شیخ و مریدان(طنز)

[mina jigili]

[FONT=&quot] [/FONT]

[FONT=&quot]شیخ و مریدان[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد : یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ، خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و زامبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو![/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]و مریدان همی گریستند.[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]= = = = = = = = = = = = = = = = =[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول ![/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و …[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]شیخ بگریست …[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]که چنینش کرد پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]= = = = = = = = = = = = = = = = =[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ قبض گازتان آمد.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]فغان و ناله از مریدان برخاست.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی شدیم ، حال آن کلنگ بده ببینم.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]مرید عرض کرد : یا شیخ این کلنگ نیست قبض است.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]فرمود : هرچه که هست خانه مان را ویران بکرده.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]پس نیک در قبض نگریست که صفرهایش از قبض برون زده بود.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot]فرمود : به گمانم هیزم نیز گران گشته. بگردید و تپاله جمع کنید که گر آن هم گران شود بی گمان بیچاره ایم.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]خوشا تپاله و وفور بی مثالش *** نه به این گاز و بهای بی زوالش[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]و مریدان خون بگریستند .[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

 

[Hossein -2002]

عالی بود.

 

[Hosse!N_206]

PREFECT

 

[M@HYA-J00N]

آخ گفتییییییییییی
کاش فقط قبض و سرعت اینترنت بود

 

[mina jigili]

آخ گفتییییییییییی
کاش فقط قبض و سرعت اینترنت بود

خوب بگو شاید شیخ جوابتو داد؟

 

[M@HYA-J00N]

خوب بگو شاید شیخ جوابتو داد؟

اوهههههههههه
کی حال داره رمان بنویسه اونم با این موضوع

 

[مهرناز*]

ساغولون یاشا(ممنون زنده باشین)

 

[ddrraaggoonn]

خیلی باحال بود...........

 

[mina jigili]

اوهههههههههه
کی حال داره رمان بنویسه اونم با این موضوع

رمان را خوب اومدی

 

[Hosse!N_206]

مینا جیگلی ..میشه مطالب این مدلی بزاری بازم ... عجیب به مزاقمان خوش آمدندی

 

[mina jigili]

مینا جیگلی ..میشه مطالب این مدلی بزاری بازم ... عجیب به مزاقمان خوش آمدندی

قصد اخراج ما را دارندی؟

 

[Hosse!N_206]

قصد اخراج ما را دارندی؟

.
.
نه ... میخای خصوصی برام بفرستشون .... از ادبیاتشون خیلی خوشم اومده . بامزه س...

 

[mina jigili]

.
.
نه ... میخای خصوصی برام بفرستشون .... از ادبیاتشون خیلی خوشم اومده . بامزه س...

متاسفانه تو این سبک نوشته ندارم دوستم.

 

[Hosse!N_206]

متاسفانه تو این سبک نوشته ندارم دوستم.

.
..

.
شکسته نفسی میفرمایندی ...

 

[mina jigili]

.
..

.
شکسته نفسی میفرمایندی ...

نه شکسته بندی میفرمایندم.

 

[Hosse!N_206]

نه شکسته بندی میفرمایندم.

.
.
با مزه تشریف دارندی ....

 

[hamecheedoon]

قصد اخراج ما را دارندی؟

وای بر شما نارفیقان که حکایات شیخ ما از تالار زنگ تفریح بدزدیدندی و در گفتگوی آزاد بزدندی و شونصد امتیاز حرام به جیب بزدندی!!
ای مردمان کک به تنبان دار با حکایات شیخ هم دلالی؟؟!!!
گر شیخ بداند وای بر خشتکتان باد!!

 

[شهرام 59]

وای بر ما که حکایات شیخ ما دزدیندی.

 

[fifa]

ما هم یکی از مریدان بودیم و آنقدر غصه خوردیم که اکنون در بستر بیماری آرمیده ام.

 

[hamecheedoon]

اگر در اینروز و در این ساعت همه دنیا خاکستر شدی و خشتک همه جزغاله شود، من تعجم ننمایم که از خشم شیخ همه بترسندی!!

 

[tracer]

مریدا !!!!!!!!!!!!!!
اینجا چه خبر است؟

 

[fifa]

مریدا !!!!!!!!!!!!!!
اینجا چه خبر است؟

خبر سلامتی شیخ.

 

[tracer]

پس چون شیخ غیبت نمودی ، مریدان نگران شدی ، و رقیبان شاد گشتی و کرامات شیخ مفت مفت ببردندی !
پس مریدان سخت منقلب شدی ، و یکایک خشتک بدست ، رو سوی شیخ نمودی و کرامت خواستندی ،
چون شیخ این گونه دید ، امتناع نمودی ، چنان بر ملاج خود کوفتی ، که عنقریب به زمین فرو رفتی ،و عزم سفر کرد از این دیار هفت رنگ!
باشد که آیندگان نیک بنگرنند و درس عبرتی باشد از برای آنان!

 

[تکنو کرات]

اسب ها درشکه را کشیده اند:اما نعام را درشکه چی گرفته است !به چشمان اسب چشم بند زده و بر دهانش پوزبند تا کم ببیند و حرف نزند.....

 

[mina jigili]

.
.
با مزه تشریف دارندی ....

شما اینگونه فکر کنندی؟

 

[mina jigili]

وای بر شما نارفیقان که حکایات شیخ ما از تالار زنگ تفریح بدزدیدندی و در گفتگوی آزاد بزدندی و شونصد امتیاز حرام به جیب بزدندی!!
ای مردمان کک به تنبان دار با حکایات شیخ هم دلالی؟؟!!!
گر شیخ بداند وای بر خشتکتان باد!!

وای بر شما که توهمت دزدی بر من بزدندی خدا تو را نبخشندندی.این سخن بر من میل گشتندی و من در این جا آوردندم
این حرفا چیستندی شرم ندارندی؟

 

[mina jigili]

پس چون شیخ غیبت نمودی ، مریدان نگران شدی ، و رقیبان شاد گشتی و کرامات شیخ مفت مفت ببردندی !
پس مریدان سخت منقلب شدی ، و یکایک خشتک بدست ، رو سوی شیخ نمودی و کرامت خواستندی ،
چون شیخ این گونه دید ، امتناع نمودی ، چنان بر ملاج خود کوفتی ، که عنقریب به زمین فرو رفتی ،و عزم سفر کرد از این دیار هفت رنگ!
باشد که آیندگان نیک بنگرنند و درس عبرتی باشد از برای آنان!

وای چقدر شما و مریدانتان با نمکندندی.

 

[hamecheedoon]

وای بر شما که توهمت دزدی بر من بزدندی خدا تو را نبخشندندی.این سخن بر من میل گشتندی و من در این جا آوردندم
این حرفا چیستندی شرم ندارندی؟

این عین سخنان شیخ ما بودی در زنگ تفریح و میل نبودی ابدا
و اگر میل بودی 2حالت باشد:
اول آنکه کسی حکایات شیخ بر شما میل بزدی
دوم آنکه حکایات از جای دیگر به شما میل بزدی که درینصورت ریگ به تنبان شیخ باشد که حکایات را نه از خشتک خود که از جای دگر کش برفتی که این در مرام شیخ ما نبودی !

 

[mina jigili]

این عین سخنان شیخ ما بودی در زنگ تفریح و میل نبودی ابدا
و اگر میل بودی 2حالت باشد:
اول آنکه کسی حکایات شیخ بر شما میل بزدی
دوم آنکه حکایات از جای دیگر به شما میل بزدی که درینصورت ریگ به تنبان شیخ باشد که حکایات را نه از خشتک خود که از جای دگر کش برفتی که این در مرام شیخ ما نبودی !

اینو دیگه از شیخ خودتون بپرس عین این مطلب به من میل شده پس ریگی به کفش شیخ شما هست.من جای شما بودم مرید وی نمیشدم.

 

[hamecheedoon]

اینو دیگه از شیخ خودتون بپرس عین این مطلب به من میل شده پس ریگی به کفش شیخ شما هست.من جای شما بودم مرید وی نمیشدم.

چه گویی ای مریده که من خود 100 سال است که شیخ بوده و مریدانم از حساب بدر رفته بودی و آن شیخ نه این شیخ باشد
و انگار تو را حق باشد و هر چه ریگ باشد در تنبان شیخ باشد و من تهمت پس بگرفته و در این شیخ مشکوک شدمی و چندی مهمانش نشوم و بلکه حکایاتم در جای دگر بنگارمی تا تکلیف روشن گردد . . .