علاقه مندان به سفر در زمان و... بیایین بحث و گفتگو

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر بنده آفرینش آغاز و پایان ندارد ، بلکه آمد و بازگشت است ، یعنی نزدیکی و دوریست... مغز با روح ارتباط دارد. وقتی میخوابیم ، روح ما سیر میکند و همه جایی می رود ، ولی ما اگر ذهنمان درگیر یک مسئله باشد ، شب درباره همان موضوع خواب میبینیم ، یعنی ذهنمان به روحمان فرمان میدهد که کجا برو و چکار بکن.
یا مثالی وضاح تر: حتما تا به حال این حالت برایتان رخ داده است که شب هنگام در حین خواب شکمتان درد میکند ، بعد شما خواب پریشان می بینید به علت همان درد شکم ، مثلا می بینید که راه می روید ولی زمین گیر میشوید و قدرت ندارید. این بنظر بنده میتواند این را برای ما نتیجه بدهد که : ما بتوانیم در زمان سفر کنیم ، یعنی روحمان را به سفر بفرستیم و از خوابمان فیلم برداری کنیم. روح بر مغز اثر دارد ، مثلا شما میخوابید و خواب میبینید که به شهر بازی رفته اید و با کودکی خردسال (فرزند - برادر زاده خردسالتان - یا .....) بازی کرده اید ، وقتی از خواب بیدار میشوید ، خودبخود یک حس خوبی در شما وجود دارد و احساس آرامش و لطافت میکنید . حال برعکس ، اگر روح را یک جا نگه داریم و مغز را (افکار) را به جایی و سمتی بفرستیم ، این بنظرم میشود تلپاتی! این یعنی خواندن افکار دیگران ، و اولی هم یه جورایی خواندن روح دیگران بود! پس این نشان میدهد که ما همه موجود هستیم ، یا اینکه تصاویرمان در فضا ثبت میشه......
این حرفها شاید گره هایی را باز کند ، بنده مطالعات خاصی نداشته ام و اینها صرفا نظرهای شخصی بود. شما نیز نظرات خود را بیان کنید.
منبع : m-pourahmad.blogfa.com
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. بسیـار عالی. الان سرعت نت وخیمه. شاید نظرم نرسه. ولی موافقم. این دنیا همه اصوات، همه حرکات، کلاً انرژی ها ثبت و ضبط میشه و فقط پراکنده ست.... وگرنه میشه اگه همین الانشم علم به اون حد برسه، وقایع رو بازسازی کنن.
قانون پایستگی انرژی و نسبیت انیشتین هم به این صحه میذاره. همین مورد خواب هم که گفتین خودش دلیل قاطعیه. .... ادامه دارد ...:D
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. بسیـار عالی. الان سرعت نت وخیمه. شاید نظرم نرسه. ولی موافقم. این دنیا همه اصوات، همه حرکات، کلاً انرژی ها ثبت و ضبط میشه و فقط پراکنده ست.... وگرنه میشه اگه همین الانشم علم به اون حد برسه، وقایع رو بازسازی کنن.
قانون پایستگی انرژی و نسبیت انیشتین هم به این صحه میذاره. همین مورد خواب هم که گفتین خودش دلیل قاطعیه. .... ادامه دارد ...:D

میشه در مورد قانون پایستگی انرژی و نسبیت توضیح بدین؟ من اطلاعاتی ندارم از اینها. میتونین نظرات شخصی و هرچی که در ذهنتون هست رو هم بگین شاید قابل استفاده شد
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا از علاقه مندان به علم و تفکر و ... کمال تشکر رو دارم که بحث رو همچین داغ میبرن جلو@@!!

الان اگه از عروسی اون پسره اسمش چی بود حسنی و زنش بحث میذاشتیم یا یه چیز نامربوط و سیاسی و حاشیه ای و جنجالی و جنسی و... می نوشتیم اینجا منفجر میشد...

چرا ذهن ماها اینجوریه پس؟ به چیزای نامربوط و الکی خیلی علاقه بیشتری داریم تا چیزای سودمند و به درد بخور. واقعا چرا آخه؟
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای اینهمه نوشتم پرید!. بهرحال..؛
خب قانون پایستگی انرژی میگه انرژی هیچوقت از بین نمیره و فقط به حالات دیگه تبدیل میشه. قانون نسبیت هم همینو میگه و میگه ماده به انرژی و انرژی به ماده تبدیل میشه!.
همچنین قانون "دوبروی" هم میگه هر ذره ای از خدش انرژی ساطع میکنه. که مسلمه.
حالااین انرزی های پایدار وجود دارن و ازبین نرفتن و با علوم و روشهایی که هنوز کسی دقیق نمیدونه، میشه اونها رو گردآوری کرد ... حتی انرژی یه حادثه خاص رو متمایز و بازسازطی کرد. اینا فرضیاتیه که به نظر من دور از حقیقت نیست و میتونه رخ بده.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای اینهمه نوشتم پرید!. بهرحال..؛
خب قانون پایستگی انرژی میگه انرژی هیچوقت از بین نمیره و فقط به حالات دیگه تبدیل میشه. قانون نسبیت هم همینو میگه و میگه ماده به انرژی و انرژی به ماده تبدیل میشه!.
همچنین قانون "دوبروی" هم میگه هر ذره ای از خدش انرژی ساطع میکنه. که مسلمه.
حالااین انرزی های پایدار وجود دارن و ازبین نرفتن و با علوم و روشهایی که هنوز کسی دقیق نمیدونه، میشه اونها رو گردآوری کرد ... حتی انرژی یه حادثه خاص رو متمایز و بازسازطی کرد. اینا فرضیاتیه که به نظر من دور از حقیقت نیست و میتونه رخ بده.

چطوری میشه ماده به انرژی تبدیل بشه؟؟ ماده انرژی داره و میتونه انرژی بسازه ، ولی خودش به چه صورت میتونه بشه انرژی؟

فوتون چیه؟ مغناطیس و فوتون و الکتریسیته ، کسی میدونه فرقشون چیه؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بنظرم همه ی جهان فقط یه لحظس در حالی که ما احساس میکنیم مثلا 60 سال گذشت! در حالی که همش یه لحظس...

چرا یه لحظس؟ برای اینکه اگه یه لحظه نبود اونوقت پس خدا باید منتظر میموند تا 14 میلیارد سال بگذره و دایناسور بیاد و قیامت بشه و کلی زمان ببره؟ این زمان از دیدگاه ما معنی داره وگرنه واقعیت اینه که همش یه لحظس شاید...

از طرف دیگه ما اعمال ماتقدم و ماتاخر داریم دیگه. شما یکیو رو فرض کنین مثلا هابیل و قابیل رو فرض کنین که در ابتدای عالم بوده اند ، و از طرف دیگه مثلا یکی رو فرض کنین که یک هفته مونده به اینکه قیامت بشه ، میمیره!!! خب اونی که اول مرده ، اون میتونه از اعمال ماتاخر خیلی بهره مند بشه یا برعکس ضرر ببینه ، و اونی که آخر دنیا مرده ، اون نمیتونه این جزا رو ببره ، از طرف دیگه اونی که اول مرده باید کلی سال در برزخ بمونه تا قیامت بشه و تکلیف معلوم بشه ولی اونی که آخرش مرده دیگه برزخ نمیمونه که ، اینارو چطوری میشه توجیه کرد غیر از اینکه بگیم همش فقط یه لحظس؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
از طرف دیگه بنظرم همه چیز در جهان موجود بوده و هست و گذشته و حال و آینده برای ما معنی داره در حالی که باز نه گذشته ای هست نه آینده ای!

چرا اینو میگم؟ برای اینکه اگه اینطوری نبود ، پس چجوری پیشگویی انجام شده؟ مثلا چجوری گفته شده که در آخرالزمان وضعیت مردم فلان میشه؟ باید یه چیزی وجود داشته باشه که علم به اون چیز هم وجود داشته باشه ، وگرنه نمیشه الکی گفت فلان اتفاق رخ خواهد داد ، آینده رو باید ببینی که بتونی بگی چی میشه ، برای دیدن آینده ، باید اینده ای وجود داشته باشه که بتونی ببینی دیگه...

اصلا خود خواب ما ، ما وقتی میخوابیم فرضا توی خواب میبینیم مثلا نتیجه کنکور فلان شد ، بعد روز بعدش نتیجه که میاد میبینیم همونه ، خب این روح ما چطوری تونسته پیش روی ما رو ببینه؟ اگه چیزی وجود نداشت و آینده ای نبود پس روح چجوری تونست آینده رو ببینه؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه ، شب و روز همش تاریکه ، با اینکه خورشید بهش میتابه ولی بازم تاریکه! خب چرا؟ اصلا ماه که کلا تاریکه ، چجوری میشه ما شفاف و روشن می بینیمش؟
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
چطوری میشه ماده به انرژی تبدیل بشه؟؟ ماده انرژی داره و میتونه انرژی بسازه ، ولی خودش به چه صورت میتونه بشه انرژی؟

فوتون چیه؟ مغناطیس و فوتون و الکتریسیته ، کسی میدونه فرقشون چیه؟


سلام. وقتی یه ماده انرژی که از خودش ساطع میکنه بیشتر از انرژی باشه که میگیره، پایدار نمیمونه.

فوتون نوعی تابش الکترومغناطیسیه دیگه... یعنی ذرات تشکیل دهندش. الکترون ها هم انرژیشونو از فوتون میگیرن و باعث جریان الکتریکی میشن . اگر انرژی گرفته شده الکترون زیاد باشه، میتونه از ماده جدا بشه.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بنظرم همه ی جهان فقط یه لحظس در حالی که ما احساس میکنیم مثلا 60 سال گذشت! در حالی که همش یه لحظس...

چرا یه لحظس؟ برای اینکه اگه یه لحظه نبود اونوقت پس خدا باید منتظر میموند تا 14 میلیارد سال بگذره و دایناسور بیاد و قیامت بشه و کلی زمان ببره؟ این زمان از دیدگاه ما معنی داره وگرنه واقعیت اینه که همش یه لحظس شاید...

از طرف دیگه ما اعمال ماتقدم و ماتاخر داریم دیگه. شما یکیو رو فرض کنین مثلا هابیل و قابیل رو فرض کنین که در ابتدای عالم بوده اند ، و از طرف دیگه مثلا یکی رو فرض کنین که یک هفته مونده به اینکه قیامت بشه ، میمیره!!! خب اونی که اول مرده ، اون میتونه از اعمال ماتاخر خیلی بهره مند بشه یا برعکس ضرر ببینه ، و اونی که آخر دنیا مرده ، اون نمیتونه این جزا رو ببره ، از طرف دیگه اونی که اول مرده باید کلی سال در برزخ بمونه تا قیامت بشه و تکلیف معلوم بشه ولی اونی که آخرش مرده دیگه برزخ نمیمونه که ، اینارو چطوری میشه توجیه کرد غیر از اینکه بگیم همش فقط یه لحظس؟
زمان یه چیز نسبیه. اتفاقاً از نظر من (البته با توجه به برخی چیزای دیگه که بهرحال متوجه شدیم ..حالا با مطالعه، با هرچی....) زمان توی این دنیا یا با جسم و ماده تندتر میگذره. یعنی روح بدون جسم، زمان بیشتری رو درحالیکه با جسم هست، میگذرونه!. نمیدونم چطور بگم... بعد دوباره راجع بهش صحبت میکنیم.

ماه ، شب و روز همش تاریکه ، با اینکه خورشید بهش میتابه ولی بازم تاریکه! خب چرا؟ اصلا ماه که کلا تاریکه ، چجوری میشه ما شفاف و روشن می بینیمش؟

انعکاس نور خورشید. من دقیق متوجه منظورت نمیشم اینجا.
اون کلیپ هم منظور کلیش این بودش جهان نامتناهی درواقع چون آغازی داشته و پایانی هم داره، و چون در حال رفتن به سوی اون پایانه، پس ما چیزی که با چشمای خودمون میبینیم درواقع در اون بازه زمانی اصلی نیست. یه همچین چیزی...! وقتی ما با درک مادی خودمون مثلا همین ستاره رو میبینیم فکرمیکنیم همین الان این ستاره موجوده (درحالیکه خیلیاش در حال نابودیه یا نابود شده...).
بعد خو خورشید نزدیکترین ستاره به ماست. درحالیکه ستاره هایی چندمیلیون برابر خورشید هم وجود دارند که گرما و نورشونم بیشتره اما چون فاصلشون خیلی بیشتره یا عمرشون درحال تموم شدنه .........
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بنظرم همه ی جهان فقط یه لحظس در حالی که ما احساس میکنیم مثلا 60 سال گذشت! در حالی که همش یه لحظس...

چرا یه لحظس؟ برای اینکه اگه یه لحظه نبود اونوقت پس خدا باید منتظر میموند تا 14 میلیارد سال بگذره و دایناسور بیاد و قیامت بشه و کلی زمان ببره؟ این زمان از دیدگاه ما معنی داره وگرنه واقعیت اینه که همش یه لحظس شاید...

از طرف دیگه ما اعمال ماتقدم و ماتاخر داریم دیگه. شما یکیو رو فرض کنین مثلا هابیل و قابیل رو فرض کنین که در ابتدای عالم بوده اند ، و از طرف دیگه مثلا یکی رو فرض کنین که یک هفته مونده به اینکه قیامت بشه ، میمیره!!! خب اونی که اول مرده ، اون میتونه از اعمال ماتاخر خیلی بهره مند بشه یا برعکس ضرر ببینه ، و اونی که آخر دنیا مرده ، اون نمیتونه این جزا رو ببره ، از طرف دیگه اونی که اول مرده باید کلی سال در برزخ بمونه تا قیامت بشه و تکلیف معلوم بشه ولی اونی که آخرش مرده دیگه برزخ نمیمونه که ، اینارو چطوری میشه توجیه کرد غیر از اینکه بگیم همش فقط یه لحظس؟

ماه ، شب و روز همش تاریکه ، با اینکه خورشید بهش میتابه ولی بازم تاریکه! خب چرا؟ اصلا ماه که کلا تاریکه ، چجوری میشه ما شفاف و روشن می بینیمش؟

اول بفرمائید دلیل شما برای وجود چیزی که اسم "روح" رووش گذاشتید چی هست؟
با فرض وجود چیزی به اسم روح، از کجا مطمئن هستید این روح هست که توو خواب سِیر می‌کنه؟ چرا مثلاً نمی‌گید خواب حاصل فعل و انفعالات داخل مغز هست؟
اگه روح توو خواب حرکت میکنه، دقیقاً به کجا میره؟ به یه جهان مادی دیگه؟ به یه جهانی از روح‌ها؟ اگه من بگم خواب صرفاً یه سری imagination (خیال‌پردازی، رویاپردازی) از جنس همونایی هست که وقتی بیدار هستیم هم انجام میدیم شما چجوری میتونید رد کنید؟
اگر روح میتونه روی مغز اثر بذاره، پس چرا وقتی کسی ضایعه‌ی مغزی یا اختلال رفتاری و یا تضاد شخصیتی بر اثر شُک یا مریضی پیدا میکنه و رفتارش تغییر میکنه، روح نمتیونه طرف رو دوباره recover کنه؟ مگر نه اینکه قبول دارید روح دچار تغییر و تحول بر اثر حوادث فیزیکی نمیشه؟
حس آرامش بر اثر تغییرات شیمیایی در مغز هست (تولید اندورفین)؛ اینکه بعد از خوابِ خوب حس خوبی پیدا میکنیم بر اثر تولید اندورفین در مغز به خاطر اون خواب هست، نه اینکه روح به مغز دستور "خوشحال بودن" بده.

چون فرمودید مطالعه‌ای نداشتید پیشنهاد میکنم این مقاله رو بخونید، بعیده روی نظرات فعلی‌تون بمونید.
http://www.humantruth.info/souls.html

من که فعلا وقت ندارم مقاله رو بخونم. ولی شما میگید که روحی وجود نداره! درسته؟.
دلیل های قانع کنندتون رو میگید؟؟. نظر خودتون رو میگم.
بنظر من اینکه بفمیم بجز جسم روح هم هستیم خیـلی ساده و مشخصه......
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. وقتی یه ماده انرژی که از خودش ساطع میکنه بیشتر از انرژی باشه که میگیره، پایدار نمیمونه.

فوتون نوعی تابش الکترومغناطیسیه دیگه... یعنی ذرات تشکیل دهندش. الکترون ها هم انرژیشونو از فوتون میگیرن و باعث جریان الکتریکی میشن . اگر انرژی گرفته شده الکترون زیاد باشه، میتونه از ماده جدا بشه.

سلام. خب الان ما خودمونو فرض کنیم ، فرض کنیم که ما ماده ایم و می خواهیم به انرژی تبدیل بشیم ، طبق گفته شما وقتی میتونیم انرژی بشیم که بیشتر از انرژی ای که میگیریم، انرژی ساطع کنیم. خب ، ما چه انرژی هایی میگیریم؟ از کجا میگیریم؟ چرا میگن وقت سحر آسمون پر از انرژیه؟ واسه همین میگن سحر خیز باشین. حتی حافظ میگه: هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ ، از یمن دعای شب و ورد سحری بود! چجوری میتونیم ما انرژی ای ساطع کنیم که خیلی زیاد باشه؟(این حرف رو از خودتون گفتین یا از یه جای معتبر شنیدین؟)

فوتون رو من نگرفتم چی گفتین؟ میشه مثال ملموس و قابل درک بزنین؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول بفرمائید دلیل شما برای وجود چیزی که اسم "روح" رووش گذاشتید چی هست؟
با فرض وجود چیزی به اسم روح، از کجا مطمئن هستید این روح هست که توو خواب سِیر می‌کنه؟ چرا مثلاً نمی‌گید خواب حاصل فعل و انفعالات داخل مغز هست؟
اگه روح توو خواب حرکت میکنه، دقیقاً به کجا میره؟ به یه جهان مادی دیگه؟ به یه جهانی از روح‌ها؟ اگه من بگم خواب صرفاً یه سری imagination (خیال‌پردازی، رویاپردازی) از جنس همونایی هست که وقتی بیدار هستیم هم انجام میدیم شما چجوری میتونید رد کنید؟
اگر روح میتونه روی مغز اثر بذاره، پس چرا وقتی کسی ضایعه‌ی مغزی یا اختلال رفتاری و یا تضاد شخصیتی بر اثر شُک یا مریضی پیدا میکنه و رفتارش تغییر میکنه، روح نمتیونه طرف رو دوباره recover کنه؟ مگر نه اینکه قبول دارید روح دچار تغییر و تحول بر اثر حوادث فیزیکی نمیشه؟
حس آرامش بر اثر تغییرات شیمیایی در مغز هست (تولید اندورفین)؛ اینکه بعد از خوابِ خوب حس خوبی پیدا میکنیم بر اثر تولید اندورفین در مغز به خاطر اون خواب هست، نه اینکه روح به مغز دستور "خوشحال بودن" بده.

چون فرمودید مطالعه‌ای نداشتید پیشنهاد میکنم این مقاله رو بخونید، بعیده روی نظرات فعلی‌تون بمونید.
http://www.humantruth.info/souls.html

من خواستم به ارتباط بین روح و مغز پی ببریم ، وگرنه نگفتم که روح همون مغزه یا مغز همون روحه یا هرچی ، من با کلمات کاری ندارم ، من میگم اصلا خواب دیدن یعنی چی؟ چرا وقتی پرخوری میکنیم خواب بد میبینیم؟ اصلا با چشم بسته چطوری می بینیم؟!؟ اصلا مردن یعنی چی؟ میخوام از همه ی این سوال ها ، به این برسم که روح اصلا چیه؟ چه جوریه؟ روح یعنی همون احساسات و عواطف ما؟ روح یعنی عقل ما؟ روح یعنی حس درونی ما؟ چون در منابع آسمانی ذکر شده که اطلاعات کمی از روح به شما داده شده ، من حریص شدم به این منعی که انجام شده ، حریص شدم درباره روح و مغز و جسم و خواب و ... بیشتر بدونم
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نگفتم وجود داره یا نداره. منتظر دلایل شما هستم تا نظرم رو بگم.
حتماً اطلاع دارید که philosophic burden of proof (بارِ اثبات فلسفی) یک ادعا که از نظر علمی قابل ابطال نیست، بر عهده‌ی مدعی آن ادعا است، نه بقیه که اون رو رد کنند. تا جایی که بنده اطلاع دارم روح از نظر علمی ثابت نشده، پس در حد "ادعا" هست، در نتیجه‌ی وظیفه‌ی شما هست که ثابت کنید. قوری برتراند راسل یا هیولای اسپاگتی پرنده رو شاید به گوشتون خورده باشه. این‌ها دو مثال هستند برای نشون دادن اینکه وظیفه‌ی خداباوران هست که وجود خدا رو ثابت کنند، نه وظیفه‌ی خدانابوران که "عدم وجود خدا" رو ثابت کنند. من در زیر خلاصه‌ی فارسی هر دو تمثیل رو از ویکی‌پدیا میذارم.
لابد ضریب هوشی من و امثال من کم هست که این اصل به قول ساده و مشخص رو نمیتونیم درک کنیم. ولی خوب اگر اینقدر ساده و مشخص هست که شما می‌فرمائید بایستی به همون سادگی بتونید به بقیه هم انتقال بدید.


راسل در مقاله‌ای تحت عنوان آیا خدایی هست؟، که به سفارش مجله ایلوستریتد در سال ۱۹۵۲ نوشت و هرگز منتشر نشد، چنین نوشت:
اگر من مدعی می‌شدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید می‌گردد، هیچ کس قادر نبود مدّعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم می‌بود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قوی‌ترین تلسکوپ‌ها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش می‌رفتم که می‌گفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم می‌شدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ می‌پرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو می‌کردند، تردید در وجود آن نشانهٔ نامتعارف بودن تلقی می‌شد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید می‌فرستادند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بابی هندرسن در سال ۲۰۰۵ در اعتراض به تصمیم انجمن ایالتی امور آموزشی در ایالت کانزاس، نامه‌ای هجو گونه به آن انجمن فرستاد. انجمن نامبرده پیش از آن، قانونی را مبنی بر اجازه تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی، به عنوان دیدگاهی متفاوت و چالشی در مقابل فرگشت به تصویب رسانده بود. هندرسن در نامه سرگشاده خود، با اشاره به این نکته که او به موجودی مافوق طبیعی با ظاهری شبیه اسپاگتی و کوفته قلقلی ایمان دارد، تصمیم انجمن امور آموزشی ایالت کانزاس را به گونه‌ای طنز آمیز به باد انتقاد گرفت. او با توضیح این نکته که در نظریه طراحی هوشمند، طراح هوشمند می‌تواند هر چیز قابل تصوری باشد، به معرفی طراح هوشمند خود که همان هیولای اسپاگتی پرنده است پرداخت. او در نامه خود نوشت: «من و بسیاری دیگر در سراسر دنیا به شدت معتقد به آفرینش جهان توسط هیولای اسپاگتی پرنده هستیم. او کسی است که هر آن چه ما می‌بینیم و حس می‌کنیم را آفریده است. ما معتقدیم که شواهد بسیار فراوان علمی که اشاره به فرایند فرگشت دارند تنها به دلیل تصادف وجود دارند و هیولای اسپاگتی پرنده همگی این شواهد را به وجود آورده است.» او سپس با اشاره به این که اگر انجمن نظریه طراحی هوشمند را نظریه‌ای علمی بشناسد ناگزیر باید نظریه وی را نیز علمی تلقی کند، خواهان اجازه تدریس پاستافاریانیسم در مدارس عمومی شد. (پاستافاریانیسم نامی ساختگی است که هندرسن برای اشاره به اعتقاد به هیولای اسپاگتی پرنده به کار می‌برد. این نام از ترکیب «پاستا» و «راستافاریانیسم» (نام حرکتی مذهبی در جامائیکا که باب مارلی یکی از اعضایش بود) به وجود آمده است)
وی سپس به گونه‌ای طنزآمیز به توضیح برخی مشکلات علمی بر پایه دیدگاه پاستافاریانیسم می‌پردازد. برای نمونه او نتایج تحقیقات علمی درباره تعیین سن اجسام بر پایه نیمه عمر کربن رادیواکتیو را به دلیل دخالت و دست کاری مستقیم هیولای اسپاگتی می‌داند. هیولای پرنده می‌خواهد با دست کاری نتایج به وسیله زواید رشته رشته خود، سن زمین را بیش از آن چه که هست نشان دهد (هجو معتقدان به آفرینش اخیر جهان). وی گرم شدن تدریجی زمین را از سال ۱۸۰۰ میلادی به بعد در ارتباط مستقیم با کاهش همزمان تعداد دزدان دریایی دانسته‌است و برای آن که به آن ظاهری علمی دهد، در نامه‌اش آن را به صورت یک نمودار نمایش داده است. او سرانجام پیشنهاد می‌دهد که یک سوم زمان کلاس‌های علوم به آموزش طراحی هوشمند، یک سوم به پاستافاریانیسم و یک سوم باقی‌مانده به گمانه‌های منطقی بر پایه مدارک قابل ارزیابی فراوان علمی اختصاص یابد.
پس از انتشار نامه هندرسن در وب‌گاهش، این نامه به سرعت به پدیده‌ای اینترنتی و نمادی برای مقابله با تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی تبدیل گردید. امروزه به دلیل آسان بودن دسترسی و همگانی شدن، بسیاری هیولای اسپاگتی پرنده را به عنوان جای‌گزین نوین قوری چای راسل به کار می‌برند. از آن روی که وجود هیولای اسپاگتی پرنده، هم‌چون سایر موجودات مافوق طبیعی پیشنهادی، به دلیل ناپیدا بودن و نایافتنی بودنش غیرقابل رد کردن است، بار اثبات ادعای وجودش بر دوش مطرح کنندگان وجود چنین موجوداتی است. ریچارد داوکینز در این باره می‌نویسد: «کسی که می‌گوید من می‌خواهم به خدا، هیولای اسپاگتی پرنده، جن و پری یا هر چیز دیگری از این دست اعتقاد داشته باشم، بار اثبات مدعای خود را به دوش می‌کشد. این وظیفه ما نیست تا آن را رد کنیم.»

ببینید ، باز هم تکرار میکنم ، اولا بحث ما این چیزها نیست ، دوم اینکه :

اینکه هرکسی معتقده یه چیزی هست ، همین کافیه ، یکی اسمشو میذاره خدا ، یکی میگه هیولای پرنده ی نمیدانم اسپاگتی ، یکی میگه نیروی کیهانی و حالا هرچی...

اسم که مهم نیست ، خدا هزارتا اسم داره ، مهم اون درکه هست که همه درک میکنن که بالاخره یه چیزی هست دیگه... حالا بازم میگم اصلا بحث ما اینا نبودا ، لطفا زوم کنین روی همون زمان و روح و مغز و...
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان یه چیز نسبیه. اتفاقاً از نظر من (البته با توجه به برخی چیزای دیگه که بهرحال متوجه شدیم ..حالا با مطالعه، با هرچی....) زمان توی این دنیا یا با جسم و ماده تندتر میگذره. یعنی روح بدون جسم، زمان بیشتری رو درحالیکه با جسم هست، میگذرونه!. نمیدونم چطور بگم... بعد دوباره راجع بهش صحبت میکنیم.



انعکاس نور خورشید. من دقیق متوجه منظورت نمیشم اینجا.
اون کلیپ هم منظور کلیش این بودش جهان نامتناهی درواقع چون آغازی داشته و پایانی هم داره، و چون در حال رفتن به سوی اون پایانه، پس ما چیزی که با چشمای خودمون میبینیم درواقع در اون بازه زمانی اصلی نیست. یه همچین چیزی...! وقتی ما با درک مادی خودمون مثلا همین ستاره رو میبینیم فکرمیکنیم همین الان این ستاره موجوده (درحالیکه خیلیاش در حال نابودیه یا نابود شده...).
بعد خو خورشید نزدیکترین ستاره به ماست. درحالیکه ستاره هایی چندمیلیون برابر خورشید هم وجود دارند که گرما و نورشونم بیشتره اما چون فاصلشون خیلی بیشتره یا عمرشون درحال تموم شدنه .........

یعنی زمان با جسم معنا می یابد؟ یعنی برای روح ، یا کسی که مرده و روحش رفته یه جای دیگه ، زمان برای اون دیرتر میگذره؟ یعنی چجوری؟ متوجه نشدم.

خب فارسی شو خوندم ، بله این حرفا رو گفتش ، ولی مفهومش رو نفهمیدم که یعنی چی؟

ببینید این چیزارو آدم یه تصوراتی به ذهنش میرسه ولی اینکه بخوام دقیقا متوجه بشم منظور چیه ، کلا هیشکی اینجوری دقیق و شفاف نمیتونه بیان کنه این جور حرفارو ، نمیدونم چرا
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. خب الان ما خودمونو فرض کنیم ، فرض کنیم که ما ماده ایم و می خواهیم به انرژی تبدیل بشیم ، طبق گفته شما وقتی میتونیم انرژی بشیم که بیشتر از انرژی ای که میگیریم، انرژی ساطع کنیم. خب ، ما چه انرژی هایی میگیریم؟ از کجا میگیریم؟ چرا میگن وقت سحر آسمون پر از انرژیه؟ واسه همین میگن سحر خیز باشین. حتی حافظ میگه: هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ ، از یمن دعای شب و ورد سحری بود! چجوری میتونیم ما انرژی ای ساطع کنیم که خیلی زیاد باشه؟(این حرف رو از خودتون گفتین یا از یه جای معتبر شنیدین؟)

فوتون رو من نگرفتم چی گفتین؟ میشه مثال ملموس و قابل درک بزنین؟

این درمورد انسان اینطوری صادقه که وقتی مثلا راه میریم یا میدوییم، انرژی زیادی از بدنمون تولید میشه به صورت مثلاً گرمایی، جنبشی و ...... که به محیط اطراف منتقل میشه. ولی اینجوری نیست که آدم متلاشی بشه. خخخ خودم تو این موضوعات تخصص که ندارم بهرحال ولی این بحثا خوبه. به نتیجه ای برسیم بینم چی میشه.
البته خب انسان اینطوری نمیشه هیچوقت که انرژی بیشتری نسبت به اونی که میگیره منتقل کنه!. مگر شاید در مواردی مثل گرسنگی و تشنگی چندروزه و این چیزا که منجر به مرگ بشه مثلا ً !!.
در مورد فوتون خب مثلا چه مثالی بزنم یعنی؟.

یعنی زمان با جسم معنا می یابد؟ یعنی برای روح ، یا کسی که مرده و روحش رفته یه جای دیگه ، زمان برای اون دیرتر میگذره؟ یعنی چجوری؟ متوجه نشدم.

خب فارسی شو خوندم ، بله این حرفا رو گفتش ، ولی مفهومش رو نفهمیدم که یعنی چی؟

ببینید این چیزارو آدم یه تصوراتی به ذهنش میرسه ولی اینکه بخوام دقیقا متوجه بشم منظور چیه ، کلا هیشکی اینجوری دقیق و شفاف نمیتونه بیان کنه این جور حرفارو ، نمیدونم چرا

شاید دیرتر نگذره... ولی در مقایسه با زمان این جهانی، زمان اون جهان یه جور دیگه ست... شاد احساس کندی نکنیم...که نمیکنیم احتمالا...ولی نسبت به جهان مادی بخوایم با زمان این جهان بسنجیم، دیرتر میگذره. مثلاً بفرض چندساعت در اینجا، چند ماه در اون دنیاست (الان خیال میکنید من با اون دنیا رفت و آمد دارم!! :biggrin:... نه!ولی نظرم اینه) .
آره خب کسی نمیتوننه دقیق بیان کنه. درحدی میشه فهمید و بیان کرد که توی اون کلیپ یا کتاب نظریات انیشتین میبینیم. من کتاب رو دوره نوجوونی خوندم ولی خب به چندین و چند دور خوندن نیاز داره.
وای برای انواع علم و دانش دلم تنگ شده!.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این روزا یکم فرصت ندارم وگرنه از اول روز تا آخر روز راجع به همه موضوعات مطرح شده در این تایپیک تحقیق میکردم و حرف میزدم. بعدا نظرات بیشتری میدم.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
این درمورد انسان اینطوری صادقه که وقتی مثلا راه میریم یا میدوییم، انرژی زیادی از بدنمون تولید میشه به صورت مثلاً گرمایی، جنبشی و ...... که به محیط اطراف منتقل میشه. ولی اینجوری نیست که آدم متلاشی بشه. خخخ خودم تو این موضوعات تخصص که ندارم بهرحال ولی این بحثا خوبه. به نتیجه ای برسیم بینم چی میشه.
البته خب انسان اینطوری نمیشه هیچوقت که انرژی بیشتری نسبت به اونی که میگیره منتقل کنه!. مگر شاید در مواردی مثل گرسنگی و تشنگی چندروزه و این چیزا که منجر به مرگ بشه مثلا ً !!.
در مورد فوتون خب مثلا چه مثالی بزنم یعنی؟.



شاید دیرتر نگذره... ولی در مقایسه با زمان این جهانی، زمان اون جهان یه جور دیگه ست... شاد احساس کندی نکنیم...که نمیکنیم احتمالا...ولی نسبت به جهان مادی بخوایم با زمان این جهان بسنجیم، دیرتر میگذره. مثلاً بفرض چندساعت در اینجا، چند ماه در اون دنیاست (الان خیال میکنید من با اون دنیا رفت و آمد دارم!! :biggrin:... نه!ولی نظرم اینه) .
آره خب کسی نمیتوننه دقیق بیان کنه. درحدی میشه فهمید و بیان کرد که توی اون کلیپ یا کتاب نظریات انیشتین میبینیم. من کتاب رو دوره نوجوونی خوندم ولی خب به چندین و چند دور خوندن نیاز داره.
وای برای انواع علم و دانش دلم تنگ شده!.

شرکت نمیکنن دیگه بچه ها ، نمیدونم چرا جز یه عده ی خاص ، کسی به این چیزا فک نمیکنه! یا دوس نداره فک کنه! نمیدونم
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرکت نمیکنن دیگه بچه ها ، نمیدونم چرا جز یه عده ی خاص ، کسی به این چیزا فک نمیکنه! یا دوس نداره فک کنه! نمیدونم

بعضی بچه ها رو دعوت میکنم ببینم شرکت میکنن یا نه. خودمم دوست دارم این مباحث رو . باید ادامه پیدا کنه
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مورد انرژی و .... خیلی اطلاعات ندارم و خیلی تو فاز صحبت کردن دربارش نیستم

من دوس داشتم تو دهه 40 میلادی بودم
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه مطلب پیدا کردم جالبه.
من درسته گفتم زمان این دنیایی فرق داره و به ظاهر تندتره ولی اینو هم میدونستم که اونجا زمان معنای خاصی نداره و خیلی چیزا میتونه آنی رخ بده اما درمقایسه بااین دنیا تو بعضی چیزا شاید ما درکمون فرق کنه!. نمیدونم چطور منظورمو بگم . . . خلاصه تو همین متن درمورد خواب هم یه چیزایی گفته.

[h=1]کیفیت زمان در عالم برزخ[/h]

وقتی انسان می میرد هنگام سکرات موت پرده ها کنار رفته و یکسری مسائل جلوی چشم او نمایان می شود مثل دیدن شیاطین، آمدن عزرائیل یا دیدن امامان معصوم(علیهم السلام). اما آیا کسی که سکته می کند نیز این شرایط برایش پیش می آید یا به شکل دیگری است؟ و نیز وقتی انسان سکته می کند با توجه به اینکه قلب و تنفسش در حال فعالیت است آیا در این شرایط روح در بدنش هست یا نه همان لحظه ی سکته، از بدنش خارج می شود؟ و از آنجا که سکته کمتر از یک ثانیه اتفاق می افتد آیا دیدن صحنه ها و مسایل مختلفی که گفته شد برای این شخص هم اتفاق می افتد؟
[h=2]تفاوت مقررات عالم برزخ با دنیا[/h] مقررات عالم برزخ با مقررات دنیا فرق می کند. در دنیا هر حادثه ای، فعلی و حرکتی که از ما صادر می شود تابع زمان است و بدون زمان اصلاً امکان آن متصور نیست. اما در برزخ به گونه ای دیگر است. به عنوان مثال گاهی در عالم رویا در موقعی که شخص خوابیده و خواب می بینید آن مقدار که در خواب وقت تلف می کند مثلا گاهی ساعت ها و گاه ده ها ساعت است اما وقتی بلند می شود می بیند زمان خواب او یک ساعت بیشتر نبوده با توجه به اینکه همه ی آن یک ساعت هم خواب نمی دیده ولی آنچه که در عالم رویا دیده خیلی طولانی تر از آن زمانی است که خوابیده. یک ساعت پیش خوابیده والان از خواب بیدار شده اما رویاها و صحنه هایی که دیده شاید روزهای زیادی باشد. از این مطلب چنین برداشت می شود که مقررات عالم برزخ با مقررات دنیا فرق می کند.
اگر در دنیا بخواهید یک چهره را ببینید زمان می خواهد. اما در عالم برزخ مشکلی نیست و انسان در همان لحظه که اراده کرده می تواند ببیند و حتی یک ثانیه هم زمان احتیاج ندارد زیرا آنجا اصلاً زمان لازم و مطرح نیست.
در بعضی از نقل ها آمده که انسان تمام فراز و فرودهای عمرش را در لحظه مرگ می بیند مثلا 70 سال عمر کرده فیلم عمرش را تماماً می بیند. اگر بخواهد در بیداری این فیلم را ببیند چقدر زمان لازم دارد؟ اما او این 70 سال را هنگام احتضار همه را و در یک لحظه می بیند به طوری که از فرازهای روحانی و نورانی و معنویش شدیداً غرق لذت می شود، لذتی که قابل تصور و توصیف نیست.
اما از فرازهای ظلمانی و تاریک زندگیش شدیداً ناراحت می شود. همه این ناراحتی ها، عذاب ها و لذت ها در همان لحظه احتضار است که ممکن است یک ثانیه و حتی کمتر از یک ثانیه باشد. یعنی در کمتر از یک ثانیه فیلم 70 سال را می بیند. اما در باره دیدن شیطان مطلبی گفته نشده، اگرچه شیطان در آن لحظات می آید برای اینکه ایمان شخص را بدزدد ولی حقیقت این است که انسان در هنگام مرگ اهل بیت(علیهم السلام) را مشاهده می کند. مومن چهارده معصوم را می بیند.
در روایات آمده اگر کسی که سکته کرده و احتمال می دهید که نمرده او را نگه دارید، دفن نکنید تا یقین کنید که مرده است. کسی که سکته کرده از نظر شرعی همین قدر که احتمال بدهیم که نمرده، حق نداریم او را دفن کنیم. تا اینکه متخصص مربوطه یاعرف مردم بگویند صد درصد مرده است​

از امام علی(علیه السلام) نقل شده که فرمود: در آخرین روز از روزهای دنیا و اولین روز از روزهای آخرت برای انسان چهره هایی ظاهر می شوند. اولین چهره که ظاهر می شود این شخص از او می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اموال تو هستم. سپس او می گوید من برای تو خیلی زحمت کشیدم اما الان شدیدا گرفتار هستم، تو در این شرایط به چه درد من می خوری؟ اموالش به او می گویند که تو به اندازه یک کفن از ما حق داری. کفنت را بردار و بقیه دیگر مال تو نیست بلکه مال بازماندگان است بدین ترتیب ازآن ناامید می شود.
دومین چهره برایش تمثل پیدا می کند. از او هم می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اهل تو هستم. اهل یعنی خانواده، زن، فرزند، پدر، مادر، دوست آشنا، اینها کسانی هستند که عنوان اهل به آنها اطلاق می شود. می گوید من برای شما زحمت کشیدم. استراحت شما را به استراحت خودم ترجیح دادم و ... سپس کارهایی که کرده برایشان توضیح می دهد بعد می گوید می بینید چقدر گرفتارم؟ شما الان چه کمکی به من می توانید بکنید؟ اهلش به او می گویند که ما تو را تا قبر همراهی کرده و دفن می کنیم و بر می گردیم. دیگر نمی توانیم همراه تو داخل قبر بیاییم.
چهره سوم که اعمالش هست تمثل پیدا می کند. به او هم می گوید تو کی هستی؟ می گوید من اعمال تو هستم. به او هم می گوید من نسبت به تو خیلی دل خوشی نداشتم برای من سخت و سنگین بودی حالا به چه درد من می خوری؟ اعمال می گوید من همه جا همراه تو هستم در عالم برزخ، قبر، قیامت و تا بهشت یا جهنم.
پس همه این صحنه ها را انسان می بیند و با آنها صحبت می کند. این سخنان متن یک روایت است که خیلی خلاصه بیان شد. آنچه مسلم است این صحنه ها اتفاق می افتد پس آنجا را با اینجا مقایسه نکنیم. همانطور که در دنیا کارها زمان می خواهد برزخ هم زمان می خواهد منتها زمان برزخی با زمان در اینجا متفاوت است. در آن مقررات انسان همه حرف ها را می گوید، همه عذاب ها را می بیند. لذت هایی که از مشاهده عمرش، حسرت ها، افسوس ها، همه را مشاهده می کند.
پس بین کسانی که یک لحظه سکته می کنند و می میرند با کسانی که ممکن است روزهای زیادی در حالت احتضار و جان کندن باشند از این نظر فرقی نمی کند.
از امام علی(علیه السلام) نقل شده که فرمود: در آخرین روز از روزهای دنیا و اولین روز از روزهای آخرت برای انسان چهره هایی ظاهر می شوند​

[h=2]اما کسی که سکته می کند آیا روح در بدنش هست یا نه؟[/h] از نظر طبی باید از پزشکان پرسید که انسان چه وقت می میرد آیا زمانی که سکته می کند همان لحظه مرده است یا نمرده؟ از نظر شرعی زمانی شخص می میرد که روح کاملاً از بدنش جدا شده باشد یعنی هم عرف و هم متخصص مربوطه بگوید این دیگر مرده. در روایات آمده اگر کسی که سکته کرده و احتمال می دهید که نمرده او را نگه دارید، دفن نکنید تا یقین کنید که مرده است. کسی که سکته کرده از نظر شرعی همین قدر که احتمال بدهیم که نمرده، حق نداریم او را دفن کنیم. تا اینکه متخصص مربوطه یاعرف مردم بگویند صد درصد مرده است.
[h=2]خلاصه سخن[/h] لحظه مرگ یک لحظه خاصی است و مقررات حالت احتضار و مقررات عالم برزخ و ویژگی هایش با ویژگی های دنیا متفاوت است. انسان در لحظه مرگ و ورود به عالم برزخ همه ی مسایلی که در طول عمرش رخ داده را در یک لحظه مشاهده می کند و مومنین اهل بیت(علیهم السلام) را ملاقات می کنند.
بازآوری: دکتر جعفری
بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی، موجود در سایت رادیو معارف
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد انرژی و .... خیلی اطلاعات ندارم و خیلی تو فاز صحبت کردن دربارش نیستم

من دوس داشتم تو دهه 40 میلادی بودم

حالا چرا 40 میلادی؟.
سفر به زمان هم ممکنه. ولی بنظرم با جسم ممکن نباشه... یه جوری تو حالات خواب شاید بشه آدم بره. یعنی روحت نصفه جداشده باشه ولی هشیاری داشته باشی.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این نوع مباحث با عبارت های بنظرم و فکر میکنم و خواب نما شدن و اینا به جواب نمیرسه. مبانی علمی میخواد که تو نظرات دیده نمیشه ولی همش حدس و از خود بافتن شده. اگه انسان بدونه که چیزی رو نمیدونه , نصف دانایی رو طی کرده.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا از علاقه مندان به علم و تفکر و ... کمال تشکر رو دارم که بحث رو همچین داغ میبرن جلو@@!!

الان اگه از عروسی اون پسره اسمش چی بود حسنی و زنش بحث میذاشتیم یا یه چیز نامربوط و سیاسی و حاشیه ای و جنجالی و جنسی و... می نوشتیم اینجا منفجر میشد...

چرا ذهن ماها اینجوریه پس؟ به چیزای نامربوط و الکی خیلی علاقه بیشتری داریم تا چیزای سودمند و به درد بخور. واقعا چرا آخه؟
چون نمیدانیم ولی تصور میکنیم که دانشمندیم.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
این نوع مباحث با عبارت های بنظرم و فکر میکنم و خواب نما شدن و اینا به جواب نمیرسه. مبانی علمی میخواد که تو نظرات دیده نمیشه ولی همش حدس و از خود بافتن شده. اگه انسان بدونه که چیزی رو نمیدونه , نصف دانایی رو طی کرده.

خب شما بفرما نظر قاطع بده. همه چیز را همگان دانند و ما هم ادعایی نداشتیم اینجا الان !!. فکرکنم از پرمدعاترین افراد شما باشید....پس بفرمایید ما هم استفاده کنیم.ممنون هم میشیم....
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظرم بحث رو نکشیم تو روح و اسلام و عرفان و این امکانش هست از نظر فیزیکی و اون نیست یا نمیدونم روایت داریمو این حرفا

هرکس بیاد بگه دوست داشته تو چه دوره ای از تاریخ بوده و چرا و دوست داشته چه کاره بوده و ...

این جوری مشارکت بچه ها هم بیشتر میشه تو تاپیک
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرم بحث رو نکشیم تو روح و اسلام و عرفان و این امکانش هست از نظر فیزیکی و اون نیست یا نمیدونم روایت داریمو این حرفا

هرکس بیاد بگه دوست داشته تو چه دوره ای از تاریخ بوده و چرا و دوست داشته چه کاره بوده و ...

این جوری مشارکت بچه ها هم بیشتر میشه تو تاپیک

ما نمیخوایم رؤیابافی کنیم و یسری چیزای کلیشه ای... بحث علمی بهتره . حالا این وسط کسی هم خواست این چیزا رو گفت خب اشکالی نداره. البته اگه استارتر بدش نیاد.
 
بالا