طنز اقتصادی

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اقتصاد مرسوم :

دو تا گاو ماده دارین… یکیش رو می فروشین و یه گاو نر می خرین…به تعداد گاوهای گله شما افزوده میشه و اقتصاد رشد می کنه…پول براتون همینطور سرازیر میشه و می تونین به بازنشستگی و استراحت بپردازین …

.

اقتصاد هندی :

دو تا گاو ماده دارین … اونها رو می پرستین و عبادت می کنین !

.


اقتصاد پاکستانی :

هیچ گاوی ندارین … ادعا می کنین که گاوهای هندی مال شما هستن … از آمریکا طلب کمک مالی می کنین … از چین طلب کمک نظامی می کنین … از انگلیس هواپیماهای جنگی … از ایتالیا توپ و تانک … از آلمان تکنولوژی … از فرانسه زیر دریایی … از سوییس وام بانکی … از روسیه دارو … و از ژاپن تجهیزات … با تمام این امکانات گاوها رو می خرین و بعد ادعا می کنین که توسط جهان مورد استثمار قرار گرفتین !!

.

اقتصاد آمریکایی :

دو تا گاو ماده دارین … یکیش رو می فروشین و دومی رو تحت فشار مجبور می کنین که به اندازه ء ۴ تا گاو شیر تولید کنه … وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی می کنین … تقصیر رو گردن یه کشور گاودار میندازین و بعد طبیعتا” اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد … یه جنگ برای نجات جهان به راه میندازین و گاوها رو به چنگ میارین !

.

اقتصاد فرانسوی :

دو تا گاو ماده دارین … دست به اعتصاب می زنین چون می خواین سه تا گاو داشته باشین!

.

اقتصاد آلمانی:

دو تا گاو ماده دارین … اونها رو تحت مهندسی ژنتیک قرار میدین … بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر می کنن و ماهی یه وعده غذا می خورن و خودشون شیرشون رو می دوشن !

.

اقتصاد انگلیسی :

دو تا گاو ماده دارین … که هر دو تاشون گاو دیوونه هستن! ﴿جنون گاوی دارن ! ﴾

.

اقتصاد ایتالیایی :

دو تا گاو ماده دارین … نمی دونین که اونها کجا هستن … پس بیخیال میشین و میرین سراغ ناهار و شراب و استراحتتون !

.

اقتصاد سوییسی :

۵۰۰۰ تا گاو ماده دارین … هیچکدومشون مال خودتون نیستن … از کشورهای دیگه پول می گیرین که دارین گاوهاشون رو نگه می دارین !

.

اقتصاد ژاپنی :

دو تا گاو ماده دارین … اونها رو از نو طراحی ژنتیکی می کنین … هیکل گاوهاتون یک دهم اندازه ء طبیعی میشه و ۲۰ برابر معمول هم شیر تولید می کنن … بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون و آدامس با شخصیت گاوهاتون با چشمهای درشت می سازین و اسمش رو میذارین Cowkemon و توی تمام جهان پخش می کنین و می فروشین !

.

اقتصاد روسی :

دو تا گاو ماده دارین … اونها رو می شمرین و متوجه میشین که ۵ تا گاو دارین … اونها رو دوباره می شمرین و می فهمین که ۴۲ تا گاو دارین … اونها رو دوباره می شمرین و متوجه میشین که ۱۷ تا گاو دارین … یه بطری ودکای دیگه باز می کنین و به خوردن و شمردن ادامه میدین !

.

اقتصاد چینی :

دو تا گاو ماده دارین … ۳۰۰ نفر آدم دارین که گاوها رو می دوشن … بعد ادعا می کنین که سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره و هر کس رو هم که آمار واقعی رو بیان کنه بازداشت می کنین !

.

اقتصاد ایرانی :

دو تا گاو ماده دارین که هر دو تاشون از باباتون به ارث رسیده … یکیش رو دولت بابت عوارض و مالیات و خمس و زکات و سهم صدا و سیما و سهم بنیاد های مختلف و غیره ضبط می کنه … دومی رو هم قربونی می کنین و نذر قبولی توی دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و عقل درست و حسابی و ………… . . و غیره می کنین! … و اقتصاد کماکان فلج می مونه
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طنز اقتصادی

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است :
می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم.من 25 سال دارم و بسیار زیبا ، با سلیقه و خوش‌اندام هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم.شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست ، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار.خواست من چندان زیاد نیست. هیچ کس درآنجا با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟چند سئوال ساده دارم:1- پاتوق جوانان مجرد کجاست ؟2- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند ؟3- چرا بیشتر زنان افراد ثروتمند ، از نظر ظاهری متوسطند ؟4- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند ؟
امضا: خانم زیبا

و اما جواب مدیر شرکت مورگان :
نامه شما را با شوق فراوان خواندم. درنظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سئوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :درآمد سالانه من بیش از 500 هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد ، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما ، وقت خودم را تلف می‌کنم.از دید یک تاجر ، ازدواج با شما اشتباه است ، دلیل آن هم خیلی ساده است : آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول" است. اما اشکال کار همینجاست : زیبائی شما رفته‌رفته محو می‌شود اما پول من ، در حالت عادی بعید است بر باد رود. در حقیقت ، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه. از نظر علم اقتصاد ، من یک "سرمایه رو به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به زوال".به زبان وال‌استریت ، هر تجارتی "موقعیتی" دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما. بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه 500 هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج نه. اما اگر شما کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود (می توانید کالاهایی مثل شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری و ... را در نظر بگیرید) آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با مشخصات شما باشم. در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید ، بجای آن ، شما خودتان می‌توانید با داشتن درآمد سالانه 500 هزار دلاری ، فرد ثروتمندی شوید. اینطور ، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
امضا: رئیس شرکت ج پ مورگان
 
بالا