هی ! خاطراتم زنده شد :دی
من وقتی بچه بودم با چند تا از رفیقام موقع برگشتن از مدرسه به خونه ، چند تا چوب کبریت که یکم با هم فرق داشتن رو مینداختیم جوی آب ، ماله هر کی زودتر می رسید خط پایان برنده می شد :دی
چه روزایی بود
بچه تر که بودیم با دخترای محل فوتبال بازی می کردیم بهشون 10 -15 تا گل می زدیم !! تازه ذوق مرگ هم میشدیم ! جالب تر اینکه کلا اوت هم نداشتیم( مثلا نصف بازی تو کوچه بغلی بود !) و معمولا اخر کار دعوا می کردیم :دی
بعد تا چند روز قهر میشدن !
منم رهبر گروه بودم میرفتم واسه مذاکره :دی
شرط بازی کردن وسطی بجای فوتبال رو میدادن ، منم قبول می کردم ! ولی موقع بازی چون کم می اوردیم بازی رو بهم میزدیم ، باز فوبتال بازی می کردیم و 10 تا گل و الخ !