فراماسونری

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایی که روزی نائب امام زمان بود !


بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
خدایی که روزی نائب امام زمان بود !

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


در شب پنجم جمادی الاولی علی محمد شیرازی ملقب به باب ادعای خود را برای شخصی به نام ملا حسین بشرویی مطرح نمود. 18 نفر از افراد شیخی پس ازفوت سید کاظم رشتی به دنبال یافتن جانشین او و رکن رابع ایمان بر آمدند. به این 18نفر حروف حی می گویند. در این میان ملا حسین بشرویی در شیراز با جناب باب ملاقات می کند و یک شب را در نزد او می ماند و در آن شب که شب پنجم جمادی الاولی سال 1260 بودباب ادعای بابیت خود را برای او بیان می کند. بهاییان هر ساله چنین شبی را به عنوان شب مبعث نقطه اولی (از القاب باب) جشن می گیرند. مقاله ای که در ادامه می آید به بررسی ادعای آن شب جناب باب و هم چنین ادعاهای دیگری را که ایشان در عمر خود نمودندمی پردازد.


طبق اسناد بهائیان و بابیان، جناب علی‌محمد باب درطول زندگی کوتاه خود ادعاهای گوناگونی را مطرح کرد. اولین ادعایی که او نمود در سال1260 هجری قمری ادعای بابیت بود. اما پس از آن که در شیراز مورد بازخواست قرارگرفت، ادعای خود را پس گرفت. پس از مدتی تا سال 1264 باز هم همین ادعای بابیت خودرا در قلعه ماکو ذکر می کرد. در همان سال هنگامی که او را به تبریز برای حضور درمجلس ولیعهد آوردند، برای یکی از مریدانش ادعای بعدی خود را که ادعای قائمیت باشد ، مطرح ساخت. با این حال هنگامی که در مجلس ولیعهد حاضر شد، ابتدا ادعاهای خویش را تأیید کرد، ولی وقتی که او را تنبیه کردند دست از هرگونه ادعا شست و توبه نام های خطاب به شاه آن زمان نوشت. (گفتنی است دست خط توبه نامه این خدای دروغین در کتابخانه مجلس موجود است) اما پس از مدتی باز ادعای مهدویت کرد و این بار ادعای پیامبری نیز نمود و آیین جدیدی را درست کرد و احکامی را نوشت. او در اواخر عمر نیزدر چهریق در یکی از نوشته‌هایش ادعای خدایی مطرح کرد. این ادعاهای گوناگون مطالب مختلفی را روشن می سازد.


در این مقاله به بیان تاریخچه ی ادعاهای گوناگون و توبه هایی که از آن ادعاها نموده است می پردازیم. اولین نکته مهم این استکه بر خلاف آنچه که بهائیان ادعا می کنند که باب امام دوازدهم شیعیان بود که آمد وپس از او دوره ی اسلام به پایان رسید، ادعای نادرستی است، زیرا که خود جناب باب دراولین ادعای خود، خویشتن را باب امام زمان علیه السلام معرفی می کند. نکته ی دیگرخود ادعاهای متناقض و توبه های ایشان است که این نشان دهنده ی عدم صحت ادعاهایایشان است. لازم به ذکر است که ادعاهای ایشان که در این مقاله ذکر می شودکاملاً از کتاب های معتبر بهاییان آورده شده است و به همین دلیل برای بهاییان نیزقابل قبول خواهد بود.

پیش از ادعا:

بررسی تاریخ باب نشان می‌دهد که علی محمد شیرازی در فکر فرصت مناسبی برای ادعای بابیت خویش بوده است.
عبد الحسین آیتی در کتاب کواکب الدریه(1) جلد 1 صفحه 35 و 36 در مورد داعیه‌ی جناب باب نوشتند:
«نگارنده ... مکتوبی به خط خود نقطه اولی یافت که مورخ بود به تاریخ هزار ودویست و پنجاه و نه مطابق سال وفات سید رشتی، یعنی یک سال قبل از ظهور داعیه نقطه اولی... که از بوشهر به شیراز به حال سابق الذکر خود نگاشته ... مفادش این است: به طلاب بگویید که هنوز امر بالغ نشده و موقع نرسیده لهذا اگر کسی غیر از تبعیت ازفروعات و معتقدات اسلامیه را به من نسبت دهد من و اجداد طاهرینم در دنیا و آخرت از او ناخشنود خواهیم بود. ظاهراً در سال 1260 هجری قمری، موقعیت برای ادعای جنابعلی محمد شیرازی فراهم می‌شود. در حقیقت این سال سرآغاز بیان ادعاهای مختلف ایشان است.

ادعای اول :
بابیت
پس از وفات سید کاظم، در شب پنجم جمادی الاولی سال 1260 هجری قمری، جناب علی محمد شیرازی ، دعوی خویش را به یکی از شیخیان به نام ملا حسین بشرویی (از مردم بشرویه‌ی خراسان) اظهار کرد. خلاصه این جریان چنین است:
جمعی از طلاب شیخی که به دنبال گم شده‌ی خود بودند، به شیراز می‌آیند و از میان ایشان ملا حسین بشروئی با جناب باب برخورد می‌کند. او بر اساس سابقه‌ی آشنایی قبلی در حوزه‌ی درس سید رشتی(2)، به منزل او می‌رود و در آن‌جا جناب علی محمد که اشتیاق شدید وی را به شناختن جانشین سید کاظم رشتی می‌بیند- خود را صاحب آن مقام و باب امام عصر معرفی می‌کند و چون بشروئی برهان و تأییدی می‌خواهد، جناب علی محمد به درخواست وی، همان‌جا در تفسیر نخستین آیات سوره‌ی یوسف مطالب مختصری می‌نویسد و ملاحسین با دیدن آن نوشته، بابیت او را می‌پذیرد.

بهترین راه برای آگاهی بر ادعای جناب باب و سبب پذیرش ملاحسین ، مطالعه ی همان سطور از تفسیر سوره ی یوسف استکه به نظر بهائیان، اول و اعظم و اکبر جمیع کتب باب به شمار می آید(3).
اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم، تمامی آن بخش را که سورة الملک نام دارد، آورده و در این جابخشی از آن را از ص 22 (یا ص 34 چاپ جدیدتر) می آوریم:

"اللهُ قَد قَدَّرَ أنیَخرُجَ ذلِکَ الکِتابَ فی تَفسیرِ أحسَنِ القَصَصِ مِن عِندِ مُحَمَّدِ بنِالحَسَنِ بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلیِّ بنِ مُوسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدبنِ عَلیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ عَلی عَبدِهِ لِیَکُونَ حُجَّةَ اللهِ مِن عِندِ الذِّکرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً "
خداوند مقدر کرده است که آن کتاب را در تفسیر بهترین قصه‌ها (داستان حضرت یوسف علی نبینا و آله وعلیه السلام) از نزد محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب بر بنده اش خارج سازد تا حجت خدا از نزد ذکر بر جهانیان به گونه ای بلیغ باشد. بنابراین جناب علی محمد در آغاز کار، خود رابنده و باب و ذکر امام غائب می‌دانست و مقامش را دنباله‌ی مقامات شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی عنوان می‌کرد. او مدعی بود که مکتوباتش از او نیست، بلکه از جانب حضرت امام زمان به او رسیده و همین اظهار نزدیکی کامل و ارتباط وافر با وجود مقدس امام عصر کافی بود تا ملاحسین و امثال او را سرسپرده و مرید گرداند.

باز پسگرفتن ادعای بابیت:


طبق کتاب تلخیص تاریخ نبیل،هنگامی که جناب علی محمد در سال 1261 از حجاز به بوشهر باز گشت، از آنجا به یکی از مریدانش به نام ملا صادق خراسانی نوشت که باید در اذان نماز جمعه این جمله را زیاد کند(4) : "أشهد أنّ علیاً قبل نبیل باب بقیة الله" یعنی: شهادت می‌دهم که علی محمد ، باب امام زمان است. عدد نبیل به حساب ابجد برابر عدد محمد است. (برخی از اوقات دراسامی به جای محمد، نبیل می‌نویسند. کلمه‌ی قبل را هم برای تطویل و ابهام اسم،اضافه کرده‌اند). این عبارت داعیه‌ی باب را به خوبی روشن می‌کند. ملا صادق چنین کردو این کار- که به منزله‌ی نوعی بدعت و شعاری تبلیغاتی به شمار می‌آمد- در شیراز غوغایی به پا کرد و مردم خواستار تنبیه مسبب واقعه شدند. حاکم شیراز، نظام الدوله حسین خان آجودان باشی، ملا صادق را دستگیر کرد وچون او گناه را به گردن باب انداخت و آثار او را ارائه داد، نظام الدوله جناب بابرا از بوشهر احضار نمود.

ایشان را به شیراز آوردند و در مجلسی با حضور امام جمعه و حاکم شیراز، مورد بازخواست قرار گرفت. در آغاز مجلس، میان نظام الدوله و سید باب گفتگوی تندی واقع شد و سوء تفاهم پیش آمد، به نحوی که نظام الدوله فرمان داد تا یک سیلی محکم به او زدند؛ ولی امام جمعه وساطت کرد و او را پهلوی خود نشاند، سپس درباره‌ی ادعایش پرسید.
"حضرت فرمودند: من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطه‌ی بین امام غائب و مردم هستم. امام جمعه گفت کافی است." و قرار بر این شد که باب در مسجد وکیل شیراز برای رفع هیجان عمومی این اقرار را تکرار کند.

روز جمعه جناب علی محمد بر فراز منبر رفت و با این عبارات بر خود و مریدانش لعنت فرستاد و گفتار پیشین خود را پس گرفت:
"لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند ... لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و سایر ائمه ی اطهار بداند. " (5)


ادامه ادعای بابیت:


آنچه از آثار جناب باب در ایام حبس در قلعه ماکو برمی‌آید، وی همچنان داعیه‌ی بابیت داشتو خود را بنده و مطیع فرمان حضرت حجت می‌خواند. بنا به نوشته‌ی شوقی در پاورقی ص199 مطالع الأنوار عربی، جناب باب در اواخر آن زمان، در آغاز سال 1264 از ماکو نامه‌ای به محمد شاه می‌نویسد. بخشی از آن نامه در همین پاورقی آمده است.
ترجمه برخی از قسمت های آن نامه را در اینجا می‌آوریم:
"خدا را شاهد می‌گیرم که وحدانیت او و نبوت حبیب او و ولایت خلفای رسول او ظاهر نمی‌شود مگر به مرآت چهارم که پرتوی از سه مرآت قبلی است و خدا مرا از طینتی پاک آفرید و به این مقام رسانید... و من تو را به این مطلب آشنا می‌کنم برای اینکه از فرمان مولای بزرگوارت بقیةالله سرپیچی نکرده باشم ... به جان خودم سوگند اگر اطاعت فرمان حجت الله- که روح منو دیگر موجودات فدایش باد- واجب نبود هر آینه تو را به این گفتار آگاه نمی‌ساختم"
همان طور که از این نامه برمی‌آید، جناب باب در آن ایام خود را شیعه‌ی حضرت امیر و مطیع حضرت حجت و رکن و مرآت رابع ایمان(6)، می‌دانسته و به وجود بقیة الله معتقد بوده است.


ادعای دوم : قائمیت

ادعای دومی که جناب باب نمود در زمان ولیعهدی ناصرالدین شاه ( شعبان 1264 ) پس از واقعه بدشت بود. با شروع فتنه بابیت در کشور برای آنکه کاوش بیشتری در عقاید باب گردد، او را از چهریق به تبریز احضار کردند. در نخستین روزهای ورود به تبریز، جناب علی محمد براییکی از بابیان به نام شیخ علی ترشیزی (ملقب به عظیم) دعوی قائمیت کرد:
"در شبدوم پس از وصول به تبریز حضرت باب جناب عظیم را احضار فرمودند و علناً در نزد او اظهار قائمیت نمودند." (7)


ادعای سوم : توبه از هر گونه ادعا!

پس از ادعای قائمیت، جناب علی محمد در مجلسی با حضور ولیعهد و چند تن از ندیمانش و برخی از علمای درباری تبریز مورد بازجویی قرار گرفت. متن نامه‌ی ولیعهد به محمد شاه که حاوی وقایع جلسه‌ی مزبور است، و متن توبه نامه‌ی باب و پاسخ علما به او در کتاب کشف الغطاء آمده است : "اول حاج ملا محمود پرسید که: «مسموع می‌شود که تو می‌گویی من نائب امام هستم و بابم و بعضی کلمات گفته‌ای که دلیل بر امام بودن بلکه پیغمبری توست.» گفت: «بلی حبیب من ، قبله‌ی من ، نایب امام هستم و باب امام هستم و آنچه گفته‌ام و شنیده‌ای راست است. اطاعت من بر شما لازم است ... به خدا قسم کسی که از صدر اسلام تاکنون انتظار او را می‌کشید ، من‌ام.» ... بعد از آن مسائلی چند از فقه و سایر علوم پرسیدند. جواب گفتن نتوانست ... چون مجلس گفتگو تمام شد، جناب شیخ الاسلام را احضارکرده ، باب را چوب مضبوط زده ، تنبیه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلط‌های خود انابه و استغفار کرد و التزام پا به مهر سپرد که دیگر این غلط‌ها نکند..." (8)

بنابراین باب پس از گذشتن یک هفته از ادعای مهدویت، به سبب تنبیه کمی که از او به عمل آمد (11 ضربه چوب به کف پای وی زده شد(9)) دست از کلیه‌ی ادعاها برداشت. به نظر می رسد ادعا کردن و پس از تنبیه توبه کردن از خصوصیات این شخص است. صرف همین مسأله می تواند ردّی بر ادعاها یا حتی سلامت عقل ایشان باشد.


ادعای چهارم : نبوت

پس از این ماجرا جناب باب باز هم ادعاهای خویش را مطرح ساخت و در اواخرسال 1264 علاوه بر آغاز زمزمه ی مهدویت، با نوشتن کتاب بیان احکام شریعت اسلام را نسخ کرد و خویشتن را پیامبر خواند. به همین دلیل جناب عبد البها نیز ایشان را به عنوان پیامبری در کنار پیامبران بزرگ خداوند مطرح ساخته است: "آن مظاهر نبوت کلیه که بالاستقلال اشراق نموده اند مانند حضرت ابراهیم، حضرت موسی ، حضرت عیسی و حضرت محمد و حضرت اعلی و جمال مبارک." (10)

ادعای پنجم : الوهیت و خدایی


سرانجام جناب باب در آخرین نوشته اش به نام لوح هیکل الدین مقام الوهیت را مدعی شد:

« إنَّ عَلیِّاً قَبلَ نَبیل ذاتُ اللهِ وَ کَینُونیَّتُهُ! » (11)
همانا علی قبل نبیل [= علی محمد] ذات و خودِ خداست.
جالب آن است که جناب علی محمّد باب، از سوی میرزا حسین علی، بها الله،به «ربّ اعلی » [= پروردگار برتر!] نامیده شده است. آنچنان که دیدید او در ابتدا ادعای بابیت امام زمان راکرد ، اما در مجلس بازخواست ادعای خود را پس گرفت. پس از آن باز هم ادعای بابیت داشت تا هنگامی که در تبریز برای یکی از مریدان خود ادعای قائمیت کرد. پس از مدت کوتاهی ، هنگامی که او را تنبیه نمودند از تمام ادعاهای خود توبه نمود. با این حال بعد از آنهم باز ادعای قائمیت نمود و ادعای پیامبری نیز کرد و احکام اسلام را نسخ کرد. همچنین در اواخر عمر خود نیز در یکی از نوشته هایش ادعای خدایی نیز نمود. حال باید پرسید که جناب علی محمد شیرازی، باب آخرین حجت خدا بود، یا خود او قائم منتظربود؟ اگر چنین است، پس نمی توان نبوت او را پذیرفت. و اگر الوهیت او را بپذیریم، پس ایشان نه پیامبر بود، نه قائم و نه باب امام زمان؛ بلکه خدایی بود در زندان!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

WWW.masafportal.COM
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پی‌نوشت‌ها:
1- کتاب کواکب الدریه را یکی از مبلغان بهائی، به نام عبدالحسین آیتی نوشته است. به گفته جناب صبحی او "از دانشمندان بنام و مبلّغان گرامی بود و عبدالبهاء او را در نامه‏های بی‏شمار ستایش کرده"، اما پس از این که جناب عبدالبهاء صعود کرد، در زمان جنابشوقی افندی از آیین بهائی بازگشت و به آغوش اسلام در آمد. ایشان در زمانی که بهائی بود کتاب تاریخ امری خود را با نام کواکب الدریه به دستور جناب عبدالبهاء و زیر نظر ایشان نوشت و بنابراین مورد قبول بهائیان نیز قرار دارد. نام کامل کتاب "الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه" است. 2
- جلد یکم الکواکب الدریة، ص 39
.
3- ایقانبهاءالله، ص 180 ، چاپ مصر
.
4- این دستورالعمل ضمن رساله ی خصائل سبعه به وی داده شد – تلخیص تاریخ نبیل، ص 130 (ص 122 نسخه دیجیتال)

5- . تلخیص تاریخ نبیل،صفحات 137 تا 141 (129 تا 133 نسخه دیجیتال)
6- مرآت یعنی آینه و مقصودش از مرآت چهارم ، همان رکن رابع است که به منزله‌ی آینه‌ی تمام نمای وجود ائمه در نظر شیخیه به شمار می‌آید.
7- تلخیص تاریخ نبیل ص 317 (280 دیجیتال)
8- کشف الغطاء، صفحات 201 تا 205
9- تلخیص تاریخ نبیل، ص 287
10- مفاوضات، ص 124
11- لوح هیکل الدین ، ص 5
 
آخرین ویرایش:

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
روایات ائمه ی معصومین در مورد شطرنج


منبع: کتاب راز شطرنج نوشته ی آقای سعید رمزی

امام صادق(ع) : بازی کننده ی با شطرنج مشرک است. (مستدرک الوسائل 13/223)


از امام صادق (ع) از شطرنج سوال شد حضرت فرمودند:مجوسیت را به اهل آن واگذارید خدا آن را لعنت کند. (الکافی 6/437 و وسائل الشیعه 17/319)

امام صادق (ع) فرمودند: هرکس برای بازی با شطرنج بنشیند نشیمنگاه خود را از آتش دوزخ پر کرده است. (وسائل الشیعه 13/323 و بحارالنوار 76/234 و 100/53)

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: ملعون است کسی که با شطرنج بازی کند. (الکافی 6/437)

امام صادق (ع) فرمودند: شهادت شخص شراب خوار شطرنج باز نردباز و ... قبول نمی شود. (من لا یحضره الفقیه و وسائل الشیعه 27/379)

پیامبر بزرگوار فرمودند: نظر کننده ی به شطرنج مانند خورنده ی گوشت خوک است. (مستدرک الوسائل 13/223 و بحار الانوار 76/237)

امام صادق (ع) فرمودند : بازی کننده ی یا شطرنج و نگاه کننده یبه آن در حال بازی و سلام بر بازی کننده ی آن در حال بازی در گناه مساوی هستند. (وسائل الشیعه 17/323 و بحارالنوار 73/10 و 76/235)

امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) می فرمایند: رسول خدا (ص) از سلام کردن به چهار نفر نهی کردند:
1 آدم مست در حین مستی
2 مجسمه ساز
3 کسی که نرد بازی کند
4 کسی که اربعه عشر بازی کند(از آلات قمار).

و من(امام علی (علیه السلام)) یک نفر دیگر اضافه می کنم : شما را نهی می کنم از این که بر شطرنج بازان سلام کنید. (وسائل الشیعه 12/49 و بحارالانوار 73/356 و 76/231 و الخصال 1/237)

امام صادق(ع) فرمودند: بپرهیز از مجالست با کسی که مغرور به بازی شطرنج است. همانا به راستی بازی شطرنج از مجالسی است که صاحبان آن به خشم خدا بازگشته اند و هر لحظه منتظر وقوع آن هستند. پس {اگر تو هم با آنها باشی} خشم خدا تو را هم با ایشان در بر خواهد گرفت. (وسائل الشیعه 17/323 و بحار الانوار76/235)
 

sarah89

عضو جدید
اسلام دین عقله و تاریخ و روایت به دور از تحریف نیست....تازه,بعضا احادیث برا شرایط و جو زمان گفته میشدند...هیچ کلامی که قرآن نمیشه برا تمام نسل ها و زمان ها آورده شده!
پس اصولا هر چیزی که توش شرط بندی و قمار باشه حرامه....حتی شطرنج....!
ولی ...:surprised:
 

Eagle Golden

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسلام دین عقله و تاریخ و روایت به دور از تحریف نیست....تازه,بعضا احادیث برا شرایط و جو زمان گفته میشدند...هیچ کلامی که قرآن نمیشه برا تمام نسل ها و زمان ها آورده شده!
پس اصولا هر چیزی که توش شرط بندی و قمار باشه حرامه....حتی شطرنج....!
ولی ...:surprised:
ولی چی؟
 

engage

اخراجی موقت
بنظرم فریماسون ها بر خلاف بقیه فرقه ها خیلی جدیتر و بحرانی تره چون انگار واقعا پر نفوذ هستند جایی تو اینترنت نوشته بود مایکل جکسون و توپک و چندین نفر دیگه با توطه فریماسون ها کشته شدن خیلی باسم عجیب و تعجب بر انگیز بود واقعا رازشون چیه و چی میخوان:cry:
 

Eagle Golden

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنظرم فریماسون ها بر خلاف بقیه فرقه ها خیلی جدیتر و بحرانی تره چون انگار واقعا پر نفوذ هستند جایی تو اینترنت نوشته بود مایکل جکسون و توپک و چندین نفر دیگه با توطه فریماسون ها کشته شدن خیلی باسم عجیب و تعجب بر انگیز بود واقعا رازشون چیه و چی میخوان:cry:
بله 2تا از رییس جمهورای امریکا هم اینا کشتن اون برج بلند که سایه اش روی خانه ی خدا کعبه میوفته هم اینا دارن میسازن و.......
میخوان 1حکومت واحد تشکیل بدن که بر سراسر زمین تسلط داشته باشه با فرمانروایی شیطان
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسرار معبد سلیمان


به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از ایرنا ،براساس باور يهوديان تندرو بعد از ساخت اين کنيسه براي سومين باروافتتاح آن به دست صهيونيست ها، از اين پس به يهوديان اجازه داده خواهد شد که معبد سوم هيکل را که در مکان کنوني مسجد الاقصي بنا کنند.
نخستين بار اين کنيسه در قرن 19 به صورت رسمي از سوي موسي بن ميمون مصري بازسازي شد، ولي در جالب ترين افتتاحيه آن در چند روز اخير اين کنيسه با وجود رقص و نوشيدن الکل در کنيسه بازگشايي شد که از نظر يهوديان متدين خوردن شراب در کنيسه و رقص در اين مکان به منزله خروج از دين يهود قلمداد مي شود.




از يهود کلاسيک توراتي و تلمودي با سابقه تورات 3300 سال و تلمود نهايي با1500 سابقه سال که در آن زمان يهود در مقابل جهان کفر قرار داده شده بود، تا يهود امروزي يعني يهود پانصد سال يا هزار سال پيش تاکنون،افراطي ها راديکال هاي يهودي در قالب کنفرانس صهيون هرچه دلشان خواست در تاريخ قوم يهود تحريف کردند.
در اين بين ساخت معبد هيکل منتسب به سيلمان نبي نيز يکي از اين روايت هاي تلخ تحريف صهيونيست ها مي باشد، تا به واسطه ساخت اين معبد قوم يهود در جهان بر همه اقوام و اديان غلبه کند و يهوديان را نسبت به ديگران به واکنش هاي تند وارد کنند.
بزرگترين عللي که صهيونيست ها براي قرار گرفتن در برابر مسيحيت به آن دامن زدند مربوط به تولد تولد حضرت مسيح (ع) بود که يهود را در برابر انديشه ماشيح محافظه کارتر کرد و يهوديان تندرو از ظهور حضرت عيسي به خشم آمدند.

اين قضيه نقطه اختلاف ميان يهوديت و مسيحيت شد، يعني وعده هايي که در کتابهاي پيامبران بني اسرائيل در مورد ظهور منجي آمده بود باعث شد به هنگام ظهور عيسي مسيح، خيلي ها به اين باور رسيدند که اين همان منجي موعود يهود است و از همين جا نقطه اختلاف يهوديت و مسيحيت آغاز شد و همين افتراق باعث تشکيل گروه هاي تندرو افراطي يهودي در سراسر جهان شد.
يهوديان آن انتظاراتي که از مسيح موعود داشتند را در مسيحيت نديدند و همين باعث شد که يهوديان بيشتر مراقب اوضاع باشند که در قضيه برکوخبا در سال 130 ميلادي، يهوديان مدعي شدند که فريب خوردند و از احساسات آنها سوء استفاده شد به همين دليل دست به تحريف هاي تاريخي زدند.
تقابل و افتراق يهوديت و مسيحيت در همه تاريخ وجود داشته و در دوران حکومت عثماني، ورود يهوديان به بانکداري در دوران امپراتوري عثماني زمينه تشکيل اتحاديه ها و فراکيسون هاي مشترکي از يهوديان و مسيحيان داراي تفکر يهودي را رقم زد و در نهايت جريان مسيحيت صهيونيستي پا گرفت.
مسيحيت صهيونيزم پس از تحريف هاي سازمان يافته در کتاب عهده عتيق،در کتاب جنجالي " نگهبان معبد سليمان " تحريف بزرگي در اين تاريخ آغاز کرد و براي دستيابي به منجي آخرالزمان يهوديت، مسلمان کشي را ترويج کرد و به جنگهاي صليبي دست يازي مي کند.
با ساخت فيلم سينمايي"پي" از سوي " آلون نوردفسکي" کشتار مردم مسلمان فلسطين و مسيحيان عيسوي اصيل از سوي يهوديت صهيونيزم و مسيحيت صهيونيزم امري مقدس جلوه داده شد.
صهيونيزم در آغاز اين تحريف خود براي برپايي معبد سليمان که از مجموعه کنيسه هاي پيرامون مسجد الاقصي تشکلي خواهد شد،نان و شراب را به عنوان غذاي حضرت مسيح اعلام کرد و از آن به عنوان خون(شراب) وگوشت (نان) ياد مي کرد که مسيحيت اصيل بايد دچار آن شود، تا صهيون پا بگيرد.
مسيحيت صهيونيزم براي برپايي " مملکت داوودي " در آخرالزمان، کشته شدن دو سوم جمعيت يهوديان دنيا و کشتن 400 ميليون مسلمان را لازم و واجب مي داند و تنها راه بازگشت مسيح(ص) براي آغاز حکومت يک هزار ساله در معبد سليمان را، کشته شدن اين تعداد از مسلمانان و يهوديان مي داند.
سرزمين قدس از سال 1948 ميلادي با بيانيه"بن گورين " به مدت 60 سال است که در اسارت صهيونيزم قرار دارد و با آغاز اين اسارت در ابتدا 700 هزار نفر از ساکنان شهرهاي فسلطين از سرزمين خود رانده شدند و بعد حدود 4/5 ميليون نفر نيز آواره سرزمين هاي ديگر گرديدند.
يهوديان صهيونيزم و مسيحيت صهيونيزم با راه اندازي اتاق هاي جنگ در اسرائيل و حمايت هاي آمريکا و غرب، براي تحقق اين نظريه حمله به مردم بي دفاع غزه را آغاز کرده اند.
رژيم نامشروع صهيونيزم اسرائيل و مسيحت صهيونيزم براي تحقق آرمانهاي خود، هشت جنگ با نام" جنگهاي مقدس " را در لبنان، سوريه، ايران (پارس)، عراق (بابل) و روسيه پيش بيني کرده اند.
مبلغان و مبشران مذهبي يهودي و مسيحي نظير کشيش " آندره وايد" انگليسي هندي الاصل براي ترويج فرهنگ غرب و مسيحيت صهيونيست در عراق ماموريت يافتند و اين سرآغاز ناتوي فرهنگي در کناري ناتو نظامي در کشور عراق از سوي صهيونيست ها براي رسيدن به حلقه دوم از مجموعه شش حلقه معبد سليمان که همان دوازه بابل نام دارد، شد.
يهوديان صهيونيزم و مسيحيت صهيونيزم با راه اندازي اتاق هاي جنگ در اسرائيل و حمايت هاي آمريکا و غرب، براي تحقق اين نظريه حمله به لبنان را در جنگهاي 33 روزه را آغاز کردند.
در نبرد جنگ 33 روزه مقاومت حزب الله لبنان درس بزرگي به جنگ افروزان تا بن دندان مسلح غربي و اسرائيل داد وباپيروزي دراين نبرد نابرابر تمامي معادلات جغرافياي سياسي جهان را به هم ريخت.
حمله رژيم اشغالگر اسرائيل به جنوب لبنان در حالي صورت گرفت که در اين منطقه بيش از 9 هزار و 700 سرباز صلح بان سازمان ملل متحد مستقر شدند و آمريکا در اين جنگ انواع بمب هاي خوشه اي و بمبهاي سه تني ليرزي و هوشمند را براي کشتار مردم بي دفاع جنوب لبنان در اختيار صهيونيزم اسرائيل قرار داد.
ظرف سال هاي اخير مناطق مختلف سرزمين قدس بارها شاهد فاجعه و کشتار غيرنظاميان فلسطيني به وسيله نيروهاي اسراييلي بوده و در راستاي يهودي سازي و پاک سازي قومي در اين سرزمين هربار از سوي رژيم اشغالگر قدس اقداماتي نابخردانه صورت مي گيرد.
ريشه فجايع فلسطين، حرکتهاي مذبوحانه نژادپرستانه است که دامنه و عمقي پرسابقه دارد و مشخصه آن به گونه اي است که گروهي از انسان ها يعني فلسطينيان بخاطر وجودشان، از ديد گروهي کينه ورز محکوم به نابودي شده اند.
نوعي از بشر به نام صهيونيست مي خواهد نوعي ديگر از بشر يعني مردم فلسطين را از ميان بردارد و بي توجه به اين که آنان چگونه زيست مي کنند، چه مليتي دارند و در چه سني و سالي قرار دارند.
فاجعه بهره برداري از کنيسه خراب در کنار مسجد الاقصي داراي دو بعد است،جنبه نخست اينکه فاجعه استفاده از ابزارهاي غير متداول به کار گرفته شده در زدايش انديشه اسلامي است و جنبه دوم که اهميت بيشتري دارد، نسل کشي آگاهانه اسرائيل مي باشد که نسل جوان فلسطين را هدف قرار داده است.
جنبه دوم فجايع مشابه آن در فلسطين، خبر از گسست موجوديت نوع بشر مي دهد و منظور از اين گسست بشري، شکاف در جنس انسان مي باشد به گونه اي که صهيونيستها به مثابه نوعي از انواع بشر مي خواهند نوع ديگر را که ساکنان فلسطين هستند را به طور کامل از پهنه روزگار حذف کنند، همان گونه که تاريخي نوعي از سرزمين ها را به دليل تغيير ماهيت جغرافيايي حذف کرده است.
اين گسست از يک کينه توزي معمول و مرسوم در تاريخ بشر برنخاسته است، بلکه برخاسته از مجموعه ايي از آموزه هاي ديني و پيش داوري ها درباره فلسطينيان، فکرها و طرح هاي نژادپرستانه ي صهيونيست ها، حسادت ها، دژخيمي ها، جاه طلبي ها و حرص چنگ انداختن بر فرهنگ قربانيان سرزمين فلسطين است.
جامعه نظامي اسراييل به ويژه رهبران فکري و سياسي آن بر اين عقيده اند،که فلسطينيان نبايد زنده بمانند چون زنده ماندشان زنده ماندن ذهن هايي است که به ياد مي آورند تاريخ و گذشته ي فلسطين چگونه بوده و به ياد مي آورند که حادثه ها و گذشته هاي جنبش سياسي و فکري صهيونيسم درفلسطين چگونه رقم خورده است.
فلسطين در آستانه گسستي در جنس و نوع انساني است، يعني نوعي از بشر درصدد است نوع ديگري را نابود کند و جهان انساني تنها نظاره گر اين صحنه است.
ساخته کنيسه خراب در مسجد الاقصي در سکوت وحشتناک جامعه اسلامي، نقض حقوق بشر و بي حرمتي به جهان اسلام و بشريت از سوي رژيم اشغالگر صهيونيستي است.
سکوت جوامع اسلامي و حکام آنان باعث گستاخ شدن بيشتر اسرائيل در يهودي سازي مسجد الاقصي شده و اين سکوت ننگين بهترين خواسته رژيم منفور صهيونيزم است.
همچنان که موضوع هولوکاست، جعبه سياه ساختار بين المللي است و با اين بهانه کشور اسرائيل را تاسيس کردند و جنايات اين رژيم منفور را نيز توجيه مي کنند و اشغال فلسطين يکي از نتايج هولوکاست بود که صهيونيست هاي اسرائيلي دست به اين عمل ننگين زدند و اسرائيل اکنون کانون فتنه در جهان است و اين کانون برچيده شدني است.
رسانه هاي بزرگ غرب در اختيار صهيونيست ها قرار دارد و از طريق اين رسانه ها افکار عمومي را تخريب مي کنند و رسانه هاي آنان قوي ترين کارکرد سلطه گري و استبداد جهاني را به خود اختصاص داده اند.
افتتاح کنيسه خراب از جمله کنيسه هاي معبد هيکل به صورت همزمان از 37 کانال و شبکه ماهواره اي پخش زنده شد در حالي که برخي از کشورهاي عربي نيز اقدام به پخش مستقيم اين افتتاحيه کردند.
ماموريت اين شبکه ها در پخش مستقيم افتتاح کنيسه خراب تخريب تمدن اسلامي بود و وظيفه اين شبکه ها گسترش ابتذال،تبليغ مصرف گرايي، تبليغ سکولاريسم و ترويج و گسترش بي بند وباري و فساد در بين کشورهاي اسلامي در آستانه اين افتتاح شوم بود.
آن زمان که 12 قطعه کاريکاتور موهن اهانت کننده به پيامبر اسلام (ص)، نوشتن کتاب آيات شيطاني، اهانت پاپ بنديکت شانزدهم و اهانت به ساحت پيامبراسلام(ص) در مسجد خليل آغاز شد، اين رسانه ها همچنان سرگرم صهيون سازي تفکر اسلامي و بهودي در منطقه بودند.
پشت پرده اين مقابله با تمدن اسلام،" مسيحيت صهيونيزم " و " يهوديت صهيونيزم" قرار دارد و مسيحيت صهيونيزم آن را آغاز جنگهاي جديد صليبي مي داند.
ساخت و افتتاح کنيسه خراب در شرقي ترين نقطه مسجد الاقصي يکي از پروژه هاي اصلي ايجاد معبد هيکل سليمان در اراضي اشغالي قدس است که به دنبال آن نيز تداوم مسلمان کشي ها اسرائيل شدن خواهد گرفت.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازی مورتال کامبت (نبرد فانی)


احتمالا همه ی شما عزیزان نام بازی مورتال کامبت یا نبرد فانی را شنیده اید. از کنسول میکرو گرفته و سگا و سونی و پی اس پی و نینتند و ...تا امروزه که نسخه های مختلف ایکس باکس و کامپیوتر آن در حال عرضه است .

به جرات می توانم بگویم که این بازی از ماسونی ترین بازی ها و به شدت (تاکید می کنم) به شدت آلوده ی به فضای کابالا است .شما حتی اگر این بازی را بازی نکرده باشید با یک سرچ ساده ی تصاویر می توانید از روی کاراکتر ها این امر را به خوبی متوجه شوید.

از ویژگی های متمایز کننده ی این بازی نسبت به دیگر بازی های هم ردیفش (مثل تکن) وجود نیروهای ماورائی و شیطانی و به اصطلاح گیمرها "قدرتی" های قابل تامل در هر یک از شخصیت هاست.

یکی از ویژگی های این بازی حالت خشونت بسیار زیاد و اشتیاق به خون ریزی می باشد و از جمله بخش‌های قابل ذکر این بازی "فیتالیتی" است به این معنا که بازی کن برنده در آخر راند دوم پس از شنیدن دستور "تمومش کن" با استفاده از حرکات گوناگون به طرزی وحشتناک طرف مقابل را می کشد!!!

طراحی صحنه های بازی به طرز بسیار ملموسی مملو از نمادها و نشان های کابالایی و فراماسونری است. طی چند سال اخیر این بازی یکی از بزرگترین و مهمترین ابزارهای شست و شوی مغزی کودکان توسط نهادهای شیطانی بوده و جالب اینجاست که یواش یواش و بسیار هوشمندانه آنگونه که می خواستند موفق به القای عقاید مورد نظر در خیل وسیعی از کودکان و عموما گیمر ها شدند. (زیرا این بازی فقط مخصوص رده های سنی پایین نبوده و آنقدر زیبا طراحی شده است که هر گیمری را به سوی خود جذب میکند.)

در این بازی باز هم شاهد گرایش به خدایان متعدد با نیروهای ویژه ی خود و دور شدن از توحید و اعتقاد به خدای واحد هستیم (مثل ریدن که خدای رعد و برق است) و جای تامل دارد که در یکی از نسخه های جدید این بازی شخصیتی جدید به نام "مولاک" که شباهت اسمی زیادی به "مولوک" یا "مولوخ" یکی از جنیان مورد پرستش در دنیای باستان را دارد وارد کرده اند و عجیب تر این که دارای سه چشم (یکی در پیشانی) و رنگ پوست آبی است.
نکته ی قابل توجه دیگر در این بازی نام برخی از شخصیت هاست مثل کابال که شباهت آن به واژه ی کابالا غیر قابل انکار است و باراکا که بی شباهت به اسم یهودی باراک نیست.

در نسخه ای از این بازی که معروف به"آرماگدون" است نبرد آخرالزمان در صحرای آرماگدون به تصویر کشیده شده و نکته ی قابل تامل آن (در دموی اول بازی) تلاش شخصیت های بازی برای رسیدن به راس هرمی که در صحرای آرماگدون ایجاد می شود و شکست دادن شخصیت راس هرم (بلیز) و گرفتن جایگاه اوست. این هرم می تواند نماینده ی هرم قدرت باشد و از طرف دیگر القای معنای وجود یک درگیری بین نیروهای خوب و بد در صحرای آرماگدون به ذهن بچه ها و گیمرها مد نظر است.
در نسخه ی "دیسپشن یا نیرنگ" در مبارزه با غول آخر بازی (اوناگا) شاهد نمادهای فراماسونری متعدد در محیط مبارزه هستیم.

در مورد این بازی نمی توان اجمالا بحث کرد زیرا کاری فرهنگیست و متاسفانه شدیدا گسترش یافته اما هدف از این مقاله فقط آشنایی نسبی و ایجاد یک شمای کلی در ذهن شما عزیزان از این بازی است.

"انشا ا... امسال سال منتظران است .برای فرج دعا کنید"
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
جشن پوریم یا جشن ایرانی کشی

پوریم ( به عبری : פורים ) نام یکی از اعیاد مذهبی در دین یهودیت است. در این جشن، یهودیان روزهای 14 و 15 آدار درتقویم عبری را جشن می‌گیرند. عید پوریم یادآور رابطه باستانی بین دو ملت ایران و یهود است. دانشوران سکولار، ریشه عید پوریم یهودیان را برگرفته از ریشه‌های تمدن ایران باستان یا تمدنهای باستانی میان رودان مانند عیلام و بابل می‌دانند. در روز پوریم، یهودیان هدایایی از کیک ها وشیرینی به دوستان و نیازمندان داده، سپس کتاب استر (در میشنا : « مگیلا » یا « طومار» ) را می‌خوانند.



در جشن پوریم، خوردن شیرینی‌ها و کیک‌های مخصوص پوریم که با خشخاش تهیه می‌شود، یکی از نکات برجسته عید است که « گوش هامان » (به عبری : אוזני המן) نامیده می‌شود.

کتاب استر یکی از بخش‌های عهد عتیق و تنخ یهودی است و یهودیان ماجرای رهایی از توطئه بزرگ نسل کشی یهودیان در سرزمین‌های امپراطوری ایران را که در آن کتاب به آن اشاره شده را هرساله جشن می‌گیرند. جشن با صرف شیرینی سه‌گوشی را که با دانه‌های خشخاش ، یا آلو پر شده ادامه می‌یابد.



در برخی از کنیسه ها هنگام خواندن کتاب استر، سرودی با نوایی هماهنگ با حکایت کتاب نیز نواخته می‌شود، به جشن و خوشحالی پرداخته و هر باری که نام هامان برده می‌شود، فریاد کشیده و او را هو می‌کنند.



در این جشن، کودکان و نوجوانان یهودی نقاب و لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند و در اسرائیل ، در مرکز شهرها، کارناوال شادی به راه می‌افتد.



پوریم از کلمه «پور» به معنی «قرعه» آمده‌است که اشاره به قرعه‌ای که در کتاب استر ، هامان برای مشخص کردن مناسب‌ترین روز و ماه برای نابودی یهودیان ایران ریخت ، دارد .

روز 13 فروردین مصادف است با جشن ضد ایرانی پوریم آیا می دانستید در روز 13 فروردین در زمان خشایارشاه 77هزار ایرانی بدست یهودیان قتل عام شدند؟

این 77هزار نفر بر اساس مستنداتی است که از تورات استخراج شده است و برخی مورخان این آمار را جعلی و آمار واقعی را 500 هزار نفر می دانند....



کاری از گروه یاوران جنبش مصاف
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
نئو فراماسونری در عرصه جنگ نرم



نگاهي به تحرّكات مشكوك تشكيلات فراماسونری : يكي از خصوصيات و ويژگي‌هاي تشكيلات فراماسونري، نو به نو شدن در هر زمان، منحرف نمودن اذهان از سازمان اصلي با قرائت‌هاي مختلف و دگرگون از تاريخ، مفاهيم و شاخص‌هاي ماسوني‌گري به شمار مي‌آيد. اين ويژگي تقريباً از همان دوران نخست شكل‌گيري اين تشكيلات مخوف صهيوني در عملكردها و تحرّكات آن، بارز و مشخّص بود
یكی از خصوصیات و ویژگی‌های تشكیلات فراماسونری،نو به نو شدن در هر زمان، منحرف نمودن اذهان از سازمان اصلی با قرائت‌های مختلف و دگرگون از تاریخ، مفاهیم و شاخص‌های ماسونی‌گری به شمار می‌آید. این ویژگی تقریباً از همان دوران نخست شكل‌گیری این تشكیلات مخوف صهیونی در عملكردها و تحرّكات آن، بارز و مشخّص بود، مثلاً در حالی كه اساس تشكیلات فراماسونری از همان نخستین سال‌های اوّلیه هزاره دوم میلادی و پس از اوّلین جنگ‌های صلیبی، توسط فرقه موسوم به شوالیه‌های معبد شكل گرفت و به تدریج در سراسر اروپا گسترش پیدا كرد؛ امّا در تاریخ‌های رسمی، تاریخ شكل‌گیری نخستین لژهای ماسونی را مربوط به قرن هجدهم میلادی و تشكیلات بنّایان آزاد و اشخاصی مانند دزاگولیه دانستند.
تا همین اواخر، شركت این تشكیلات را در انقلاب‌های «فرانسه» و «آمریكا» انكار می‌كردند یا نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن را در مراكز قدرت منكر می‌شدند.
تا سالیان دراز، حضور اعضای لژهای مختلف ماسونی در نهادهای قدرت دوران قاجار و پهلوی تكذیب می‌شد و اصلاً وجود چنان تشكیلاتی را افسانه جلوه می‌دادند؛ امّا مسائل مختلف و افشاگری برخی روحانیون و نویسندگان مبارز در سطح داخل و خارج، باعث برافتادن پرده‌های راز و رمز این تشكیلات مخوف در همان سال‌ها گردید.
تشكیلات فراماسونری، معمولاً در شرایطی كه به تدریج پرده از رازهایش بر می‌افتد، شروع به پوست اندازی و نو به نو شدن می‌نماید و خود طيّ برنامه‌هایی سیستماتیك شروع به افشاگری علیه سازمان قبلی كه از حيّض انتفاع افتاده و به اصطلاح دیگر سوخته به حساب می‌آید، می‌كند. این مسئله در طيّ دهه 1340ش. مقارن با دهه 60 م. نیز اتّفاق افتاد. در طيّ این سال‌ها ناگهان سه جلد كتاب توسط اسماعیل رایین درباره تشكیلات فراماسونری ایران و لژهای مختلف و اعضای آن، با عنوان «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» به چاپ رسید . این اتّفاق كه برای نخستین بار در ایران رخ می‌داد، آن هم در شرایطی كه مراكز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی كشور در تیول تشكیلات فراماسونری بود، رویداد حیرت آوری می‌نمایاند.

امّا بعداً مشخّص شد كه در آن سال‌ها، تشكیلات فراماسونری در ایران، مشغول به اصطلاح پوست اندازی بوده و لژهای مختلف را در یك سازمان بزرگ با عنوان «لژ بزرگ ایران» متشكّل می‌كرده كه در رأس آن شریف امامی (یكی از معدود ماسون‌های درجه 33) حضور داشته است. سال‌ها بعد كه خاطرات اسدالله علم (وزیر دربار شاه) انتشار یافت، روشن شد كه اساساً هزینه و امكانات انتشار كتاب‌های سه جلدی اسماعیل رایین، توسط ساواك تأمین شده بوده است.
در آن سه جلد كتاب، اگرچه به درستی سازماندهی، چارتر تشكیلاتی و چگونگی عضویت و اسامی بسیاری از ماسون‌های ایران چاپ شده بود؛ امّا از عملكرد سیاسی، اقتصادی و فرهنگیشان و همچنین تأثیر در تصمیم‌گیری‌های مراكز قدرت رژیم شاه سخنی به میان نیامده بود. علاوه برآن، درباره تشكیلات جدید، یعنی «لژ بزرگ ایران» نیز مطلبی درج نشده بود؛ ضمن اینكه قدرت این تشكیلات به رخ مردم كشیده شد و به نوعی رعب و وحشت در دل مردم، به خصوص طبقه به اصطلاح روشنفكر و شبه روشنفكر ایجاد گردید.
در طيّ سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، خیلی‌ها به دنبال همان تشكیلات و سازمانی بودند كه با چارتر مشخّص در كتاب رایین افشا شده بود؛ در حالی كه سال‌ها پیش از آن افشاگری، كلّ تشكیلات به لحاظ سازماندهی و ارتباطات، اساساً تغییر كرده بود!

سومین مثالی كه می‌توان درباره خودافشاگری‌های تشكیلات فراماسونری ارائه نمود، موجی است كه از اوایل هزاره سوم و پس از علنی شدن جریان آخرالزّمان‌گرای صلیبی، صهیونی، در جهان به راه افتاد و تعداد زیادی مقاله و كتاب در این باره به چاپ رسید و فیلم‌های متعدّدی نیز برهمین اساس ساخته و با سر و صدای بسیار بر پرده سینماهای جهان نقش بست كه مهم‌ترین آنها سه گانه دن براون، یعنی «رمز داوینچی»، «فرشتگان و شیاطین» و «سمبل گمشده» بود كه دو قسمت اوّل توسط ران هاوارد كارگردانی شده و طيّ سال‌های 2005 و 2007 م.
اكران گردید. در این زمینه كار به جایی رسیده كه حتّی شبكه‌های تلویزیونی معلوم الحال ماسونی مانند BBC و VOA نیز در فیلم‌های مستندی به افشای اسرار سازمان فراماسونری می‌پردازند!
در این كتب و فیلم‌ها، بسیاری از اسرار كهن ماسونی برملا شد و علاوه براینكه به اصطلاح اطّلاعات سوخته ماسونی در معرض دید عموم قرار گرفت، یك نوع قدرت نمایی روانی هم توسط این تشكیلات صورت پذیرفت. این در حالی بود كه تشكیلات ماسونی سال‌ها پیش از آن، بازهم پوست اندازی كرده و در شكل و شمایل جدید فرقه‌ها و شبه عرفان‌ها و صدها و هزاران فرقه به اصطلاح معنويّت‌گرا ظهور یافته بود.
تلاش برخی خبرنگاران و نویسندگان و كارشناسان در ایران و دیگر كشورها موجب شد تا برخی مراكز مهمّ تصمیم‌گیری فراماسون‌ها، همچون «بیلدربرگ» یا كمیته 300 در معرض افشاگری قرار گیرند و خیل اسناد و مداركی كه خصوصاً در سال‌های پس از انقلاب درباره نفوذ و كارنامه سیاه تشكیلات ماسونی در جریان بسیاری از فجایع تاریخی ایران و جهان انتشار یافت، باعث گردید تا این تشكیلات نهان روش، دست به یك موج دیگر خودافشاگری بزند كه این بار ظاهرگرایی، رواج سطحی‌نگری و دور ساختن افكار عمومی از حوزه‌های نفوذ تشكیلات فراماسونری (اعمّ از سیاسی، اقتصادی، نظامی و به خصوص فرهنگی و هنری) در دستور كار قرار گرفت.
به دنبال تولید فیلم‌هایی مانند رمز داوینچی، فرشتگان و شیاطین، گنجینه ملّی و ... مجموعه‌های مستندی نیز تولید شد كه اذهان را از شاخص‌های حضور افكار ماسونی در عرصه‌های فرهنگی، هنری و علمی به سوی ظواهر و نمادها و برخی اطّلاعات سوخته، مانند بازخوانی ساختارهای قدیمی این تشكیلات سوق دادند. نمونه فیلم‌هایی از این نوع را افرادی مانند: دیوید اك جلوی دوربین برده كه با هزینه تشكیلات فراماسونری در سطوح وسیعی نیز در سراسر جهان پخش شد.
متأسّفانه افشاگری‌های انحرافی و فریبنده امثال، دیوید اك بر برخی از محقّقان و افراد و گروه‌های ضدّ ماسون در ایران و جهان تأثیر گذارد و آنها را به جای تعمّق در تفكّرات و شاخص‌های اندیشه‌های ماسونی و بررسی نفوذ و رخنه عناصر آن در عرصه‌های فرهنگی و علمی و طرّاحی برنامه‌های سیاسی، اقتصادی برای قبضه نمودن مراكز قدرت، به افراط در نمادگرایی و سمبلیسم، اصلی كردن این نمادها و سمبل‌ها در تحرّكات ضدّ ماسونی بسنده كردند كه بعضاً این افراط‌های غیرواقعی به سطح لوث نمودن فعّالیت‌های ضدّ ماسونی كشیده شد.
از این دست آثار، می‌توان به مجموعه مستند «Arrival»اشاره كرد كه با نام ظهور در ایران تكثیر و توزیع شده است. در این مجموعه، ضمن پرداختن افراطی به نمادها و نشانه‌های مختلف ماسونی، از تحلیل اندیشه‌ها و تفكّرات مخرّب فراماسونری به شدّت پرهیز شده و مخاطب را در سطح یك سری ظواهر نگاه داشته و به وی اجازه نمی‌دهد كه پدیده فراماسونری را در عمق اندیشه و فكر، بررسی و تحلیل نماید. چنین گرایشی متأسّفانه در برخی از سخنرانی‌های داخلی كه بعضاً در دانشگاه‌ها و مراكز علمی و آكادمیك نیز برنامه دارند، مشهود است كه به دلیل عدم حضور فعّال محقّقان و پژوهشگران معتبر این حوزه در محافل و مجامع علمی، بعضاً بازار داغی هم پیدا كرده‌اند.


به نظر می‌آید برای تشخیص چنین جریانی و تلاش جهت تصحیح مسیر فعّالیت عناصر یاد شده، كافی است كه به برخی از شاخصه‌های بارز تشكیلات، تفكّر و اندیشه فراماسونری كه اساساً ریشه در تاریخ این تشكیلات داشته و با گذر زمان هم هیچ تغییری نكرده، توجّه نماییم:


1. نمایاندن فراماسونری به عنوان یك ایده و سازمان مستقلّ سیاسی و فكری و دور ساختن آن از هرگونه شائبه صهیونیستی، در حالی كه بنا به نوشته‌ها و اسناد مختلف و كهن صهیونی، تشكیلات فراماسونری شاخه‌ای از امپراتوری جهانی صهیونیسم محسوب شده و از دیرباز به عنوان بازوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن عمل كرده است؛

2. باستان‌گرایی، مهم‌ترین شاخصه تفكّر امروز فراماسونری است. تفكّری كه از همان زمان ورود نخستین فراماسون‌ها به این سرزمین، ترویجش در دستور كار قرار گرفت. عمده هدف نیز نه احترام و اكرام تاریخ باستان یا گذشته مثلاً باشكوه این آب و خاك بلكه تنها و تنها القای این فریب و نیرنگ تاریخی بود كه ایران دارای تاریخ با شكوهی از 2500 سال پیش به این سو بوده (یعنی بدون تعارف 5000 سال تاریخ مشخّص قبل از آن را نادیده گرفتند!) ولی در حمله اعراب (بخوانید مسلمانان) نابود شده و از بین رفته است!! در واقع آنچه مراد ماسون‌ها از این باستان‌گرایی یا آركائیسم (ایران منهای اسلام) بوده و هست، جز هجمه علیه تمدّن پرشكوه اسلامی و دین خاتم و جلوه‌های تاریخی و اجتماعی آن نیست. امروز نیز این نوع باستان‌گرایی به انحای مختلف در مكتوبات و سخنرانی‌ها و فیلم‌های جریان به اصطلاح روشنفكری و همچنین جریان‌های نوظهور سیاسی، فكری به چشم می‌خورد. جریانی كه تاریخ تمدّن اسلامی را طيّ حاكمیت 10 قرنی‌اش بر دنیای خاموش قرون وسطا و پس از آن و همچنین تأثیر اساسی آن در شكل‌گیری تمدّن امروز بشری نادیده می‌گیرد؛

3. ترویج تفكّرات اومانیستی (انسان محوری) و سكولاریستی (جدایی دین از زندگی و اجتماع) در اشكال و فرم‌های مختلف هنری، فكری و اندیشه‌ای به نحوی كه خدا را از زندگی بشر خارج كرده و به جای آن مسائلی از قبیل اراده انسانی یا معنويّت‌های غیر الهی را بنشانند. این تفكّراتی است كه شاخص‌ترین ماسون‌های دوران رنسانس، تحت عنوان نهضت روشنگری تئوریزه كرده و طيّ 3 - 4 قرن اخیر در اشكال مختلف ادبی، هنری و علمی به خورد بشريّت داده‌اند. از جمله حضور تعیین كننده این تفكّرات صهیونی در دروس و سرفصل‌های درسی علوم انسانی دانشگاه‌ها یكی از آسیب‌های جدّی جامعه فرهنگی و هنری ما به حساب آمده است؛

4. ترویج لیبرالیسم به عنوان سیستم سیاسی، اجتماعی منتج از اومانیسم و سكولاریسم؛

5. ترویج اباحه‌گری و بی‌بند و باری و جدّی نگرفتن آن در سطح جامعه؛

6. تسامح و تساهل در اصول و احكام دینی مانند حجاب، روابط زن و مرد و ... ؛

7. ناكارآمد جلوه دادن قواعد اسلامی در مدیریت جامعه و ارتجاعی نشان دادن و واپس‌گرا نمایاندن قوانین دینی مانند قصاص، حضانت، ارث و ... برای مسائل امروز؛

8. نادیده گرفتن ولایت فقیه در تداوم نبوّت پیامبران و امامت ائمه اطهار(ع) و به عنوان نیابت امام عصر(عج)؛

9. غرب‌زدگی و خودباختگی نسبت به تجدّد و مدرنیسم غرب؛

10. تسامح در برابر فرقه‌های صهیونی از قبیل بهائيّت و وهّابیت و همچنین فرقه‌های نوپدید.

متأسّفانه نشانه‌های متعدّدی را از حضور عناصر فوق در عرصه‌های فرهنگی، هنری و علمی امروز جامعه اسلامی‌مان شاهدیم. از تحسین و تجلیل عناصر و عوامل پیشانی سفید ماسون تحت عنوان دانشمند و فیلسوف و متفكّر و فرهیخته و ...گرفته (كه در نشریات و رسانه‌های مختلف صورت می‌گیرد) تا چاپ مكتوبات و برنامه‌های دیداری و شنیداری در تضعیف و خدشه‌دار ساختن اصول و احكام و قوانین اسلامی تا محدود ساختن صهیونیسم و تفكّرات صهیونی به اسرائیل و فلسطین تا پرهیز از تبیین ابعاد شرك آمیز، نژادپرستانه، سرمایه سالارانه و سلطه طلبانه اندیشه صهیونیسم و مصادیق آشكار و پنهانش در عرصه‌های فرهنگی و هنری و علمی و تا ... آنچه بیان شد، نشان می‌دهد كه تشكیلات فراماسونری در یك سازماندهی نوین، امروزه ورای نمادسازی و سمبل‌گرایی در عرصه یك جنگ نرم تمام عیار با تماميّت اسلام درگیر شده و همه نیروهایش را به این میدان فراخوانده است تا در یك درگیری نفس‌گیر پس از فروپاشی ایدئولوژیك جامعه اسلامی (همچون تجربه آندلس)، فروپاشی فیزیكال آن را شاهد باشد.

امروز نادیده گرفتن این تهاجم فرهنگی همه جانبه (كه مقام معظّم رهبری آن را به طور رسمی از آذر ماه 1368 م.یعنی فقط حدود 6 ماه پس از آغاز ولایتشان گوشزد كرده و طيّ این 22 سال در هر فرصت و در بسیاری از بیاناتشان مراحل مختلف آن را تبیین نموده و ضرورت مقابله برنامه‌ریزی شده را یادآور شده‌اند) جز تأثیر اندیشه‌های ماسونی نیست، اندیشه‌ای كه تمامی طرح و برنامه‌های فوق را جز توهّمی بیش ندانسته و تحت تأثیر القائات صهیونیست‌هایی مانند كارل پوپر و دانیل پایپز (كه توهّم توطئه را تئوریزه نمود) آن را حاصل خیالات و تصوّرات كهنه شده به حساب می‌آورند.


موعود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقایسه احمدی نژاد و اوباما در فیس بوک



اقدام کاربران آمریکایی در مقایسه تطبیقی میزان تهدیدات ایران و آمریکا برای صلح جهانی، مورد استقبال کاربران فیس.بوک قرار گرفت. صراط : به نقل از سایت باراک اوباما، اقدام کاربران آمریکایی در مقایسه تطبیقی میزان تهدیدات ایران و آمریکا برای صلح جهانی، مورد استقبال دیگر کاربران در فیس.بوک قرار گرفته به طوری که پس از گذشت تنها 7 ساعت، بیش از 650 کاربر آمریکایی این تصویر را محبوب نموده و نزدیک به 420 کاربر نیز آن را در صفحات خود بازنشر کرده.اند.

در این مقایسه تصویری که از سوی صفحه "افشای واقعیت" در فیس.بوک انجام شده است، تعداد سلاح.های اتمی دو کشور، تعداد استفاده از این نوع سلاح.ها توسط ایران و آمریکا علیه بشر، بودجه نظامی دو کشور در سال 2010 و تعداد کشورهایی که از سال 1980 تاکنون، از سوی ایران و آمریکا مورد حمله واقع شده.اند، مورد مقایسه قرار گرفته است.



براساس این مقایسه کاربران آمریکایی، آمریکا نزدیک به 8500 سلاح هسته.ای دارد و این در حالی است که این کشور، ایران را که هیچ سلاح هسته.ای ندارد، یک تهدید معرفی می.کند.

به علاوه، آمریکا تاکنون دو بار از سلاح هسته.ای علیه بشر استفاده کرده در حالی که ایران این مار را انجام نداده است.

در بخش دیگری از این مقایسه، نشان داده شده که به رغم انتقادات آمریکا به برنامه.های نظامی ایران، این کشور در سال 2010 بیش از 687 میلیارد دلار صرف نظامی.گری خود کرده و این در حالی است که بودجه نظامی ایران در این سال تنها 7 میلیارد دلار بوده است.

به علاوه، آمریکا از سال 1980 تاکنون یعنی طی نزدیک به سه دهه، به 16 کشور حمله کرده؛ در حالی که ایران در این مدت به هیچ کشوری حمله نکرده بلکه از سوی صدام و به کمک آمریکا مورد حمله نیز واقع شده است.

در بخش دیگری از این مقایسه تصویری آمده، آمریکا همیشه از ابزارهایی چون اعمال تحریم، ترور و خرابکاری علیه مخالفانش، این کشورها را تحت فشار قرار داده و این در حالی است که ایران هیچگاه از این روش.ها علیه کشورهای مخالف خود استفاده نکرده است.

این گروه آمریکایی در پایان خطاب به افکار عمومی خود عنوان کرده است: بساط ظلم کشور شما را فرا گرفته، به خود بیایید.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
كابالا ، تعاليمي مخالف اصول آفرينش


خداوند در قرآن بيان مي‌كند كه تورات كتابي الهي است و براي روشنگري انسان‌ها نازل شده است:ما تورات را كه در آن هدايت و نور بود، [بر موسي] نازل فرموديم. بنابراين تورات نيز چون قرآن دربردارنده علوم و فرامين مرتبط با موضوعاتي چون وجود خداوند، يگانگي او، خصوصيات او، آفرينش بشر و ساير موجودات، هدف از آفرينش انسان و قوانين اخلاقي خداوند براي بشر مي‌باشد. اما تورات اصلي، امروز موجود نيست.
آنچه امروز در اختيار داريم نسخة تغيير يافته تورات مي‌باشد كه به دست بشر تحريف شده است.
قابل توجه است كه تورات واقعي و قرآن اصول مشتركي دارند؛ در هر دو خداوند به عنوان خالق جهان شناخته شده، مطلق است و از آغاز وجود داشته است. هر چه غير از خدا مخلوق اوست كه توسط او از هيچ به وجود آمده است. او كل جهان، اجرام آسماني، ماده بي‌جان، بشر و همه موجودات زنده را خلق كرده و شكل داده است.

با توجه به اين حقايق در كابالا به تفاسير كاملاً متفاوتي برمي‌خوريم. تعاليم آن دربارة خدا كاملاً مخالف «حقيقت آفرينش» است.
محقق آمريكايي «لنس اس. اوينز» در يكي از كتب خود دربارة كابالا ديدگاه خويش را دربارة ريشة احتمالي اين تعاليم چنين بيان مي‌كند: تعاليم كابالا مفاهيم مختلفي دربارة خدا ارائه مي‌دهد كه بسياري از آنها از ديدگاه «ارتودوكس» منحرف شناخته شده‌اند. اصلي‌ترين انگاره دين يهود اين است كه «خداي ما يكي است.»

اما كابالا ادعا مي‌كند در حاليكه خدا در درجة اعلي و به صورت يگانه‌اي توصيف‌ناپذير ـ كه در كابالا Einsofبه معناي «لايتناهي» ناميده مي‌شود ـ وجود دارد، يكتاييش لزوماً در تعداد زيادي صورت الهي تجلي يافته: تعدد خدايان كاباليست‌ها اين را «سيفراث» (sefrroth) به معناي چهره‌هاي خدا مي‌نامند، چگونگي نزول خداوند از مقام يكتاي لايتناهي به تعدد خدايان، معمايي است كه كاباليست‌ها بسيار در آن تعمق كرده‌اند.
بديهي است كه اين تصوير چند چهره از خدا راه را براي مشرك خواندن كاباليست‌ها باز مي‌كند؛ اتهامي كه آنها را به تندي و نه كاملاً با موفقيت رد كرده‌اند.
در خداشناسي كاباليست‌ها نه تنها ديدگاه تكثر خدايان وجود دارد بلكه خداوند صورت دوگانه مذكر و مؤنث به خود گرفته: "Hokhmah"، "Binah": پدر و مادر آسماني كه اولين شكل‌هاي خدايي بودند. كاباليست‌ها براي توضيح چگونگي آميزش اين دو و ايجاد آفرينش بعدي، صراحتاً از استعاره‌هاي جنسي استفاده مي‌كنند. از خصايص جالب اين خداشناسي سري اين است كه بر مبناي آن بشر خلق شده بلكه خود به گونه‌اي موجودي خدايي است. اوينز اين اسطوره را چنين تشريح مي‌نمايد: كابالا تصوير پيچيده خدا را به گونة ديگري نيز نشان مي‌دهد: موجود يگانه‌اي شبيه انسان، به گفتة يك كاباليست خداوند اولين انسان ازلي و نمونة اولية آن بود. انسان خصوصيات دروني، ابدي و الهي و ساختاري مشتركي با خدا دارد.
يك رمز شكاف كاباليست اين برابري آدم با خدا را تأييد مي‌كند و مي‌گويد: در زبان عربي ارزش عددي اسامي "آدم" و "يهوه" به صورت يكسان 45 است. بنابراين بر اساس تغيير كابالا يهوه مساوي است با آدم؛ يعني آدم خدا بود. به اين ترتيب اعلام مي‌شود كه همة انسان‌ها در بالاترين درجة درك مانند خدا بوده‌اند.چنين خداشناسي، گونه‌اي از اسطوره‌هاي الحادي را در بر دارد و اساس انحطاط يهود است. كاباليست‌هاي يهودي مرزهاي عقل سليم را چنان نقض كرده‌اند كه حتي مي‌كوشند بشر را خدا بخوانند. به علاوه بر اساس اين، الهيات بشريت نه تنها خدايي است بلكه فقط و فقط يهوديان را شامل مي‌شود و ديگر اقوام انسان به شمار نمي‌روند. در نتيجة اين انديشة فاسد در يهوديت كه اساساً بر مبناي اطاعت و فرمانبرداري از خدا بنا شده بود، گسترش يافت و هدفش اقناع خودبيني و غرور يهودي بود.

كابالا علي رغم اين طبيعت خود كه با تورات متناقض بود، در يهوديت راه يافت و شروع به فاسد كردن آن نمود. يك نكته جالب توجه ديگر دربارة تعاليم منحرف كابالا، شباهت آن به انگاره‌هاي كفرآميز مصر باستان است.
چنانكه مصريان باستان معتقد بودند ماده هميشه وجود داشته. به عبارت ديگر اين انديشه را كه ماده از هيچ به وجود آمده مردود مي‌دانستند. كابالا نيز از همين عقيده دربارة انسان دفاع مي‌كند و مدعي است انسان‌ها خلق نشده‌اند و عهده‌دار تنظيم و ادارة وجود خود مي‌باشند. به عبارت امروزي، مصريان باستان مادي‌گرا بودند، كابالا را مي‌توان «اومانيسم سكولار» ناميد جالب توجه است كه اين دو مفهوم: ماده‌گرايي و اومانيسم سكولار، از ايدئولوژي‌هايي مي‌باشند كه دو قرن است بر جهان حكمراني مي‌كنند.
بايد پرسيد چه نيروهايي وجود دارند كه مفاهيم مصر باستان و كابالا را از ميان تاريخ كهن به زمان حاضر منتقل كرده‌اند؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
كارتون هاي مظلوم نمائي صهيونيزم


از زمان‌هاى دور در اروپا مرسوم بوده كه، اروپاييان براى نشان دادن نفرت خود از يهوديان، آنها را به موش كه معمولاً همه مردم از آن بيزار و متنفر هستند، و ورود و وجود آن در هر جا همراه با بيمارى و آلودگى‌ است، تشبيه مى‌كردند، و به فرزندان خود نيز اين را آموزش مى‌دادند تا آنها هم از يهوديان دورى كرده تا از شر آنها در امان باشند.

به همين خاطر متفكران و سران يهود (كه اغلب از سرمايه‌داران بزرگ دوران خود بوده و هستند) به فكر راهكارى براى اين مشكل بزرگ و مقابله با اين نوع از يهود ستيزى (Antisemitism) افتادند.

چون اغلب كودكان، حرف‌هاى پدر و مادر خود را هميشه درست در نظر گرفته و چيزى غير از آن را نادرست تصور ‌كرده و به آن اعتماد نمى‌كنند، پاك كردن اين تصور (تشبيه يهوديان به موش) از ذهن كودكان و نشان دادن اينكه يهوديان مانند موش نيستند، كارى سخت و بيهوده به نظر مى‌رسيد، پس سران يهود تصميم گرفتند تا از جهت ديگر وارد شده و موش را حيوانى دوست داشتنى نشان دهند.

آنها با استفاده از ابزار قدرتمند سينما و تلويزيون وارد عمل شده و با ساخت برنامه‌هايى مخصوص كودكان كه اغلب، ستاره‌هاى آنها موش بودند، به دنبال دستيابى به اين هدف خود بودند. آنها با ساخت مجموعه‌هايى معروف و فوق العاده محبوب، مانند «تام و جرى» (Tom & Jerry)، «ميكى موس» (Mickey Mouse)، «استوارت ليتل» 1و 2 (Stuart Little) و... تا حدود بسيار زيادى به هدف خود رسيدند.

در كارتون تام و جرى هم اين هدف با قوت و شدت خاصى دنبال مى‌شود و سعى بر آن است تا موش (نماد اسرائيل) را حيوانى بى‌آزار و مهربان نشان دهد، كه هميشه در معرض اذيت و آزار و حمله دشمن هميشگى خود، يعنى گربه قرار مى‌گيرد ولى با هوشمندى و گاهاً شيطنت‌هاى خود از دست گربه فرار ‌كرده و يا او را مجبور به تسليم شدن در برابر خود مى‌كند. در اين مجموعه هرگاه موش احتياج به كمك پيدا مى‌كند، دشمن گربه، يعنى سگ، به كمك موش مى‌آيد. سگ (نماد كشور امريكا) در اين كارتون قدرتمند و البته بى‌آزار و آرام و حامى مظلوم نشان داده شده است.

مورد جالب ديگرى كه مى‌توان به آن اشاره كرد، ديدن شخصيت‌هاى کارتونى مطرود و گوشه‌گيرى است که به دليل زشت‌رويى توسط ديگران تحقير مى‌‌شوند ولى در نهايت اين ناتوانى و زشتى با توانايى و زيبايى جايگزين مى‌شود و آنها بر تمامى مشکلات غلبه کرده و غبطه‌ى رقبا را برمى‌‌انگيزند.

نمونه اين مسئله را در کارتون «دامبو، فيل پرنده» (Dumbo) به خوبى مى‌توان به ياد ‌آورد. در اين فيلم شاهد آن بوديم که مادر دامبو، برخلاف ساير فيل‌ها که کلاهى زنگوله‌دار بر سر دارند، کلاه عرقچينى مانند آنچه يهوديان بر سر مى‌گذارند (Yarmulka)، بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر مى‌‌برد كه دامبو طى عملياتى در سيرک پرچمى شبيه به پرچم اسرائيل را به اهتزار در مى‌‌آورد.


در کارتون «لوک خوش شانس» (Lucky Lucke) گانگسترى سفيد پوست که نماد کلانتر و قانون اومانيستى آمريکايى است و هميشه از تنهايى و آوارگى و غربت خودش حرف مى‌‌زند، با چهره و اخلاقى خوب، هميشه در جستجوى مجرمان است و هرگز شکست نمى‌‌‌خورد. در برخى از قسمت‌ها اين هفت‌تير كش متمدن و مهربان، فرشته نجات سرخ‌پوستان ساده لوح مى‌‌شود، به طورى که اگر او نبود جنگ قبيله‌اى همه جا را فرا مى‌‌گرفت و نکته جالب اينجاست که بالاخره اين سؤال باقيست که خانه لوک کجاست و چرا هميشه در پايان پيروزى‌‌هاى غرورانگيزش به سمت غروبى زيبا مى‌‌رود. كه اين نماد يهودى تنها و مطرود است که هويت خويش را بر ملا نمى‌‌کند و به سمت سرزمين موعودش مى‌‌رود تا به سعادت برسد. عبارت «رفتن به سمت خورشيد» در تورات آمده و در ميان يهوديان رايج است که منظور از آن بازگشت به سرزمين موعود مى‌باشد.
علاوه بر انيميشن در عرصه فيلم کودک، هاليوود نيز از تعدى صهيونيست‌ها مصون نمانده و کليشه‌هاى خاص در قالب فيلم کودکان، طى چند دهه اخير را مدام تکرار كرده است. مثلاً کليشه کودک محروم مانده از ميراث اجدادى يا جدا افتاده از آغوش گرم مادر که هر يک به نوعى تداعى‌‌گر يهودى مظلوم و به دور مانده از سرزمين ‌مادرى خويش هستند.

در اين قبيل داستان‌ها از پيام‌هايى استفاده مى‌شود که در کتب مقدس يهوديان آمده است و مخاطب يهودى و بسيارى از غير يهوديان به راحتى مى‌فهمند که منظور از آن چيست. يهوديان، اسرائيل را مادر قوم خويش مى‌دانند. اينکه شهر يا منطقه‌اى به انسان تشبيه شود، در جاى جاى تورات آمده است. داستان «سيندرلا» 1و2 (Cinderella) مثال خوبى براى اين کليشه نخ‌نما و تکرارى است.
نكته جالب در دو كارتون سيندرلا و دامبو مجدداً حضور پررنگ موش است كه از حاميان شخصيت‌هاى اصلى كارتون مى‌باشند.داستان «هاچ زنبور عسل» هم به کودک يهودى مى‌فهماند که بايد به دنبال مادر زيبا ونورانى خويش (سرزمين موعود) باشد و همه‌ى غير يهوديان موجوداتى مخوف، بدجنس و حتى بدبو هستند که مى‌خواهند او را از بين ببرند.
کليشه‌ى کودک پر درد سرى که با زيرکى بر دشمنانى که قصد تجاوز به خانه و کاشانه او را دارند، فايق مى‌آيد و آنها را به سختى مجازات مى‌کند هم شبيه مورد قبلى است. مجموعه طنز «تنها در خانه» (Home Alone) براساس همين کليشه پديده آمده و با نگاهى ساده به مضامين آن، ردپاى چهار جنگ اعراب و اسراييلى و شکست اعراب در هر چهار جنگ را مى‌توان ديد.
برخى از آثار انيميشن نيز محملى براى پيام‌هاى سياسى هستند. مثلاً در کارتون «شيرشاه» (Lion King) رد پاى نزاع دو ابرقدرت طى سال‌هاى جنگ سرد و آشتى مجدد نسل‌هاى آتى بعد از فروپاشى نظام کمونيستى در شوروى سابق به وضوح مشهود است. توضيح اينکه شير نماد سلطه جهانى يهود است و در تورات آمده است:
«و بقيه يعقوب، در ميان امت‌ها و قوم‌هاى بسيار مثل شير در ميان جانوران جنگل و مانند شير درنده در ميان گله‌هاى گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پايمال مى‌کند و مى‌‌درد و کسى نمى‌‌تواند مانع او شود. قوم اسرائيل در برابر دشمنانش خواهد ايستاد و آنها را نابود خواهد کرد»..نكته قابل توجه و درعين حال بسيار عجيب اين است كه اكثر سريال‌هاي كارتوني كه حدود 10 الي 15 سال گذشته ساخته شده و حتي در ايران نيز نمايش داده شده‌اند، بر اين موضوع اصلي استوار بوده‌اند كه فردي از مادر خود در كودكي جدا شده و سرانجام طي مراحل و مشكلات فراوان به مادر خود مي‌رسد. آيا نمي‌توان اين موضوع را با عقايد صهيونيسم مبني بر بازگشت يهود به سرزمين مادري خود(فلسطين) مشابه و يكي دانست
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
خرافات دینی در سینمای صهیونیسم


با مرور اجمالي «اسناد و مکتوبات و اعمال صهيونيست ها » به سهولت مي‌توان دريافت كه صهيونيسم بين‌الملل به هدفي كمتر از تصاحب كامل دنيا و تشكيل حكومت واحد جهاني نمي‌انديشد و براي نيل به اين مقصود، ترويج خرافات ديني را به عنوان يكياز راهكارهاي اساسي خود برگزيده است.
سوءاستفاده از برخي فرازهاي تحريف شده كتاب تورات و ترويج اين خرافات از طريق فيلم‌هاي سينمايي از همان آغاز دستور كار صهيونيسم بين‌الملل قرار داشته و همين امر حجم گسترده‌اي از فيلم‌هاي ظاهراً ديني (ولي در باطن: خرافي) را در تاريخ سينماي جهان پديد آورده است.
مقصود ازخرافات ديني شوائبي است كه آدمي بر مبناي تخيل نفس اماره به ساحت لايزال دين منتسب مي‌دارد. حال آنكه دين، جلوه‌اي از حقيقت رحمان است وخرافات زاييده مكايد شيطان. انگار تقدير عالم اينگونه است كه همواره در كنار هر اعجاز موسايي، سامري طراري به ساحري برخيزد و دعوي قادري كند.
امروز در اردوي صهيونيسم، هيچ ساحري برتر از سينماو هيچ سحري مهيب‌تر از خرافات ديني نمي‌توان يافت. خرافات ديني يهود متكي بر چند ركن است كه هر يك تا كنون بارها دستمايه آثار سينمايي گوناگون قرارگرفته و بعضاً به اديان ديگر (از جمله آيين مسيحيت) نيز تسری يافته‌اند.
نگاه خرافی نسبت به شیطان: براساس اين نگرش، شيطان مفهومي اهريمني است كه با قدرتي مخوف و ويرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم مي‌كند و با كمك پيروانش ، نسل آدمي را در معرض نابودي قرار مي‌دهد. در آن گروه از آثار سينمايي كه شيطان را از اين منظر به تصوير كشيده‌اند، انسان بره بي‌پناهي است كه به چنگال شيطان اسير شده و هيچ امدادي ازجانب پروردگار به او نمي‌رسد. لاجرم آدمي در نبرد نابرابر با شيطان يكه و تنهاست واميدي هم به امداد الهي ندارد و اگر دارد سرانجام به نوميدي بدل خواهد شد. در اين مهلكه، اراده خود او يا انسان‌هاي ديگر تنها سرمايه‌اي است كه مي‌توان به آن اميدوار بود در سينماي كلاسيك، شيطان بر اساس تقديري ازلي در زماني معين از زندان دوزخي خود رها مي‌شود و براي انتقام گرفتن از نسل بشر معمولاً دركالبد يك انسان حلول مي‌كند. و آن انسان را به انجام اعمال شيطاني وا مي‌دارد.

به تدريج پيروان شيطان، گرد ميزبان شيطان صفت جمع مي‌شود و حلقه شيطان پرستان شكل مي‌گيرد. بر اساس اين باور خرافي، شيطان براي انجام شرارت محتاج كالبد آدمي است و هرگاه انسان ميزبان كشته شود يا اينكه به صورت داوطلبانه خودكشي كند، شيطان كالبد انساني خود را از دست خواهد داد و ناگزير دستش را آزار آدميان كوتاه خواهدشد.
در اين صورت شيطان دوباره به زندان باستاني خود باز مي‌گرد و در انتظار فرصتي ديگر براي نابودي نسل بشر باقي مي‌ماند. در اين فيلم ها شيطان گاهي كودكان معصوم و خردسال را به عنوان ميزبان خود بر مي‌گزيند و زماني جسم سياستمداران يا كشيشان را تسخير مي‌كند تا سازندگان موذي اين فيلم ها از طرفي سياست را عين نهوست و پليدي نشان دهند و بتوانند سياست را از ديانت جدا کنند و حکومت ها را به سمت لائيسمو بي ديني سوق دهند و از طرفي کشيشان را هم، هرچه بيشتر خراب کنند و نسل جوان معصوم و حتي خرد سال را با الگوهاي کم سن و سالي که تبديل به مرکب شيطان شده اند به سمت بي بند وباري و هرزگي و پوچ گرايي سوق دهند و هرچه بيشتر به اهداف استعماري وامپرياليستي خود دست يابند . در بسياري از اين قبيل فيلم ها محل آزاد شدن و فرورفتن شيطان در زندان دوزخي خود، کليساي مسيحيت است . اين باور خرافي وكودكانه تا كنون دستمايه آثار سينمايي متعددي قرار گرفته كه فيلم‌هايي نظير«جن‌گير»، «طالع نحس»، «پايان روزگار»، «وكيل مدافع شيطان» ، « موميايي » و« ارباب حلقه ها » از آن جمله‌اند.

اين فيلم ها غالبا همراه با خشونت ،برهنگي ،ياس،نوميدي ،جادوگري ، اسطوره سازي ،خون آشامي، وحشت و ترس هستند،مثلا فيلم« شركت هيولاها» و يا داستان «شيطان كوچولو» تصوير خوب و جذابي از ديوها و شياطين ارائه مي دهند.فيلم هايي چون «هري پاتر» و « ديويد کاپرفيلد» مخاطبان نوجوان و بزرگسال خود را به سمت سحر و شعبده و افسانه پيش مي برندو اثاري چون «دراكولا» باحاكم كردن وحشت و نااميدي بر مخاطبان انها را قسي و سنگدل مي كنند و در مجموع روح انسان ها را به سياهي وتباهي مي كشانند.

اين قبيل آثار سمبل ها و نمادهاي شيطاني و فرقه جديدالتاسيس شيطان پرستي(!؟) را ترويج و تبليغ مي كنند ؛مظاهري چون: «خفاش، مار، عقرب، عنکبوت ، شغال، كلاغ، بزوحشي،جمجه و استخوان ، شمشير خون آلود، صليب وهلال وارونه، ستاره پنج پر و شش پر ، نيزه سه سر، صورتك هاي شيطاني، غول و جن وروح هاي وحشتناك و بعضا مهربان، جارو و عصا و ساير ابزار سحر و جادو، مدل هاي مو و لباس خاص، رنگ هايي چون سياه، قرمز و آبي روشن، ادبيات و شعر هاي نفرت برانگيز و زننده، اعدادي چون 6و 666 ،اشكالي مثل مثلث و دايره هاي ناقص وانواع موسيقي هاي شيطاني.(البته بايد توجه داشت که اين سمبل ها همه جا نماد شيطان نيستند و در ترکيب با مضموم و ادبيات و موسيقي نفرت انگيز شيطاني اين معنا را مي رسانند. و نبايد با بي خيالي از کنار اين نمادها گذشت ؛ چراکه ده ها سال است که در لواي همين علائم و نشانه ها غرب فرهنگ خودرا به ساير نقاط جهان صادرکرده است و در شرایطی که بر اساس آموزه های اسلامی تشبه به کفار حرام است متاسفانه بسياري از توليد كنندگان محصولات فرهنگي هم به توسعه اين نمادها كمك شاياني را مي كنند و داخل نشريات وروي لباس ها وانواع لوازم التحرير و ماسك ها و عروسك ها و تابلوهاي تبليغاتي و... حتي در کشور خودمان اينسمبل ها وتفكرات خطرناك وضد خدا را رواج مي دهند؛ بر ماست كه بصير باشيم واز غرق شدن خود و جامعه در اين منجلاب تباهي جلوگيري كنيم و بر مسئولان فرهنگي و سياسي و امنيتي است که اين سر نخ هاي نمايان را پيگيري کنند و پايگاه هاي صهيونيسم بين الملل در کشور را منهدم کنند ، همانطور که در مصربا بازجوئي از بعضي جوانان شيطان پرست ارتباط مستقيم آنها با سفارت رژيم صهيونيستي مشخص شد.
راستي اگر شيطان آن همه قدرتمند است كه مي‌توانددر مقابل اراده الهي سركشي كند نسل انسان را براندازد، پس براي انجام شرارت‌هاي خود چرا اينگونه که اين فيلم ها به نمايش مي گذارند، محتاج كالبد آدمي است؟ البته سينما براي اين سؤال پاسخي ندارد.
همه مي دانيم که بزرگ شياطين يعني «ابليس » آنقدر ضعيف است که نتوانست حرف خالقش را اجرا کند و در مقابل اشرف مخلوقات سجده کند .

کبراوتبلور خلأ شخصيتي و روح ناتوانش بود . خود پرست بود و بي عرضه که با يک نافرماني زحمات چندين هزار ساله خود را به باد داد. در حقارت شيطان همين رابس که براي انحراف انسان ها ، از راه پست ترين خواسته هاي نفس آدمي وارد مي شود و هرجا نور و آگاهي و علم و بصيرت و دقت باشد جايي براي او نيست .
شيطان پرستي فرقه اي ساختگي است و هيچ وجود حقيقي و عيني فراي فيلم هاي صهيونيستي ندارد و از کمترين پشتيباني منطقي برخوردار نيست و در تعارض کامل با فطرت عاشقانه و زيبايي طلب و عقل و استدلال و برهان است . اين فرقه فقط در موهومات قدرت طلبان جهان آن هم صرفا براي «استحمار» و« استثمار » سبک مغزان و شهوت پرستان عالم وجود دارد.

به همين دليل در کشورهاي اسلامي و کلاً شرقي و هرجا بويي از نور و طراوت باشد خبر چنداني ازاين نحوست ها نيست براي نيل به اين مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنيا و سپس استعمار آنها) ، نخستين گام بزرگ‌نمايي قدرت شيطان است. ترس از قدرت شيطان مقدمه شيطان‌پرستي است و هر كه از شيطان در هراس باشد در حقيقت بندگي او را گردن نهادهاست.
قرآن مجيد در اين باب مي‌فرمايد: «همانا شيطان ياران خويش را مي‌ترساند، پس اي مؤمنان، اگر به خدا ايمان داريد از شيطان نهراسيد و تقواي مرا پيشه سازيد»

راز غلبه بر شيطان نترسيدن از اوست و صهيونيسم با ترساندن مخاطبين سينماي خود از شيطان در حقيقت پرستش خود را رواج مي‌دهد! همانگونه كه سامري در ميقات چهل روزه موسي، ساحريپيشه كرد و گوساله پرستي را رواج داد… خدا كند موساي عقل زودتر از اين ميقات چهل روزه باز گردد و كيد سامري بر ملا سازد
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
با توجه به اینکه ابلیس از بهشت رانده شده بود چگونه دوباره به آنجا راه یافت ؟ آیا آن بهشت همان بهشت موعود بوده است؟


بررسی آیات و روایات نشان می دهد که آن بهشت سوای بهشتی است که خدا به نیکو کاران وعده داده است:

حداقل به دلایل زیر:

1. کسی که به بهشت موعود وارد شود از ان بیرون نمی آید: و ما هو عنها بخارجین
2. آن بهشت موعود تولید خود آدمیان است (بما کسبتم) در حالی که آن زمان هنوز عملی نبوده است.
3. خداوند در قرآن می فرماید: يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيم :قدح شراب در بينشان دست به دست مى‏گردد، شرابى كه نه مانند شراب دنيا لغوى در آن است و نه گناه. در حال که در بهشت آدم و حوا گناه به میان آمد و ابلیس دروغ گفت و قسم دروغ خورد.
4. در بررسی آیات قران هنگامی که ابلیس آدم و حوا را به خوردن میوه درخت فرا می خواند وعده خلود و جاودانگی می دهد .هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلی(طه 120)
ترجمه: شيطان او را وسوسه كرد و گفت: اى آدم آيا تو را به درخت خلود و سلطنتى كه كهنه نمى‏شود راه برى بكنم؟
از این می توان نتیجه گرفت که آدم در خلود نبوده در حالی که قرآن در باره بهشت موعود می فرماید: خالدین فیها ابدا (تا ابد در آنجا جاودانه خواهید شد)
5. همچنین در باره باغی که آدم و حوا در آن بودند در روایات آمده است: تغرب فیه الشمس و تطلع (در آنجا خورشید غروب و طلوع می کرده است) و از آنجا که در باره بهشت در قرآن داریم : مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً (سوره انسان آیه 13)
ترجمه : در آن بهشت بر تختها (ى عزت) تكيه زنند و آنجا نه آفتابى (سوزان) بينند و نه سرماى زمهرير.
6. بهشت موعود هنوز به قولی افتتاح نشده بوده است پس چگونه آدم و حوا در آن جای گرفتند؟
آنچنان که دیدید گویا آن بهشت بر روی زمین بوده (باغ عدن) و یا حداقل می توان گفت بهشتی برزخی بوده است.
برای مطالعه بیشتر به تفسیر جناب محمد علی انصاری مراجعه فرمایید.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه می توان به اطلاعات قابل اطمینان درباره صهیونیزم دست یافت؟ چه معیاری برای تشخیص صحت اطلاعات وجود دارد؟


درباره صهیونیزم و فراماسونری و دیگر جوامع مخفی تا کنون هزاران مقاله و کتاب چاپ شده است که بخش عمده آن توسط خود صهیونیستها نوشته شده که آمیخته ای از اطلاعات صحیح و غلط است و پژوهشگران غیر حرفه ای و حتی بعضا متخصص نیز بر سر برخی از این منابع بحث دارند، به عنوان نمونه پروتوکول های زعمای صهیون را برخی پژوهشگران همچون عبد الله شهبازی دروغ می دانند و برخی مانند شمس الدین حقانی آن را درست می پندارند و هر کدام دلایل خاص خود را دارند. در این خصوص باید کتاب یا مقاله و یا هر اطلاعات دیگر را با مطالب صحیح که صحت آن بر ما محرز شده محک زد که این امر باید توسط متخصصان امر صورت گیرد چراکه همانطور که عرض نمودم خیلی از این کتاب ها ملغمه ای(فارسی ملقمه) از مطالب درست آمیخته با دروغ است که تشخیص آن نیاز به سالها مطالعه و پژوهش دارد. به عنوان نمونه قرآن یک شاخص خوب است که در بیش از 900 آیه رفتار و تفکرات یهود و بنی اسرائیل و جبهه شیطان را بررسی کرده است. در کلام امامان معصوم نیز فراز های بسیاری در باب دشمن شناسی داریم.

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیطان چه شکلی است؟ آیا کالبدی دارد؟


از آنجا که ماهیتا ابلیس به احتمال زیاد از جنیان است به هر شکل ممکن می تواند در بیاید و نباید فراموش نمود که قدرت تجسد نداشته و در اوهام و خیال افراد است که ساخته می شود.

و فرقی نمی کند حتی اگر او را ملک بدانیم باز هم صحبت از تجسد او نیست بلکه سخن از تمثل است انچنان که خدا در باره فرشتگان می فرماید آنان تمثل پیدا می کنند.
فَاتخَّذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا(مریم17) ترجمه : ميان خود و آنان پرده ‏اى كشيد و ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانى تمام بر او نمودار شد.
بارها پیش آمده که فردی مجنون (به معنای جن زده) در میان افرادی دیگر ادعا می کند موجودی را می بیند ولی دیگران همانجا آن را نمی بینند. و این نشان می دهد صحبت از تجسد نیست بلکه تمثل است.
امام صادق (ع) در احتجاج می فرماید جنیان موجودیت بسیار رقیقی دارند که هنگام غلیظ شدن (مانند آنچه در زمان سلیمان پیامبر اتفاق افتاد) می توانند برخی ویژگی های اجسام را ایفا نمایند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
در باره اهداف پنهان ساخت فیلم ارباب حلقه ها توضیح دهید؟


کتاب ارباب حلقه‌ها در سال ۱۹۵۴و ۱۹۵۵در سه جلد - با عناوین یاران حلقه، دو برجو بازگشت پادشاه- چاپ شده‌است.
سه گانه فیلم ارباب حلقه‌هانیز به کارگردانی پیتر جکسونو تهیه شده در استودیوی نیو لاین سینمابه عنوان پر فروشترین فیلم در زمان اکران خود توانست از محبوبیت جهانی برخوردار شود.این فیلم در سه قسمت با نامهای یاران حلقه, دو برج, بازگشت پادشاهمابین سالهای2001 تا 2003 تهیه و کارگردانی شده‌است.قسمت دوم آن نیز در سال 2003 توانست بیشترین جوایز اسکار را نصیب خود کند.این فیلم که با کمک جلوه‌های ویژه حرفه‌ای و با انیمیشن سازی فوق العاده توسط نرم افزار ۳ بعدی ساز استودیوی تری‌دی‌اس‌مکستهیه شده‌است. توانست به پدیده‌ای در زمان خود تبدیل شود.
این فیلم با نگاهی آخر الزمانی از پیروزی خیر در مقابل شر سخن می گوید و در راستای جا انداختن منجی از نژاد انگلاساکسون است.
در این فیلم تسخیر مرکز شر توسط نیرو های خیر به شکل ساختمانی ترسیم شده که به بنای ساخته شده توسط خود صهیونیست ها بر فراز کعبه شباهت بسیار دارد.
و این را در ذهن متبادر می سازد که نیروهای شر مسلمانان هستند و مرکز شر کعبه است که باید فتح شود.
در این فیلم اثری از خدا وجود ندارد و این انسان است که با اتحاد با دیگر انسانها و موجودات وهمی دیگر (جنیان)می تواند صلح را بر زمین فراگیر کند .
یاری جستن انسان در این دست از فیلم های آخر الزمانی از موجوداتی عجیب که وجود خارجی ندارند تقریب به فضای جادوست. همان که در شخصیت آواتار ها مشاهده می شود. و این تفکر یعنی رسیدن به صلح با یاری جستن از موجودات غیر ارگانیک اندیشه ای صد در صد کابالیستی و صهیونیستی است.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه سیاستی در پشت پرده ساخت ، ساختمان 72 طبقه مجاور کعبه وجود دارد؟

همانطور که در سوال قبل پاسخ داده شد علاه بر بحث نماد گرایی ذکر شده که این ساختمان و منطقه را (مکه) بنای شیطان معرفی می کند.

حقیقتا ساخت سازه ای به این بزرگی و شکل معنویت خانه خدا را تحت شعاع قرار داده است. و بنا بر تصریح حاجیانی که از آن دیدن کرده اند ابهت خانه خدا را زیر سوال برده است و عجیب اینکه سازمانهای جهانی که دادشان در جریان ساخت برج جهان نما دراصفهان در آمد اکنون سکوت اختیار نموده اند.

در ابتدا گفته شد که این ساختمان 72 طبقه به نیت 72 شیطان تسخیر شده توسط سلیمان ساخته شده است تا قدرت شیاطین را در مقابل نما الله (کعبه) به رخ بکشاند.
رجوع کنید: http://old.mouood.org/content/view/10806/3/

اما ظاهرا جدیدا اعلام شده است که این ساختمان بیش از 80 طبقه است که البته فرقی نمی کند چراکه مهم شکل و وجود این بنا در جوار خانه خداست.

برخی پژوهشگران نیز معتقدند به لحاظ جذب انرژی شیطانی این ساختمان کارکرد خواهد داشت تا پر انرژی ترین نقطه زمین یعنی کعبه به تسخیر شیطان در آید.

این تفکر در ساخت فیلم "ترنس فورمرز" نیز توسط صهیونیست ها نشان داده شده است که در آن موجودات فضایی به دنبال به دست آوردن "cube of light" یا کعبه انرژی هستند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا اخیرا صهیونیزم جهانی که قبلا اسرار خود را مخفی نگاه می داشت ابایی از افشای آن ندارد؟

این مسئله را باید در مواردی متعدد جستجو نمود:
نخست اینکه صهیونیزم جهانی دیگر توان پوشاندن ظلم ها و جنایت هایش را ندارد، و دیگر نمی تواند در جهان رسانه ای امروز امثال هنری فورد ها ، روژه گارودی ها ، استفن نایت و غیره را نادیده بگیرد و سرپوش بر این همه جنایات آشکار و نمایان خود بگذارد. و دروغ هایی همچون هلوکاست را به مردم بقبولاند.

دوم اینکه این جریان دهه ها سعی در جا انداختن تفکر نظم نوین جهانی داشته و مخفیانه آن را گسترش داده است، اگر قرار است که این تفکر را مردم بپذیرند و تحت لوای آن زندگی کنند باید با آن آشنا گشته و آن را بپذیرند . و این تفکر چیزی جز اومانیسم محض و پلورالیزم دینی نیست که در آن خدا تبدیل به یک مفهوم انرژی گونه می گردد و در تمام جهان ساری و جاری است و خشنودی او در اباحه گری (آزادی عمل مطلق) ماست.

دیگر اینکه آنچه صهیونیست ها لو می دهند عموما بی ارزش بوده و مربوط به گذشته است نه آینده و در پایان باید گفت این یک سنت الهی است که هیچ فتنه ای در تاریخ مخفی نمانده و خدا اراده نموده است تا فتنه ها آشکار گردند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاخام‌ هاي یهودی : کشتن کودکان مسلمان برای امنیت اسرائیل واجب است


مشرق: در تازه‌ترين كتاب منتشر شده از سوي خاخام‌هاي يهودي در سرزمين های اشغالي، كشتن و نابود كردن هر انساني كه براي موجوديت رژيم صهيونيستي (اسرائيل) تهديد محسوب شود، جايز و لازم است.

بنابر محتواي كتاب عبري زبان "عقائد پادشاه" (תורת המלך) نوشته خاخام "اسحاق شاپيرا"[1] (יצחק שפירא) و خاخام "يوسف اليتصور"[2] (יוסף אליצור) كه در 230 منتشر شده است، كشتن هر انساني حتي اطفال و نوزاد انسان از ترس تهديد اسرائيل در آينده، براي امنيت اسرائيل و ساكنين آن نه تنها مذموم نيست بلكه جايز، لازم و مباح است.

خاخام يوسف اليتصور

این كتاب در 6 فصل تدوين شده است و بنابر اظهارات نويسندگان آن، بر اساس آموزه‌هاي دين يهود نگارش شده است و هيچ تحريفي در آن وجود ندارد.
اسحاق شاپيرا در جواب به اعتراض انتشار اين كتاب مي‌گويد: كتاب فوق خلاصه‌اي از آموزه‌هاي هالاخاه (הֲלָכָה) است و جنبه آموزشي دارد و هيچ تحريف در آن صورت نگرفته است.

(هلاخاه يا هلاخا): به مجموعه قوانین شریعت یهود گفته می‌شود، قوانینی که از تورات، تلمود و حاخام‌ها و همچین آداب و رسوم یهودیان ناشی می‌گردد.



خاخام اسحاق شاپيرا
فصل اول كتاب فوق، درباره حرام بودن و مباح بودن قتل يهوديان و غير يهوديان بر اساس آموزه‌هاي هالاخاه است، نويسنده در اين فصل با توجه به آموزه‌هاي كتاب مقدس در ابتدا مي‌نويسد: "تو نبايد كسي را بكشي" و اين عبارت را خاص يهوديان عنوان مي‌كند و مي‌نويسد: نهي از كشتن تنها براي يهوديان گفته شده است و يك فرد يهودي نمي‌تواند يهودي ديگري را بكشد ولي يك يهودي مي‌تواند غير يهودي "گوئيم" ( גוי) را بكشد و حتي يهوديان در بسياري از موارد مي‌بايست اين قتل را انجام بدهند.
در فصل دوم كتاب با عنوان "كشتن غير يهودي كسي كه هفت قانون نوح را نقض كرده"، نويسنده تأكيد مي‌كند اگر يك غير يهودي به يكي از هفت قانون فرزندان نوح (שבע מצוות בני) بي احترامي كرده و يا آن را نقض كرده است، مي‌بايست كشته شود.
نويسنده در اين فصل با منتسب كردن غير يهوديان به فرزندان نوح مي‌نويسد: خداوند فرزندان يهود را بواسطه تعهد خود و گوش كردن به فرامين آسماني در مرتبه بسيار ارزشمندي نسبت به غير يهوديان قرار داده است لكن فرزندان نوح و غير يهوديان را در مرتبه پست و پايين‌تري قرار داده و سعادت آنها را در گرو تعهد به هفت فرمان و هدايت از سوي يهوديان قرار داده است، بنابر اين هر شخص يهودي بدون نياز به اجازه و حكمي مي‌تواند غير يهودي را به دليل تخلف از يكي از هفت فرمان بكشد.

در فصل سوم و چهارم، نويسنده با مقايسه ميان يهوديان و غير يهوديان، ميزان پايبندي آنها به اعتقادات خود و همچنين وضعيت آنها در حكم قتل را بررسي كرده و نتيجه مي‌گيرد كه يهوديان مي‌توانند غير يهودي را بكشند در حالكيه غير يهوديان نيز مي‌تواند غير يهودي را بكشند پس كشتن غير يهودي مشكلي ندارد.
در فصل پنجم كتاب با عنوان "كشتن غير يهوديان در جنگ"، نويسنده كتاب بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه كشتن غير يهوديان تنها در ميدان جنگ عليه اسرائيل تعريف نمي‌شود بلكه كساني كه سربازان دشمن را براي جنگيدن با اسرائيل تشويق مي‌كنند و از اين اقدام سربازان غير يهودي رضايت دارند نيز بايد كشته شوند.
نويسنده در ادامه فصل پنجم دامنه كشتار غير يهوديان را وسيع‌تر كرده و مي‌نويسد: كشتن كساني كه در جنگ شركت نكرده‌اند نيز واجب است زيرا ممكن است اين افراد در حال حاضر به دليل صلح موقت اقدام به كناره گيري از جنگ بكنند ولي امكان دارد در آينده و بعد از زمان صلح، اقدام به جنگيدن با يهوديان بكنند، بنابر اين اين افراد اگر چه در جنگ شركت نكرده‌اند ولي بايد براي رفع خطر احتمالي آنها را بكشند.


نويسنده كتاب عقائد پادشاه مي‌نويسد: هيچ راهي براي اصلاح غير يهوديان وجود ندارد و حتي كساني كه در زمان طفوليت و يا نوجواني با هفت قانون نوح آشنا نشده‌اند نيز بايد بنابر عقل سليم كشته شوند زيرا ممكن است بعد از آشنايي با هفت قانون نوح، از اجراي آن خودداري كنند بنابر اين كشتن اطفال غير يهودي نيز مباح و لازم است.
نويسنده در آخرين فصل كتاب با عنوان "هدف قرار دادن بي گناهان" كشتن غير نظاميان يهودي را از وظايف سربازان يهودي دانسته و مي‌نويسد: اسرائيل مي‌بايست بنابر حق خود تمام فلسطينيان فارق از مرد و يا زن و حتي بدون توجه به سن آنها اعم از بچه يا جوان و يا كهنسال را مورد هدف قرار داده و به قتل برساند.
نويسنده همچنين در انتهاي فصل ششم مي‌نويسد: اسرائيل مي‌بايست غير يهودياني كه در قلمرو سرزمين اسرائيل قرار دارند را مورد هدف قرار داده و بكشد حتي اگر اين اشخاص گروگان و يا اسير باشند و يا بايد اين افراد را مجبور به جنگ با دشمنان اسرائيل بكند و اگر اين افراد از جنگيدن امتناع كرده و يا فرار كردند، آنها را مورد هدف قرار داده و بكشد.

اعتراض يهوديان سرزمين اشغالي به توقيف كتاب
وبسايت خبري "يديعوت آحارونوت" نوشت: بسياري از ساكنين اسرائيل در حمايت از اظهارات خاخام "داو ليور" مبني بر حقانيت كتاب عقائد پادشاه و همچنين اعتراض بر توقيف انتشار كتاب فوق به خيابان‌ها ريختند.

حمايت از انتشار كتاب عقائد پادشاه
از سوي ديگر، سران رژيم صهيونيستي در حالي كتاب فوق را افراطي معرفي مي‌كنند كه اكثريت خاخام‌هاي يهودي سرزمن اشغالي از كتاب فوق حمايت كرده و يا حاضر نشده‌اند عليه كتاب فوق اظهار نظري داشته باشند و تنها برخي از خاخام‌هاي يهودي همچون "عواديا يوسف" و يا "يوسف شالوم الياشيو" انتشار اين كتاب را بازي با آتش معرفي كرده و هيچ حكمي عليه كتاب صادر نكرده‌اند.

حاميان كتاب عقائد پادشاه
خاخام داو ليور، خاخام "اسحاق گينسبورگ"، خاخام "يعقوب يوسف"، خاخام "زلمان گلدبرگ" تعدادي از خاخام‌هاي سرشناس يهودي در سرزمين اشغالي هستند كه محتواي كتاب تئوري پادشاه را تأييد و تصديق كرده‌اند و با توقيف انتشار اين كتاب مخالفت كرده‌اند.

خاخام اسحاق گينسبورگ حامي كتاب عقائد پادشاه
در كنار حمايت حداكثري خاخام‌هاي يهودي در سرزمين اشغالي از كتاب عقائد پادشاه، از سال 2011 به عنوان يك كتاب آموزشي در دانشگاه عبري اورشليم (بيت المقدس) تدريس و نقد شود.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
حمله به ایران ، زمینه ساز محو و نابودی کامل اسرائیل می شود

سایت روزآنلاین یک شنبه8 آوریل 20 فروردین نوشت: «رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، اسرائیل را تهدید به شخم زدن کرد

این سایت به نقل از سیدحسن فیروزآبادی گفت: «اگر اسرائیل دست از پا خطا کند، ما بسیاری از نقاط مهم سرزمین های اشغالی را شخم خواهیم زد. او این نقاط مهم را محمل صهیونیست های غارتگر و جنایتکار عنوان کرد.

وی همچنین این تهدیدها را هذیان صهیونیست های اشغالگر قدس که در صف مرگ بسر می‌برند توصیف کرد.»

روزآنلاین در ادامه با اشاره به سابقه این تهدید ها نوشت : «اسرائیل بارها تهدید کرده که در صورت ناتوانی قدرت های جهانی برای حل بحران هسته ای ایران از روش های دیپلماتیک، برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به توانایی ساخت تسلیحات هسته ای، به ایران حمله نظامی خواهد کرد. مقامات سیاسی و نظامی ایران اما بارها هشدار داده اند که در صورت وقوع چنین حمله ای، پاسخی پشیمان کننده به اسرائیل خواهند داد. برخی از این مقام ها حتی حمله اسرائیل به ایران را زمینه ساز برآورده شدن آرزوی قلبی خود برای نابودی اسرائیل عنوان کرده اند.»
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرقه كابالا تبلور بي‌ بند و باري جنسي وعرفان فيلواسكندراني صهیونیسم


فرقه كابالا تبلور بي‌بند و باري جنسي و عرفان فيلواسكندراني صهیونیسم

"كابالا" نامي است كه بر تصوف يهودي اطلاق مي شود و تلفظ اروپايي "كباله" عبري است به معني "قديمي" و كهن.
معتقدان و پيروان آيين كابالا اين مكتب و فرقه را "دانش سري و پنهان" خاخام هاي يهودي مي خوانند و براي آن قدمتي بسيار قديمي قائلند به عنوان مثال، مي توان به گفته "مادام بلاواتسكي" رهبر فرقه "تئوسوفي" اشاره كرد كه مدعي است "كابالا" در اصل كتابي است رمزگونه كه از سوي خداوند به پيامبران آدم(ع)، نوح(ع)، ابراهيم(ع) و موسي(ع) نازل شد و حاوي دانش پنهان قوم بني اسراييل بود.

به ادعاي او، نه تنها پيامبران الهي بلكه تمامي شخصيت هاي مهم فرهنگي و سياسي و حتي نظامي تاريخ، مانند افلاطون، ارسطو و اسكندر و... دانش خود را از اين كتاب گرفته اند، حتي اين شخص معتقد است افرادي مانند "بيكن" و "نيوتون" از پيروان "كابالا" هستند. اين ادعاها نه تنها پذيرفتني نيست، بلكه با توجه به معيارهاي تاريخي و مذهبي هيچ پيشينه اي نمي توان يافت، اعتقاد يهوديت و يهوديان به جوانب عرفاني دين تحريف شده خود به "فيلواسكندراني" در اوايل قرن اول ميلادي باز مي گردد ولي او هم رهبر و پشتوانه مكتب جديد نبود، زيرا او هم انديشه هاي خود را محدود بهتركيبي از انديشه هاي ديني يهود در قالب فلسفه يوناني و فرهنگ هلني كرد و اكثر محققان و پژوهشگران او را يك متفكر هلني مي دانند تا يك يهودي پيدايش كابالا باز مي گردد به اوايل قرن 13ميلادي كه مؤسس آن فردي به نام "اسحاق كور" (1160-1235) بود.

او در بندري در جنوب فرانسه به نام بندر ناريون مي زيست، تعاليم عرفاني او براي كمال معنوي مراتب مختلفي قايل بود و سيري استعلايي را براي رسيدن به كمال مطلق پيشنهاد مي كرد خاخام یهودی «باروخ آوراهام راکوبسکی» از اعضای ارشد جمعیت ارتدوکس بیت المقدس اعلام نموده: «بزرگان تورات و کابالا (کتاب فرقه عرفانی یهود) می گویند که به زودی جنگی بزرگ با معجزات آشکار رخ خواهد داد.»اين خاخام کابالايي افزود:« هر بار که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران از نابودی اسرائیل سخن گفته در عرض 48 ساعت بعد در سرزمین او زمین لرزه ای با شدت متوسط رخ داده است. احمدی نژاد در این باره 5 بار اظهار نظر کرده و هر 5 بار در ایران زلزله آمده است!»
اين فرقه در پوشش عرفاني علاوه بر ترويج عقايد و باورهاي يهود صهيونيسم به بي‌بندوباري جنسي نيز مي‌پردازد.سردمداران اين جريان ضدديني همچنين از برخي از خوانندگان غربي از جمله «مدونا» و «بريتني اسپيرز» براي ترويج فرقه مذكور استفاده مي‌كنند.

اين گزارش حاكي است سرمايه‌داران صهيونيست آمريكايي از جمله حاميان مالي اين فرقه هستند و مي‌كوشند با جذب برخي از چهره‌هاي ورزشي و هنري زمينه گسترش فرقه را در ميان جوانان كشورهاي جهان از جمله ايران اسلامي فراهم كنند.هم اكنونسرمایه داران صهیونیست آمریکا علاوه بر تاثیرگذاری بر سیاستمداران ایالات متحده از طریق لابی های سیاسی و اقتصادی و به دست گیری رسانه های مهم ، طی سال های اخیر با استفاده از نفوذ خود بر محافل هنری و فرهنگی آمریکا و غرب ، تلاش دارند تا با جذب ستاره های هنری و ورزشی به آیین یهودیت یا فرقه های خاصر از آن ، پایگاه اجتماعی صهیونیسم در غرب و آمریکا را افزایش دهند.

یکی از چهره های هنری که از این طریق جذب شده ، «مدونا» خواننده مشهور آمریکایی است که از آیین کاتولیک به فرقه کابالاه (فرقه عرفانی یهود) گرایش پیدا کرده است. مدونا اخیرا" در حاشیه شرکت در جشن کابالیست ها (فرقه یهودی) با شیمون پرز از مسئولان ارشد رژیم اسرائیل نيز دیدار کرده است. مدونا به همراه همسر خود گای ریچی وارد تل آویو شده و یکی از اعضای برجسته موسسه صلح نوبل، یکی از نسخ قدیمی تورات را به وی هدیه داده است.

مدونا هم در این جشن به زبان عبری آواز خوانده است.بنا بر این گزارش ، مدونا به کلی مذهب کاتولیک خود را به فراموشی سپرده و با انتخاب نام یهودی ایستر و پوشیدن روبان قرمز دور کمر به عنوان چشم زخم در مقابل شیطان به هیئت یهودی ها درآمده است. برخی دیگر از چهره های هنری و ورزشی غرب نیز مثل مدونا جذب فرقه کابالا شده اند. از جمله اليزابت تايلور72 ساله، باربارا استريسند 62 ساله، ديان کيتون، دمي مور، استلا مک‌کارتني ، بريتني اسپيرز ، اشتون کاشر، ويونا ريدر، روزين بار، ميک ياگر، پاريس هيلتون (وارث خانواده و بنيانگذاران هتل‌هاي زنجيره‌اي هيلتون) .

در ميان ورزشكاران نيز ديويد بکهام و همسرش ويکتوريا، آخرين مشاهيري هستند که به عضويت فرقه کابالا درآمدند. رسانه‌هاي جهانشمول صهیونیسم با هزينه‌هاي هنگفت از طريق ماهواره و اينترنت به تدريج در حال نفوذ در بين مسيحيان و غرب هستند . برخی جوانان مسيحي نيز بدون اين كه متوجه اين امر شوند با الگوبرداري از كساني چون مدنا و ديگران دين خود را به فراموشي مي‌سپارند.
مدونا، ديويد بكهام وهمسرش،اليزابت تيلور، روزين بار و ... به اين فرقه پيوسته‌اند و برخي از جوانان مسيحي غرب بدون توجه به اهداف پنهان اين فرقه، دين خود را رها كرده و به اين جريان پيوسته‌اند

گفتني است فرقه كابالا، علاوه بر كمك‌هاي مالي كلانصهيونيسم جهاني، از روش‌هاي خاصي براي كسب درآمد بهره مي‌برد. اين فرقه آب معدني معمولي را در كانادا به نام «آب كابالا» به قيمت هر بطري 8 دلار مي‌فروشد.كاباليست‌ها مدعي‌اند كه اين آب داراي انرژي مثبت است وبيماري سرطان را مداوا مي‌كند.
اين فرقه همچنين نمادي به اصطلاح از چشم شيطان تهيه كرده و هر عدد را 26 دلار مي‌فروشند. عوامل اين فرقه همچنين به ترويج بي‌بندوباري جنسي، مصرفمواد مخدر، موسيقي تهييج كننده مي‌پردازند.اگر چه روند عضوگيري اين فرقه در ايران بسيار كند است، اماهر گونه غفلت از شكل‌گيري اين فرقه و شيوه‌هاي تبليغي و جوان‌پسند آن مي‌تواندزمينه گسترش فعاليت اين فرقه را در ايران فراهم كند.

خلاصه اينكه کاباليسم و تصوف يهودي که برگرفته از آيين هاي شرک آلود يونان و مصر و ايران باستان است، در ميان يهوديان و مسيبحيان اروپا از قرن سيزدهم ميلادي شروع به رشد کرد و آرمان هاي نژادپرستانه و مسيحاگرايانه و اخرالزماني وشيطان بودن مسلمانان براي رسيدن يهود به پادشاهي سليمان از اصلي ترين شعارهاي ان بود. سپس همسن ارمانها توسط چاپخانه هاي امستردان هلند و کشورهاي شمال اروپا در سراسر اروپا پخش شد.
سپس با ايجاد پروتستانتيسم و تضعيف کاتوليک هاي مسيحي ، انشعاب خانمان سوزي در مسيحيت ايجاد شد و کليساي واتيکان تضعيف شد. کاباليسم ممزوج به ثنويت و دوگانه پرستي و حلول گرايي و گنوسيسم بود و اين تفکرات از طريق امثال اسپينوزا در رگ و ريشه تفکر غربي وارد شد و فلسفه غرب را هم به انحراف کشاند. اعتقاد به جادو و رياضيانت و خاصيت حروف هم در اين روند زميني شدن تفکر غربي بسيار موثر بود.

سپس با ايجاد پيوريتانسم اين ارمان هاي يهودي از طريق تصرف انگليس تداوم يافت. سپس با غصب قاره جديد از سرخپوست ها و کشتار شصت ميليوني آنها توسط مسيحي-يهوديان مهاجر و غاصب، آمريکا متولد شد و منابع سرشار قدرت و ثروت را به اروپا سرازير کرد.
خاندان زرسالار روچيلدها و ساير خاندان هاي غارتگر يهودي هم از اين فرصت ها نهايت استفاده را کردند و ثروت اندوزي و حرص و رباخواري و بانکداري و برده داري به شغل اصلي يهوديان در قاره جديد الغصب آمريکا بدل شد. به اين طريق آمريکا از همان ابتدا تحت نفوذ يهوديان بود. صهيونيسم هم بر اين بستر پانصد ساله ايجاد شد و پايگاه محکمي براي مسيحيان و يهوديان کاباليستي شد که مسلمانان را در شيطان شناسي خود اعظم شياطين مي دانستند.
صهيونيسم ادامه حلول گرايي کاباليستي خدا در قوم برتر يهودند. فساد روسپي هاي يهودي و بازيگران فاسد يهودي هم از فرقه هاي مخفي فرانکيسم و زويانيسم که در تداوم خط کاباليسم بود گرفته شد. امروز هم اگر اين غده سرطاني اسرائيل را از ريشه برنکنيم، اين فسادهاي عقيدتي و جنسي دامن همه را خواهد گرفت و عمر نسل هاي آتيه را تباه خواهد کرد. پس اگر هيچ فلسطيني هم با اسرائيل نجنگد ما خواهيم جنگيد، چرا که شرافت و سلامت عقيده و عمل خود و بشريت را دوست داريم و از شرک و فساد بي زاريم؛ البته الحمدلله ميليونها فلسطيني امروزه از مقاومت اسلامي حمايت مي کنند.

حتي از مسيحيان و يهوديان ضد صهيونيست که شرافت و انسانيت والايي دارند. در اين زمينه مي توانميد به کتبي که درباره کاباليسم و تفکر حلول گراي اسپينوزا و گنوسيسم نوشته شده است مراجعه بفرماييد، مثلا کتاب زرسالاران يهودي و پارسي به بحث کاباليسم خوب پرداخته است. البته متاسفانه اخيرا از برخي يهوديان مدافع صهيونيسم مذهبي و سياسي کتبي درباره کاباليسم چاپ شده است که بايد در تحقيقا تعميق مواظب بود که حق محوري فراموش نشود.

فکر آزاد انديش محقق مسلمان نگاه به ماقال مي کند و حقيقت ملاک اوست نه جوسازي ها و من قال. البته به نظام توليد علم صهيونيستي هم در تحقيقات بايد توجه داشت. کتاب تاريخ ناگفته و پنهان آمريکا نوشته انديشمند ترک تبار عنان اکتار(هارون يحيي) ترجمه نصير صاحب خلق، نشر هلال و موعود نيز، در اين باره بسيار مفيد خواهد بود.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
صهونیزم و تجارت



فکر مي‌کنيد چرا اسرائيل بعد از گذشت نيم قرن هنوز به حيات نامبارک خويش ادامه مي‌دهد؟ آيا بخاطر داشتن سومين ارتش دنياست؟ یا بواسطه حمایت های مالی و تبلیغاتی شركت‌هايي صهيونيستي است كه ما از محصولات آنها استفاده مي كنيم براي پي‌بردن به جواب اين سوال کمي به دور و بر خود نگاه کنيد و سر و وضع خويش را نظاره‌گر باشيد اگر نگاهي به تورات و تلمود و قباله (کتاب هاي مقدس يهوديان) و پروتکل هاي 24 گانه صهيونيسم بيندازيد خواهيد فهميد که قضايا پيچيده‌تر از اين حرف هاست و اسرائيل اين پديده شوم ، نه تنها داعيه‌دار حکومت بر سرزمين فلسطين و بعد از آن کل منطقه خاورميانه است، بلکه مدعي حکومت بر تمامي جهان مي‌باشد گلدماير نخست ‌وزير اسبق رژيم صهيونيستي مي‌گفت هر جا يک يهودي هست آنجا مرزهاي اسرائيل بزرگ است... و در کتاب قبّاله(کابالا) مي‌خوانيم:
1- کشتن غير يهودي و غصب کردن و دزديدن مال او بر يهودي، در صورتيکه مقدور باشد، جائز، بلکه واجب است 2- براي آنکه سلطنت و آقايي تنها براي يهوديان باقي بماند، لازم است هر فرد يهودي، تمام نيرو و امکاناتش را صرف بدست آوردن مال و ثروت، و منع ديگر ملت ها از اندوختن زر و سيم و سيادت و آقايي نمايد. 3- از آنجا که افراد يهودي در عزت الهي با هم شريک و مساوي هستند، پس دنيا و مظاهر آن مال آنهاست و حق بهره‌برداري از آنها را دارند و دزديدن مال يهودي براي همکيشان او جائز نيست، ولي دزديدن مال غير يهودي مانعي ندارد بلکه اصلا نام دزدي نبايد روي آن گذارد؛ اين عمل در حقيقت استرداد مالي است که در دست ديگران است و دين آنرا براي يهودي مباح ساخته است؛ اموال غير يهودي مانند اموال بي‌صاحب يا ريگ هاي کنار دريا است که هر کس زودتر دست روي آنها بگذارد، مالک آنها خواهد شد. بني اسرائيل در مثل مانند زني است که در خانه نشسته و شوهرش از راه کار و کوشش، مال و ثروت فراهم مي‌کند و او بدون آنکه در رنج کارگري با او شريک باشد، با مرد سهيم است و حق بهره‌برداري از دست‌رنج او را دارد. 4-براي يهود سوگند دروغ خوردن مخصوصا هنگام معامله با ديگر ملتها جايز است، زيرا اصل سوگند براي از بين بردن نزاع قرار داده شده ولي درباره غير يهودي که عبارت باشند از حيوانات ناطق اين سوگند اعتبار ندارد! مشابه این عقیده رانیز در پروتکلهاي صهيونيسم که مجموعه قوانين مصوب نزد علماي قوم يهود است مشاهده می کنیم بگونه ای که رژيم خبيث صهيونيستي معتقد است غير يهودي، اعم از مسلمان و مسيحي و زرتشتي، همگي حيوانات ناطقي هستند که خداوند براي بهره‌کشي قوم يهود آنان را خلق کرده است و انسان برتر فقط و فقط يهودي‌ها هستند؛ و برای همین غاصبان فلسطين جان و مال و ناموس غير يهودي را بر خود مباح مي‌دانند (توصيه می شود حتما پروتکل هاي 24 گانه يهود را مطالعه بفرماييد)
مسلمانان هر ريالي را که بابت خريد و مصرف کالاهاي صهيونيستي پرداخت مي‌کنند، در واقع با دست خود خرج گلوله های اسرائیلی را تامین می نمایند.
بیایید تا با رمی کالاهای جمراتی(صهیونیستی) اسلام را یاری دهیم وبه توصیه امام خمینی(ره) کهفرمودند: رابطه با اسرائيل و عمال آن چه رابطه تجاري و چه رابطه سياسي حرام و مخالفت با اسلام است بايد مسلمين از استعمال امتعه اسرائيل خودداري کنند. و مقام معظم رهبری که فرمودند:بر آحاد مسلمين واجب استكه از خريد و استفاده از كالاهايىكه سود توليد و فروش آنها عايد صهيونيست‏ها كه با اسلام و مسلمين در حال جنگ هستند، مى‏شود، اجتناب كنند جامه عمل بپوشانیم.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصویری که کاربران آمریکایی برای ایران منتشر کرده اند + عکس


به گزارش سایت اوباما، برخی معترضان آمریکایی با انتشار تصویری در شبکه‌های اجتماعی، تلاش ایران برای دستیابی به توانمندی‌های نظامی متعارف را واکنش طبیعی این کشور در برابر تهدیداتی دانستند که دولت آمریکا مسبب آن بوده است.

در بخش بالایی این تصویر، نقشه ایران نمایش داده شده که توسط تقریباً ۴۰ پایگاه نظامی آمریکا احاطه شده است. در زیر این تصویر نوشته شده: ایران توسط ۴۰ پایگاه نظامی ما احاطه شده، آیا آن‌ها حق ندارند احساس تهدید کنند؟!

در بخش پایین این تصویر، با انتشار نقشه کشور آمریکا و در نظر گرفتن وضعیتی مشابه وضعیت فعلی که ایالات متحده توسط پایگاه‌های ایران احاطه شده است، این سوال پرسیده شده که اگر چنین وضعیتی برای ما پیش می‌آمد، آیا ما احساس تهدید نمی‌کردیم؟

گرچه تولید این تصویر و انتشار آن به خودی خود، نشان‌دهنده افزایش حمایت‌ها از ایران در افکار عمومی آمریکاست اما این موضوع نیز لازم به ذکر است که وضعیت پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه طی سال‌های اخیر، به حالتی نابسامان در آمده بگونه‌ای که پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق تقریباً به حالت تعطیل در آمده و پس از سرنگونی صدام توسط آمریکا، متحدان ایران در این کشور توانستند با انتخابات مردمی به قدرت برسند.



در افغانستان و پاکستان نیز وجود این پایگاه‌ها به ابزاری برای برانگیختن تنفر مردم این دو کشور از دولت آمریکا تبدیل شده و هر از چندگاهی، تظاهرات‌های گسترده‌ای علیه آمریکا در این کشورها به وقوع می‌پیوندد که طی آخرین مورد از این نوع، مردم افغانستان به پایگاه نظامیان آمریکایی به خاطر اهانت به قرآن، حمله کردند.

همچنین پایگاه نظامی آمریکا در بحرین نیز پس از وقوع اعتراضات مردمی علیه نظام آل خلیفه، در حال انتقال به کشور دیگری است و این موضوع نشان می‌دهد که صرف وجود پایگاه‌های نظامی، نشان‌دهنده برتری کشورها به یکدیگر نیست و حتی می‌تواند به عاملی برای کاهش مشروعیت کشورها تبدیل شود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
3 شرط برای استخدام در شبکه من و تو + سند



شبکه انگلیسی ساخته من و تو که کمتر از دو سال است فعالیت خود را با سرمایه گذاری مستقیم دربار سلطنتی آغاز کرده و با تابلوی فریبنده شبکه ای به اصطلاح اجتماعی و فرهنگی پا به عرصه وجود گذاشت در جدیدترین آگهی استخدام خود سه شرط اصلی را برای پذیرفته شدن در این شبکه اعلام کرده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران ؛ رها اعتمادی که فردی بهایی زاده و از خانواده نوکران و خدمتکاران دربار شاه مخلوع است در سال ۲۰۱۰ با همکاری رسمی دربار انگلیس و چند نفر از عوامل دیگر شبکه من و تو را که از همان ابتدا لقب خواهرخوانده بی بی سی فارسی را یدک می کشید راه اندازی کرد تا این شبکه از همان ابتدا با تفکری بهایی – صهیونیستی و ضد ایرانی پا به عرصه وجود بگذارد.

اعتمادی در جدیدترین آگهی استخدام این شبکه که در وبلاگش منتشر کرده سه شرط اصلی را برای پذیرفته شدن به عنوان مجری در این شبکه را اعتقاد راسخ به فرقه ضاله بهائیت ، مخالفت با جمهوری اسلامی ایران و آمادگی داشتن برای عریان شدن عنوان می کند. رها اعتمادی از چند سال پیش با پشتیبانی همه جانبه و البته غیر علنی عوامل بی بی سی گروهی به نام “جوانان بدون مرز” را برای ضدیت با جمهوری اسلامی ایران راه اندازی کرد و تمامی عناصر همسو با فرقه ضاله بهائیت و ضد جمهوری اسلامی ایران را شناسایی و هسته اولیه من و تو را با آنها شکل داد.
البته پیش از این هم نقل قول های بسیاری در خصوص پشت پرده بهایی عوامل و مجریان این شبکه مطرح بود که اکنون با فرو افتادن پرده های فریب سند رسمی بهایی – صهیونیستی بودن این شبکه به ظاهر فرهنگی – اجتماعی علنی شد.
اگرچه که دو شبکه سلطنتی بی بی سی فارسی و من و تو جدا از هم فعالیت می کنند اما منبع تغذیه نیرو و مجریان آنها یکی است و عوامل این دو شبکه در هم تنیده و پشتیبان استراتژیک اهداف ضد ایرانی یکدیگر هستند.


 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروژه کنترل ذهن و شستشوی مغز چگونه در سازمان سیا اجرا می شود؟


از پروژه MK-Ultra چه می‌دانید؟
برنامه‌های کنترل ذهن در سازمان سیا از چه زمانی آغاز شدند؟
قربانیان آزمایش‌های انسانی چه کسانی بودند؟
مواد توهم‌زا چگونه از آزمایشگاه‌های سیا به سایر نقاط جهان راه یافتند؟

پروژه MK-ULTRA اسم رمز یک برنامه آزمایش انسانی پنهانی و غیرقانونی دولت آمریکا بود که توسط "دفتر اطلاعات عملی" (Office of Scientific Intelligence ) سازمان سیا اداره می‌‌شد.[1] این برنامه رسمی دولت آمریکا در اوایل دهه 1950 آغاز شد، و تا دهه 90 ادامه پیدا کرد. حتی برخی کارشناسان معتقدند که این پروژه با عنوان دیگری هم‌اکنون نیز در جریان است.[2]


اسناد مرتبط با پروژه MK-Ultra


مطالب منتشره نشان می‌دهند که در پروژه MK-Ultra روش‌های بسیاری برای دستکاری حالات روانی افراد و تغییر کارکردهای مغزی آزمایش شده‌اند. این روش‌ها شامل موارد زیر هستند: تجویز مخفیانه دارو و دیگر مواد شیمیایی، هیپنوتیز، محرومیت حسی، انزوا، سوءاستفاده‌های جنسی و همچنین انواع شکنجه‌ها.[3] پروژه MK-Ultra در سال 1975 و طی تحقیقات کمیته کلیسا (Church Committee ) کنگره آمریکا فاش گردیدند. این تحقیقات نتوانستند بسیاری از زوایای تاریک پروژه MK-Ultra را آشکار نمایند زیرا ریچارد هلمز (Richard Helms )، رئیس وقت سیا، در سال 1973 دستور داده بود که اسناد و مدارک مرتبط با پروژه MK-Ultra نابود گردند. تحقیقات کمیته کلسیا و نیز کمیسیون رئیس‌جمهور که با عنوان "کمیسیون راکفلر" (Rockefeller Commission ) خوانده می‌شد بر اساس شهادت‌های افراد درگیر و نیز بخش کوچکی از اسناد که از نابودی جان سالم به در برده بودند، انجام گرفت.[4]



نیکسون و ریچارد هلمز
هلمز اسناد MK-Ultra را نابود کرد

اگرچه سیا تأکید کرده است که آزمایش‌هایی به مانند MK-Ultra دیگر متوقف شده‌اند اما ویکتور مارچتی (Victor Marchetti ) که به مدت 13 سال در سازمان سیا مشغول به کار بوده در مصاحبه‌های خود اعلام نموده که سازمان سیا به طور مداوم اطلاعات نادرست منتشر نموده و تحقیقات این سازمان برای کنترل ذهن ادامه دارد. وی طی مصاحبه‌ای که در سال 1977 داشت اعلام نمود که جریان توقف پروژه MK-Ultra تنها یک "داستان پوششی" برای سایر کارهای سیا است.[5]


ویکتور مارچتی
مأمور سابق سیا و افشا کننده تداوم برنامه‌های سیا برای کنترل ذهن

سناتور تد کندی (Ted Kennedy )، برادر رئیس‌جمهور مقتول آمریکا، جان اف کندی، در سال 1977 اعلام داشت: "قائم‌مقام سیا اعلام داشته که سی دانشگاه و مؤسسه در این برنامه "آزمایش‌هایی گسترده" شامل آزمایش‌های دارویی پنهانی بر روی شهروندان نامطلع آمریکایی و خارجی، انجام داده‌اند. برخی از این آزمایش‌ها شامل تزریق LSD (یک ماده توهم‌زای بسیار قوی) به افراد، بدون رضایت قبلی آنها، بوده است. خود سازمان سیا اذعان نموده که این آزمایش‌ها از نظر علمی بی‌معنا بوده‌اند. مأمورینی که این آزمایش‌ها را انجام می‌دادند از مدارج و صلاحیت‌‌های علمی کافی برخوردار نبودند."[6]



نامه‌ای به تاریخ 9 ژوئن 1953 که در آن
دکتر سیدنی گوتلیب (Sidney Gottlieb ) استفاده از LSD را تأیید می‌کند.



تاریخچه پروژه MK-Ultra
حروف MK در ابتدای این پروژه بدین معنا هستد که بودجه برنامه مذکور از جانب "ستاد خدمات فنی" (Technical Services Staff ) در سازمان سیا تأمین می‌شود. لغت Ultra نیز در زمان جنگ جهانی دوم برای توصیف اطلاعات بسیار محرمانه به کار می‌رفت.
در سال 1945 سازمانی به نام "سازمان مشترک اهداف اطلاعاتی" تشکیل شد و مسؤولیت مستقیم "عملیات پاپیر کلیپ" (Operation Paperclip ) بر عهده این سازمان گذارده شد. این عملیات به منظور استخدام دانشمندان سابق نازی طراحی شده بود. برخی از این دانشمندان در حوزه شکنجه و شستشوی مغزی فعالیت کرده و حتی به عنوان جنایتکار جنگی در دادگاه‌های نورمبرگ محاکمه شده بودند.[7] پروژه MK-Ultra به ریاست سیدنی گوتلیب (Sidney Gottlieb) و به دستور مدیر سیا آلن ولش دالز (Allen Welsh Dulles) در 13 آوریل 1953 تدوین شد. سازمان سیا قصد داشت تا آزمایش‌های کنترل ذهن را بر روی زندانیان انجام دهد. این سازمان بالاخص علاقه‌مند به کنترل رهبران سیاسی جهان از طریق این فنون بود و چندین طرح را برای تزریق دارو به فیدل کاسترو اجراء نمود.[8]


دکتر سیدنی گوتلیب، اولین رئیس پروژه MK-Ultra

آزمایشات اغلب بدون اطلاع یا رضایت افراد انجام می‌گرفت. در برخی موارد، محققین دانشگاهی که از طریق پو‌ل‌های کسب شده از جانب سازمان‌های نیابتی سیا فعالیت می‌کردند نمی‌دانستند که تحقیقات آنها برای این کارها مورد استفاده قرار خواهد گرفت.[9]
در سال 1964 سعی شد تا داروی راستگویی تولید شده و بر روی جاسوس‌های دستگیر شده شوروی آزمایش گردد. طی یکی دیگر از آزمایشات این پروژه سعی شد امواجی برای پاک کردن ذهن دشمن ایجاد شوند.[10] از آنجایی که بخش اعظمی از اسناد مرتبط با این پروژه در سال 1973 و به دستور ریچارد هلمز نابود شدند بنابراین اطلاعات زیادی در مورد 150 پروژه‌ای که سیا طی این برنامه انجام داد در دست نیست.[11]

اظهارات یکی از قربانیان پروژه MK-Ultra در دادگاه

اهداف پروژه MK-Ultra
سازمان سیا میلیون‌ها دلار صرف مطالعات آزمایشگاهی نمود تا روش‌های اثرگذاری و کنترل اذهان و نیز توانایی خود در کسب اطلاعات از اقراد مقاوم را طی دوره بازجویی افزایش دهد. یکی از اسناد پروژه MK-Ultra در مورد اندازه و وسعت این تلاش‌ها اطلاعات خوبی ارائه می‌کند. سند مذکور به مطالعه و آزمایش مواد مرتبط با کنترل ذهن اشاره دارد، که برخی از آنها عبارتند از:[12]
1. موادی که تفکر غیرمنطقی و رفتار تکانشی را در فرد ایجاد می‌کنند تا حدی که وی در سطح جامعه بی‌اعتبار می‌گردد.
2. موادی که باعث می‌شوند آثار و علائم مریضی به صورت موقتی در بدن ایجاد شود تا فرد بتواند در مورد مریضی مذکور تمارض نماید.
3. موادی که القاء هیپنوتیزم را آسان‌تر ساخته و یا کاربری آن را افزایش می‌دهند.
4. روش‌های فیزیکی برای ایجاد شوک و گیجی در یک مدت زمان طولانی.
5. موادی که ناتوانی‌های فیزیکی به مانند فلج پاها یا کم‌خونی حاد ایجاد می‌کنند.
6. موادی که در فرد خوشحالی "خالص" ایجاد می‌کنند بدون اینکه وی بعدها از حالت پایین بیاید.
7. موادی که ساختار شخصیتی را در فرد تغییر می‌دهند به گونه‌ای که وی به صورت ناخواسته به فرد دیگری وابسته گردد.
8. موادی که در فرد سردرگمی روانی ایجاد می‌کنند به گونه‌ای که وی نتواند در مورد موضوع مورد بازپرسی داستان‌سازی نماید.
9. موادی که بتواند کارآیی کلی فرد را به مقدار زیادی پایین آوردند و در عین حال قابل ردیابی در بدن وی نیز نباشند.
10. موادی که حواس فرد به مانند حس شنوایی یا بینایی را بون ایجاد عوارض دائمی به صور موقتی ضعیف نمایند.
اسناد سازمان سیا نشان می‌دهند که در پروژه MK-Ultra مواد "شیمیایی، بیولوژیکی و رادیولوژیکی" با هدف کنترل ذهن مورد استفاده قرار گرفتند.[13]



سند آزمایشات شیمیایی، بیولوژیکی و رادیولوژیکی سیا


داروی توهم‌زای LSD و دیگر داروها
فعالیت‌های اولیه سیا بر LSD متمرکز بود که بعدها بسیاری از برنامه‌های پروژه MK-Ultra را در بر گرفت. پس از آغاز بکار رسمی پروژه MK-Ultra در آوریل 1953، آزمایشات شامل آزمایش LSD به کارکنان سیا، پرسنل نظامی، دکترها، دیگر کارمندان دولتی، فاحشه‌ها، بیماران روانی و شهروندان دیگر بود تا واکنش آنها در مقابل این ماده سنجیده شود. LSD و دیگر داروها معمولا بدون اطلاع و یا رضایت افراد وارد بدن آنها می‌شد.

ساختار مولکولی ماده توهم‌زای LSD

تلاش‌ها برای "عضوگیری" اغلب از طرق غیرقانونی انجام می‌گرفتند در حالیکه مصرف LSD تا 6 اکتبر 1966 در آمریکا قانونی محسوب می‌شد. در "عملیات اوج نیمه‌شب" (Operation Midnight Climax)، سازمان سیا چندین فاحشه‌خانه در سانفرانسیسکو تأسیس نمود تا از طریق آن مردانی را شناسایی نماید که در مورد بیان آنچه اتفاق افتاد شرم دارند. به این مردها LSD داده می‌شد. اتاق‌ها فاحشه‌خانه دارای آینه‌های دو طرفه‌ای بودند که از سوی دیگر تمام آنچه اتفاق می‌افتاد به منظور تحقیقات بعدی فیلمبرداری می‌شد.[14] بعدها LSD به علت نتایج غیرقابل پیش‌بینی از برنامه کاری MK-Ultra حذف گردید.
یکی دیگر از روش‌ها تزریق نمک باربیتوریک چهار (barbiturate IV) به یک بازو و آمفی‌تامین چهار به بازوی دیگر بود. در ابتدا نمک باربیتوریک به فرد تزریق می‌شد و زمانی که وی در آستانه خواب قرار می‌گرفت، آمفی‌تامین تزریق می‌شد. در این حالت فرد شروع به هذیان‌گویی می‌کرد و برخی اوقات امکان طرح سؤالات و گرفتن جواب های درست میسر می شد.
دیگر آزمایشات شامل داروهایی به مانند تمازپام (temazepam)، هروئین، مرفین، MDMA، مسکالین (mescaline)، سیلوکایبین (psilocybin)، سوپولامین (scopolamine)، ماری‌جوآنا، الکل، سودیوم پنتوتال (sodium pentothal) و ارگین (ergine).


MK-Ultra پروژه‌ای برای آفرینش تروریست‌های روانی
لارنس تیتر (Lawrence Teeter)، وکیل مدافع سرحان سرحان (Sirhan Sirhan)، ادعا نمود که از تکنیک‌های کنترل ذهن مورد استفاده در پروژه MK-Ultra برای کنترل ذهنی سرحان استفاده شده است. سرحان عرب مسیحی متولد اورشلیم و شهروند اردن بود که در سال 1968 سناتور روبرت اف. کندی را به قتل رساند.

سرحان سرحان
وکیل وی اعلام داشت که وی تحت تأثیر پروژه MK-Ultra دست به قتل سناتور کندی زد

بنا بر گزارش‌ها، جونزتاون (Jonestown) در گویان محل فرقه "معبد مردم" به سرکردگی جیم جونز (Jim Jones) یکی از مکان‌های آزمایشات دارویی و کنترل ذهن پروژه MK-Ultra بود. لئو رایان (Leo Ryan)، نماینده کنگره آمریکا و یکی از منتقدین سرسخت سازمان سیا، زمانی که برای انجام تحقیقات به این محل رفته بود به همراه چهار نفر دیگر از همراهان خود توسط اعضای معبد مردم کشته شد.[15]

بروشور معبد مردم که در آن جیمی جونز در کنار تعدادی کودک نشان داده می‌شود
جیم جونز پس از این واقعه دستور خودکشی تمام افراد ساکن در محل را صادر نمود. هرکسی که قصد سرپیچی و فرار از این دستور را داشت به قتل رسید. در پی این واقعه 913 نفر که در میان آنها 276 کودک نیز وجود داشت با قرص سیانور خودکشی کرده و تنها 10 یا 12 نفر از اعضای معبد جان سالم به در بردند.[16]
از دیگر کسانی که گفته می‌شود تحت تأثیر آزمایش‌های پروژه MK-Ultra بود می‌توان به مارک دیوید چاپمن (Mark David Chapman) قاتل جان لنون، خواننده و آهنگساز معروف، اشاره نمود.[17]

مارک دیوید چاپمن، قاتل جان لنون


آیا فرهنگ هیپی و مصرف اسیدهای توهم‌زا را سیا پایه‌ریزی نمود؟
کن کئثی (Ken Kesey) نویسنده کتاب "پرواز بر فراز آشیانه فاخته" زمانی که دانشجوی دانشگاه استنفورد بود برای آزمایش LSD و دیگر مواد روانگردان در "بیمارستان مدیریت سربازان قدیمی" (Veterans Administration Hospital) در "منلوپارک" (Menlo Park) داوطلب گردید. تجربیات کئثی زمانی که تحت تأثیر مواد توهم‌زا بود وی را ترغیب نمود تا استفاده از این مواد را در خارج از چارچوب MK-Ultra نیز ادامه دهد که این امر در نهایت منجر به پیدایش فرهنگ هیپی در آمریکا گشت. کئثی را بنیانگذار دوران رنگارنگ مواد روانگردان می‌دانند. وی در این کتاب خود را به صورت تقلیدآمیزی همردیف رهبران مذهبی جهان قرار داد که به پیروان خود توصیه می‌نمود برای کشف جهان درون خود به مصرف LSD روی آورند. وی در سال 2001 و بر اثر سرطان ریه درگذشت.[18]

کن کئثی، فردی که LSD را به جهان خارج از آزمایشگاه‌های سیا معرفی نمود


فرانک اُلسون؛ دانشمند سیا که توسط این سازمان کشته شد
با توجه به نابودی تقریبا تمامی اسناد مرتبط با پروژه MK-Ultra نمی‌توان در مورد سرنوشت هزاران قربانی این پروژه اطلاعات لازم را بدست آورد. به دلیل ماهیت کنترل نشده آزمایشات و نبود اطلاعات لازم، تأثیر آزمایشات MK-Ultra، شامل تعداد مرگ و میرها، را نمی‌توان برآورد نمود.
از میان مهمترین موارد مرگ و میری که به این پروژه نسبت داده شده است، پرونده فرانل السون (Frank Olson) از اهمیت خاصی برخوردار است. وی بیوشیمیدان و محقق تسلیحات بیولوژیک در ارتش آمریکا بود. سازمان سیا در نوامبر 1953 و بدون اطلاع یا رضایت وی به او ماده LSD خوراند و وی چند روز بعد به طرز مشکوکی کشته شد. بر اساس گزارشات، وی خود را از طبقه سیزدهم هتلی در نیویورک به پایین پرتاب نمود. مقامات رسمی این حادثه را یک خودکشی نامیدند.


فرانک السون
پزشکی که بعد از قطع همکاری در پروژه MK-Ultra به طرز مشکوکی کشته شد

خانواده السون اعلام کردند وی به قتل رسیده است زیرا پس از مصرف LSD وی تبدیل به یک ریسک امنیتی شده بود که ممکن بود اطلاعات بسیار محرمانه سیا را فاش ساد. وی چند روز قبل از مرگش، شغل خود به عنوان رئیس "بخش عملیات‌های ویژه" در دتریک (Detrick)، مریلند، را ترک گفت. وی ظاهرا به علت ماهیت تحیقات تسلیحات بیولوژیکی دچار بحران اخلاقی گشته بود. در میان نگرانی‌های السون می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: مواد آدمکشی مورد استفاده سیا، استفاده سیا از جنگ‌افزارهای بیولوژیکی در عملیات‌های پنهانی، آزمایش با تسلیحات بیولوژیکی در مناطق پر جمعیت، همکاری با دانشمندان سابق نازی تحت برنامه‌ای با عنوان "عملیات پاپرکلیپ" (Operation Paperclip)، تحقیقات حوزه کنترل ذهن از طریق LSD، استفاده از تسلیحات بیولوژیک در جنگ کره، و استفاده از داروهای روانگردان در بازجویی‌ها که با عنوان "پروژه آرتی‌چوک" (Project ARTICHOKE) خوانده می‌شد. ‌
کالبدشکافی سال 1994 نشان دادند که وی در زمانی که از پنجره به بیرون پرتاب شده متحمل ضرباتی شده و بیهوش گشته است. با این حال، در آن زمان مقامات رسمی علت مرگ را خودکشی اعلام نمودند. در سال 1975، خانواده السون غرامتی بالغ بر 750/000 از دولت آمریکا دریافت کرد.[19]



بخش هایی از فیلم "اسرار پشت پرده سیا" با موضوع MK-Ultra

پروژه MK-Ultra در کانادا
پس از اینکه سازمان سیا یک روانشناس اسکاتلندی به نام "دونالد ایون کامرون" (Donald Even Cameron) را استخدام نمود، دامنه فعالیت‌های این سازمان به کانادا نیز کشیده شد. وی هر هفته از نیویورک به مونترال سفر می‌کرد تا در دانشگاه مک‌گیل (McGill University) به کارهای تحقیقاتی بپردازد. وی بین سال‌های 1957 تا 1964 در دانشگاه مذکور بر روی پروژه MK-Ultra کار کرده و حقوقی بالغ بر سالیانه 69/000 هزار دلار دریافت می‌نمود. وی علاوه بر LSD در حوزه‌هایی چون داروهای فلج‌کننده و تکانش‌های الکتریکی با 30 تا 40 برابر قدرت الکتریکی معمول به آزمایش پرداخت.
وی بیماران را از طریق کما به مدت گاها چندین هفته به حالت اغماء فرو برده و در همین حین برای آنها نوارهایی حاوی اصوات مختلف یا جملاتی که مداوما تکرار می‌شدند پخش می‌کرد. آزمایش‌های وی معمولا بر روی افرادی انجام می‌گرفت که برای مداوای بیماری‌های معمولی به مانند اضطراب یا افسردگی به مؤسسه رجوع می‌کردند. بسیاری از این افراد به علت آزمایش‌های انجام گرفته دچار عوارض دائمی گشتند.
آزمایش‌های وی باعث گردیدند که قربانیان دچار بی‌اخیاری، فراموشی، ناتوانی در تکلم، فراموشی والدین شوند. برخی از قربانیان فکر می‌کردند که بازجوها والدین آنها هستند. نکته جالب اینجاست که وی اولین رئیس "مجمع جهانی روانپزشکی" و همچنین رئیس انجمن‌های روانپزشکی آمریکا و کانادا شد.[20]




دونالد ایون کامرون
روانپزشکی که پروژه MK-Ultra را در کانادا نیز اجراء نمود

نائومی کلین (Naomi Klein) در کتابی با عنوان "دکترین شوک" می‌نویسد که تحقیقات کامرون در پروژه MK-Ultra تنها در مورد کنترل ذهن و یا شستشوی مغزی نبود بلکه وی سعی داشت یک سیستم علمی برای استخراج اطلاعات از افراد مقاوم طراحی نماید.[21]


میزان مشارکت نهادهای مختلف دولتی آمریکا و کانادا در این پروژه
در مجموع 149 پروژه‌ فرعی که سازمان سیا طی پروژه MK-Ultra اجراء می‌کرد، 80 دانشگاه آمریکایی و کانادایی، 12 بیمارستان و مرکز بهداشتی، سه زندان، 15 بنیاد تحقیقاتی یا شرکت شیمیایی و دارویی فعالیت داشتند. در این پروژه 185 محقق و دانشمند مشغول به کار بودند.



آیا پروژه MK-Ultra پایان یافته است؟
همانگونه که قبلا نیز اشاره شده اگرچه این برنامه به صورت رسمی در دهه 1970 پایان یافت اما برخی محققین و تاریخ‌نگاران معتقدند که این پروژه تا دهه 1990 نیز تداوم یافت. به اعتقاد این محققین پروژه MK-Ultra هم‌اکنون با عنوانی دیگر و با روش‌های نوین کنترل ذهن به کار خود ادامه می‌دهد. هم‌اکنون اهداف این پروژه دیگر جاسوسین و رهبران کشورها نیستند بلکه هدف کنترل جهانی ذهن است.
آزمایشگاه‌های این پروژه نوین که برخی آن را با عنوان "پروژه سلطنتی" (Monarch Project) می‌خوانند رسانه‌ها و صنعت سرگرمی و بالاخص موسیقی است. بسیاری از افراد فعال در عرصه موسیقی جهانی که هر یک به صورت فزاینده‌ای سبک‌هایی جدید برای زندگی را در تولیدات خود تبلیغ می‌کنند تحت کنترل نخبگانی قرار دارند که فکر تسلط بر جهان را در سر خود می‌پرورانند البته نه تسلطی آشکار بلکه نوعی استیلای فرهنگی بر اذهان و قلب‌های مردم.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابراز نگرانی روزنامه صهیونیستی از اکران «۳۳‌روز» در لبنان


روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارنوت ‌ضمن اعتراف به موفقیت‌های بین‌المللی فیلم «۳۳ روز»، نسبت به اکران این فیلم در کشور لبنان ابراز نگرانی کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارنوت» با اعلام این خبر که «فیلم ۳۳ روز» با موضوع دومین جنگ لبنان، قرار است پنج‌شنبه آینده در لبنان به نمایش درآید، نسبت به اکران این فیلم در یکی دیگر از کشورهای جهان ابراز نگرانی کرد و اذعان داشت: جای تعجب نیست که در این فیلم، اسرائیلی‌ها با دیدگاهی بسیار منفی به تصویر کشیده شده‌اند، در حالی که نیروهای حزب‌الله لبنان افرادی شجاع و قهرمان هستند.

این سایت در اعتراف به موفقیت‌های فیلم «۳۳ روز» افزود: این فیلم که هم‌اکنون در ۱۳ سینمای ایران اکران شده و با استقبال زیادی نیز روبرو شده، قرار است به زودی در مصر و ترکیه نیز به نمایش درآید. «وای نیوز» ضمن ذکر این مطلب که فیلم سینمایی «۳۳ روز» به کارگردانی «جمال شورجه» ساخته شده است، نوشت: نگاهی دقیق‌تر به عوامل پشت صحنه این فیلم سینمایی بیانگر این مطلب است که ایران، حامی حزب‌الله لبنان، سازنده اصلی این فیلم است.

این سایت ضمن اشاره دوباره به موفقیت‌های فیلم‌ «۳۳ روز»، از جمله موفقیت در جشنواره بغداد در توصیف این فیلم افزود: فیلم «۳۳ روز» داستان نیروهای لبنانی (حزب‌الله) است که در عملیاتی موفقیت‌آمیز، اسرای لبنانی را از اسرائیل پس می‌گیرند و نیروهای اسرائیلی با فرماندهی شخصی به نام «کلنل آوی» که خاطرات بسیار بدی از مردم منطقه‌ای به نام «عیتا‌الشعب» دارد، در انتقام از نیروهای حزب‌الله به این منطقه حمله کنند.
 
بالا