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا حالا آرزو کردید که یک لحظه مرگ رو تجربه کنید
من خیلی جاها خواستم خودمو جای اون مرده بزارم ولی باز هم راضی نشدم
فقط یه بار که تو قبر خوابیدم کمی ترسو از مرگ تجربه کردم و اصلا مهلت نشد که کمی تو قبر بمونم
ترس تمام وجودمو گرفته بود ولی باز خیالش راحتم نمی ذاشت دوست داشتم بفهمم چه حالتی به روح دست میده
یه بار هم ساعت 1 نیمه شب رفتیم قبرستون یهودیا تو گیلاوند تا یه هفته خواب راحت نداشتیم جدی میگم
بعضی مواقع هم شبیه مرده دراز می کشیدم و چشمام رو می بستم و وقتی تلوزیون قران قرائت میکرد خودم رو تو قبرستون تصور میکردم که بالا سرم دارند قرآن میخونند و همه بالا سرم گریه میکنند و منو تو قبر گذاشتند و خاک تو قبر می ریزند
و در آخر اون همه خاکه که تو قبر ریخته شده
دیگه سنگینی رو دارم احساس می کنم
همه میرند حتی عزیز ترین اطرافیان و تنهای تنها باید اونجا بمونی تا یه مدت
نمیخوام سیاحت براتون تعریف کنم فقط میخوام بگم که خودم چه تجربه ای از این اتفاق داشتم
صحنه جالبیه اگر خوب بتونم توصیفش کنم

انا لله و انا الیه الراجعون
فرض کن موقع شستشو
این مرده شورها بعضی هاشون رحمو مروت ندارند همچین جلوی چشم خانواده مرده رو این طرف اون طرف میکنند که اگه اون طرف زنده بود فکر کنم یه استخوان سالم تو بدنش نمی موند
حالا منو بزار جایه اون مرده بیچاره
بدنمو لخت و عور طوری که همه اطرافیانم دارند میبنند داره این ورو اون ور می کنه بعدش بسته بندی میکنه و میده بیرون
دیدن این صحنه ها برای هیچ کس راحت نیست مهم تر از همه برای خود اون مرده
نمیدونم خودم اون موقع میبینم بدنه خودمو یا نه
آیا دیدن این صحنه برای مرده عذاب اور نیست ؟
همین که تموم شد خانواده برای باره آخر بدنمو تحویل می گیره و خداحافظی آخرو میکنه

حالا از اون حس وحال خارج میشم تلوزیون هم خاموش میکنم
صدای لا اله الا الله داره میاد از پنجره نگاه میکنم
از کوچه یکی رو دارن میبرند بیرون
جماعتو ببین بنده خدا خانواده اش چه گریه ای میکنن
همه سیاه پوشیدن و دارند با ذکر لا اله الا لله مرده رو هل میدن به سمت خونه ابدیش
مرده خاک شد رفت پی کارش
خانواده تو فکر شب سوم شب هفتم
مرده تو تنگنای فشار و فلاکتو و تنهایی
خاک چقدر زود سرد میکنه رابطه هارو بعد از یه مدت چی بشه گهگاهی یاده مرحومشون کنند
چشم به هم بزنند زنده ها
شب چهلم هم اومد ه و رفته

حالا پنجره رو میبندم دوباره تلوزیون رو روشن میکنم وقته اخباره
اخبار گو تسلیت میگه مرگه یکی از بازیگرهای به نام رو به هموطنان
وقتی تو قبرستان قدم میزنم حاله خاصی بهم دست میده نمیدونم شما این جوری هستید یا نه
احساس میکنم جایه آشناییه نه اینکه زیاد اومدم نه
کلا همچین احساسی دارم احساس جدایی
وقتی از روی قبرها رد میشی و اسمها شون رو میخونی و شعرهایه روی قبرشون میخونی دلت میگیره
به خودت میگی آخرش که چی بالا برم پایین بیام جام اینجاست
کاریش هم نمیشه کرد میگن حقه ما هم قبول داریم که حقه
یه مدت به خودم میام سعی میکنم حداقل فردا روزی وقتی مردم نه برای آخرتم
حداقل برای این دنیام که دو نفر بگه خدا بیامرزتش
دو جا کار انجام داده باشم که بگن نور به قبرش بباره دله کسی رو آزار نداده باشم و نون کسیو آجر نکرده باشم و در کل انسان گونه زندگی کرده باشم شاید اون فشارهای قبر و دوری از همه آشناهات تبصره بخوره و خاک انتقامشو نگیره و ببخشه
 

t_h68

عضو جدید
وای,چه چیزهایی رو نوشتید
راستش منم بعضی وقتها به مرگ فکر میکنم ولی به خیلی بعدتر از این چیزهایی که شما اشاره کردید
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
مرگ حقه
همه میمیرن
مهم اینه که چطور بمیری...
مهم اینه که بعد مرگت مردم بگن خدا بیامرزدش! نور به قبرش بباره و ...

اینها سخنانی هست که بارها شنیدیم ولی هیچ وقت آن طور که باید بهشون فکر نکردیم!
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای,چه چیزهایی رو نوشتید
راستش منم بعضی وقتها به مرگ فکر میکنم ولی به خیلی بعدتر از این چیزهایی که شما اشاره کردید

خب فارغ شدن از این دنیا لحظه به لحظه اش جالبه
ولی به نظرم این لحظه هاش که لحظه های خداحافظی از این دنیاست
خیلی جالبتره
 

m0nire

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترس من از مرگ هیچوقت به خاطر خود مرگ نبوده بلکه به خاطر اینه که نمیدونم بعدش چه اتفاقی واسم میفته.از این میترسم که حتی یه نفر از رفتنم از مردنم خوشحال شه:crying2:
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوبه که اینجا هم یه بحث هایی از مرگ واینجور چیزا هه
اگه بمیرم میگم:
خدا منو بیامرزه و رحمتم کنه ومنو ببخشه فکر کنم آزارم به مورچه ای نمیرسید
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترس من از مرگ هیچوقت به خاطر خود مرگ نبوده بلکه به خاطر اینه که نمیدونم بعدش چه اتفاقی واسم میفته.از این میترسم که حتی یه نفر از رفتنم از مردنم خوشحال شه:crying2:

سلام
من هم منظورم وقتیه که طرف مرده و می بینه که تو این دنیا دارن باهاش چی جوری رفتار میکنند
مثلا حمل جنازه چی جوریه یا احترام جناب مرده شور طرف چه حالی پیدا می کنه
و در آخر نقطه امید چیه ؟؟
 

m0nire

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من هم منظورم وقتیه که طرف مرده و می بینه که تو این دنیا دارن باهاش چی جوری رفتار میکنند
مثلا حمل جنازه چی جوریه یا احترام جناب مرده شور طرف چه حالی پیدا می کنه
و در آخر نقطه امید چیه ؟؟

منظورتون از نقطه امید رو نفهمیدم.کجای مرگ میتونه یه نقطه امید باشه؟!
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظورتون از نقطه امید رو نفهمیدم.کجای مرگ میتونه یه نقطه امید باشه؟!
نقطه امید میتونه این باشه که اگه تو این دنیا شیشه خرده کم داشتیم
بعد از سختیای آخر موقعه کفن و دفن و شستشو و این حرفها
نقطه امید میتونه همون نقطه وصال باشه
نقطه خلاص شدن از این دنیا
 

m0nire

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردناک ترین موضوعی که یه مرده میبینه بعد از مرگش(یعنی درواقع روحش میبینه)اینه که اطرافیانش گریه ی واقعی نمیکنن.یه عده به خاطر حرف مردم الکی و به زور اشک مریزن و یه عده بیشتر از اینکه به خاطر رفتن اون آدم ناراحت باشن نگران خودشون هستند که قراره چه اتفاقاتی براشون بیفته.فکر کنم یه مرده از اینا بیشتر از رفتار مرده شور و غیره عذاب بکشه:w19:
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردناک ترین موضوعی که یه مرده میبینه بعد از مرگش(یعنی درواقع روحش میبینه)اینه که اطرافیانش گریه ی واقعی نمیکنن.یه عده به خاطر حرف مردم الکی و به زور اشک مریزن و یه عده بیشتر از اینکه به خاطر رفتن اون آدم ناراحت باشن نگران خودشون هستند که قراره چه اتفاقاتی براشون بیفته.فکر کنم یه مرده از اینا بیشتر از رفتار مرده شور و غیره عذاب بکشه:w19:

درست میگی
دردناکه
وقتی ببینه یه عده از مرگ اون خوشحال باشند و به رویه خودشون نیاره به هر حال آدمی که تو این دنیا بخواد برای خدا تو راه خدا کار کنه حتما ً کسایی هستند که بد خواه اون باشند
در هر صورت ناراحتی
چه این صحنه که روح شاهد نقش بازی کردن باشه
چه اینکه روح شاهد ناراحتی واقعیه نزدیکان و دوستداراش بشه به هر حال همه که بد خواه نبودند
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
همیشه به مرگ فکر کردم.
همیشه!
احساس میکنم رابطه ی نزدیکی با هم داریم.
راستش ازش نمی ترسم.
گاهی وقتا فکر میکنم اونقدرا هم بد نیست!
 

Similar threads

بالا