فراق یار

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـاورکـُن ...

نــه درگــیرتوشـُده ام ...

ونـَه حـِســـے دارم بـه تـ ـو ...

اصلـامیـخـواهــے هـَمه چـیزرابـَرگــَ ـردانـَم بـه روزاولـَش ؟؟

تویکــــ دوست مـَ ـعمولـــے شـَوی و مـَن ...

نـــــــــــــــــــه ...

مـُمکـِن است دوبـاره عـاشقَت شـَوم


 

**E.Kh**

عضو جدید
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گاهی تو...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گاهی یاد تو...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گاهی غم تو...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آخر این "تو" کار مرا تمام می کنی...[/FONT]
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کرده ام که دلم از فراق خون کردی؟
چه اوفتاد، که درد دلم فزون کردی؟
چرا زغم، دل پر حسرتم بیازردی؟
چه شدکه جان حزینم ز غصه خون کردی؟
لوای عشق برافروختی چنان در دل
که در زمان، علم سبز سرنگون کردی
زاشتیاق تو جانم به لب رسید، بیا…
نظر به حال دلم کن، ببین که چون کردی!............

 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی و شب چه قصه ی درازی است

تو نیستی و لحظه ها چه دیر از آسمان روز چکه می کنند
تو نیستی و من گویی هزار سال است ندیدمت
گویی کسی ریشه هایم را در زمین می جود
تو نیستی و آینه دیگر مرا بجا نمی آورد
کاش تا وقتی که برگردی قطار زمان در هیچ ایستگاهی توقف نکند!
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کجایی تو ؟

در این روزهای اندوه بار و کدر که همه جا بوی روزمرگی می دهد
تو را من کجا جا گذاشتم؟
بدون تو ادامه دادن مقدور نیست
من توقف مطلق کرده ام
و نبض زندگی انگار هیچگاه در درونم نمی زده است!
این روزها در غم نداشتن تو به زمین و زمان ناسزا گفته ام
باور کن فراموش کردنت مقدور نیست
و درد نداشتنت به گفته نمی آید
در این برهوت خشک ابتدا مرا خاک کن بعد به هرکجا که می خواهی برو!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو چه میدانی دردهایم را
نمیدانی چگونه نابود شدم
هر روز میخواستم همه چیز عادی باشد
اما
عاشقت شدم
 

**E.Kh**

عضو جدید
گرچه عمریست غریبانه فراموش توام
باز مشتاق تو و گرمی آغوش توام
باورم نیست که بیگانه شدی با من و من
همچو یک خاطره کهنه فراموش توام


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم در نبودنهایت
چه کنم
اما امیدم همیشه در قلبم میماند
هرگز دوستت دارمی که گفتی
را از یاد نمیبرم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد،گمان کردم تویی

ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد،گمان کردم تویی
ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد،گمان کردم تویی
سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد،گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمانکردم تویی

چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه‌ای سر در گریبان شد،گمان کردم تویی
کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه‌ای بر خاک مهمان شد،گمان کردم تویی
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
من به یاد تو خوشم
تو به یاد هر که هستی خوش باش
من کنار تو خوشم
تو کنار هر که هستی خوش باش
من در این کلبه خوشم
تو در آن اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر که هستی خوش باش.
 

**E.Kh**

عضو جدید
ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،
اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ،
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

پشت پنجره خیس باران زده ایستاده ام
...
واشک آسمان را می نگرم
کاشـــ بودی ...کاشـــ..
.
تا به خیال اشک شوق آسمان ،...باران را این قدر دلتنگ نمی پنداشتم ؛ ...
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتراف می کنم به خیانت

در نبودت با

خیالت بودم

...



گاهی در فرا سوی این لحظات از خود میپرسم، با خود چه کردی؟!!!

که همچون باران میباری.. همچون باد گریزانی..

و همچون تاریکی در هراسی

حتی چشمانت را در کلبه ی وجودش نیافتی

تو خود، او بودی و او تو نبود...

چه بد کردیم به خود...


هر چیز زمانی دارد

نفس هم که باشی

دیر برسی

من رفته ام . . .

 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
او هم ادم است!
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت،غصه نخور!اگر رفت گریه نکن!

یک روز چشمهای یک نفر عاشقش میکند...

یک روز معنی کم محلی را میفهمد...

یک روز شکستن را درک میکند...

ان روز میفهمد اه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده!...

میفهمد شکستن یک دل تاوان سنگینی دارد...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پشت پنجرخ منتظر لحظه ای هستم
تا تو بیایی و نامم را صدا بزنی
انگاه من با سرعت از پله ها پایین بیایم
کنارت و تو ارام بگویی
سلام عشقم حالت چطوره
تا من بگم خیلی عالیم وقتی تو کنارم هستی
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای من و تو کوچک بود

آنقدر که حتی خلوت ما را تاب نیاورد !

کوچک ...

دور ...

غریب ...

و من امشب اندوه خدا را دیدم

وقتی که آخرین سطر قصه ما را زمزمه می کرد !

تلخی همیشگی یکی بود ها و یکی نبود ها

و هراس ...

که دیگر هیچکس نیست

که یکی نماند ...

که یکی رفت ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
حواسم را پرت میکنم
تا کمتر دل تنگ باشم
تا بتوانم
به زندگی ادمه دهم
اما این حواس را از ر کجایش میگیرم
میرسد
به تو
و نمیدانم چگونه
به حواسم بفهمانم
تو نیستی
حتی شاید دیگر مرا نخواهی
و نمیدانی این شایدها
چگونه
مرا عذاب میدهد
هر لحظه با این شایدها
باید سر کنم
و نمیدانم
چقدر عذاب اور هست وقتی برایت هیچ فرقی ندارد بودن و نبودنم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص m

مخاطب خاص m

تو را از خود رنجوندم .......مرا ببخش ..........زودتر برگرد ......منتظرم ....برگرد و ستاره ات را در اغوش بکش زندگی ام .دوستت دارم ......




 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گویند : دنیا بی وفاست ؛ اما . . .
قدرش را بدانید ! من دنیای بی وفاتری هم داشته ام . .
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت این کیه؟
گفتم منم
گفت تو که اینجایی؟!
گفتم دیروز منه
گفت پس نگو منم بگو من بودم
آره راستم می گفت من دیروز کجا و من امروز کجا
این من با آن من صد من توفیر دارد...
ای من شکستی تا این من,نیم من شد..
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهمتــــــــــــــــــــ…


ولــــی…


دوری…

خیلی خیلی دور...

نه دستم به دستانـــــــت میرسد

...نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه برایم سوال است :

اگر قرار بود روزی او را از دست بدهم،

چرا خدا
خواست که...

دوستش
داشته باشم ؟؟؟؟؟؟

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يه وقتايي که دلت گرفته ؛
بغض داري ،
آروم نيستي !
دلت براش تنگ شده ....
حوصله ي هيچكسو نداري !
به ياد لحظه اي بيفت که :
اون همه ي بي قـراري هاي تو رو ديد؛
اما ....
چشمـاشو بست و رفت
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب فراق که داند که تا سحر چند است

مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار مهر گسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکنده است
خیال روی تو بیخ امید بنشانده است
بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده است
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکنده است
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم درین سودا
چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است
 

R-ALI

عضو جدید
* درگیر رویای توام*


درگیر رویای توام .. من‌و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو من‌و انتخاب کن

دلت از آرزوی من .. انگار بی‌خبر نبود
حتی تو تصمیمای من .. چشمات بی‌اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت تا .. احساس آرامش کنم

باور نمی‌کنم ولی .. انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری .. اصرار من بی‌فایدست


هر کاری می‌کنه دلم .. تا بغضمو پنهون کنه
چی می‌تونه فکر تو رو .. از سر من بیرون کنه


یا داغ رو دلم بذار .. یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه .. به کم قانعم نکن

 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظرم ......برگردد

کسی که همه ی خاطراتم متعلق به اوست ......

کسی که خود من شده است .....

و من دوستش دارم .......
 
بالا