شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز

اینجا زاهدان است.................................
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز

شهدای حادثه تروریستی در شهر سرباز
1-محمد فدایی
2- فرشاد شفيع‌پور
3- مصطفي آسكاني
4- محمدعارف براه
5- هادي محمدسليماني
6- هوشنگ كريمي
7- حسين مرادي
8- علي علويان
9- خسرو شمس‌الديني
10- اصلم موحد
11- شاهين بير
12- محمد اصلم بير
13- شهرام خالقي
14- روح‌الله نوزاد
15- گودرزي
16- پنجشنبه بير
17- ولي‌فتح مرادي
18- محمد مير
19- حميدرضا ناصري
20- شهكل آسكاني
21- حمزه شه‌بخش
22- حسين اسدي
23- مرادبخش چرخ
24- عمران زرنما
25- علي نيك‌پور
26- كمال جنگك
27- عبدالله تركي
28- رحمت‌الله تركي
29- شيرمحمد تركي
30- نورعلي شوشتري
31- علي عربي
32- رجبعلي محمدزاده
33- خدابخش بير
34- اصلم هود
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید عیسی حیدری

شهید عیسی حیدری


رفته بودیم خدمت امام جمعه. از روی مزاح به عیسی گفت: جبهه چه خبره، چاق شدی؟
عیسی گفت: جبهه خبری نیست، این چاقی به خاطر زیاد عمر کردنه؛ عمر من طولانی شده.
امام جمعه سکوت کرد و به فکر فرو رفت. چه قصه ای است؟
پیرمردها در هشتاد - نود سالگی از این که مرگ به سراغشان بیاید ابا دارند؛ اما جوان نوزده ساله اعتقاد دارد زیاد عمر کرده است!
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دین اسلام نیز شهید به کسی گفته می‌شود که جان خود را در راه خدا فدا كند. که حس وطن دوستی و دفاع از مرز و بوم نیز جزئی از دین محسوب می‌شود. در ایران واژه شهید بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نمود بیشتری پیدا کرد. به کسانی که در طول انقلاب کشته شدند تا کشته‌شدگان عملیات‌ درگیری با اشرار و قاچاقچیان در شرق کشور عنوان شهید داده می‌شود.
کلمه شهید دارای تقدس خاصی است. در دین اسلام کسی که به شهادت رسیده طی احکام خاصی نیاز به غسل و کفن نیز ندارد و حتی در بعضی احادیث و روایات از پیامبر اسلام و امامان شیعه بدون هیچ سوال و جوابی جز حق الناس وارد بهشت می‌شوند.
مسلمانان بطور عام حمزه عموی پیامبر اسلام را سید الشهدا (سرور شهیدان) می‌دانند و شیعیان به طور خاص این لقب را به امام سوم خود، حسین بن علی نیز نسبت می‌دهند.
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
۱۳آبان روز مرگ بر آمریکا
الهم صل علی محمد وآل محمد

روی سنگ قبرم با خط درشت بنویسید
درود بر امام خمینی
مرگ بر دشمنان اسلام
مرگ بر آمریکا
شهید حمید رضا طاهری
فرزند محمد امین
ولادت : 1340
شهادت 1361
محل شهادت : شلمچه
عملیات رمضان
مزار شهید تهران گلزار شهدای بهشت زهرا(س)
قطعه 26 ردیف 32 شماره 23

 

شاهده

عضو جدید
شهید علی اکبر شیرودی




نماز اوّل وقت


شهید شیرودی که در مکتب تعالی بخش اسلام پرورش یافته بود، از همان اوائل نوجوانی به نماز اوّل وقت اهتمام بسیار داشت، به طوری که در مصاحبه خبرنگاران خارجی، با شنیدن «اللّه‏ اکبر» و اذان مغرب مصاحبه را نیمه تمام گذاشت و به طرف مسجد رفت تا نماز را اقامه کند. خبرنگاران به زبان انگلیسی و آلمانی می‏پرسیدند که چه اتّفاقی افتاده و با دوربین و سایر وسایل به دنبالش می‏رفتند. او لحظه‏ای سرش را برگرداند و گفت: اللّه‏، مسجد و به سرعت از آن جا خارج شد و در مسجد وضو گرفت و مانند همیشه با رزمندگان به نماز ایستاد.

هنگامی که خبر شهادت او را به امام (رحمة‏اللّه‏) دادند، وی پس از سکوتی طولانی فرمودند: «شیرودی آمرزیده شده است».
 

شاهده

عضو جدید
شهید احمد کشوری



احترام به مظلوم


احمد در دوران نوجواني در مقابل اربابان به هيچ وجه خشوع نشان نمي داد و حتي به آنها سلام نمي کرد و در پاسخ به پدر که دليل بي اعتنايي او را جويا شد ، چنين گفت: پدر جان ! مطمئنم که شما هم راضي نيستيد من به يک انسان ظالم و زورگو اعتنا کنم ، من حتي به آنها سلام هم نمي کنم . و در مقابل وقتي براي درس دادن به منزل يکي از همکلاسهايش مي رفت براي پدر او احترام فراواني قائل بود تا آنجا که هنگام ترک خانه پشت به در و رو به پدر خانواده خانه را ترک مي کرد تا مبادا ذره اي بي احترامي به پدر فقير اين خانواده کرده باشد .

به نقل از : مادر صبور شهيد کشوري
 

شاهده

عضو جدید
:heart::heart:شهید آقا مهدی زین الدین :heart::heart:


قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت می‌كردند. من خواب بودم كه رسیدند. خبری از آمدنشان نداشتیم. داخل چادر هم خیلی تاریك بود. چهره‌ها به خوبی تشخیص داده نمی‌شد. بالا خره بیدارشدم رفتم سر پست. مدتی گذشت. خواب و خستگی امانم را بریده بود. پست من درست افتاده بود به ساعتی كه می‌گویند شیرینی یك چرت خواییدن در آن با كیف یك عمر بیداری برابری می‌ كند، یعنی ساعت 2 تا 4 نیمه شب لحظات به كندی می‌گذشت. تلو تلو خوران خودم را رساندم به چادر. رفتم سراغ «ناصری» كه باید پست بعدی را تحویل می‌گرفت. تكانش دادم. بیدار كه شد، گفتم: «ناصری. نوبت توست، برو سر پست» بعد اسلحه را گذاشتم روی پایش. او هم بدون اینكه چیزی بگوید، پا شد رفت. من هم گرفتم خوابیدم. چشمم تازه گرم شده بود كه یكهو دیدم یكی به شدت تكانم میدهد … «رجب‌زاده. رجب‌زاده.» به زحمت چشم باز كردم. «بله؟» ناصری سرا سیمه گفت: «كی سر پسته؟» «مگه خودت نیستی؟» «نه تو كه بیدارم نكردی» با تعجب گفتم: «پس اون كی بود كه بیدارش كردم؟» ناصری نگاه كرد به جای خالی آقا مهدی. گفت: «فرمانده لشكر» حسابی گیج شده بودم. بلند شدم نشستم. «جدی میگی؟» «آره» چشمانم به شدت می‌سوخت. با ناباوری از چادر زدیم بیرون. راست می‌گفت. خود آقامهدی بود. یك دستش اسلحه بود، دست دیگرش تسبیح. ذكر می‌گفت. تا متوجه‌مان شد، سلام كرد. زبانمان از خجالت بند آمده بود. ناصری اصرار كرد كه اسلحه را از او بگیرد اما نپذیرفت. گفت: «من كار دارم می‌خواهم اینجا باشم» مثل پدری مهربان به چادر فرستادمان. بعد خودش تا اذان صبح به جایمان پست داد.
 

saeid_sr11

عضو جدید
۱۳آبان روز مرگ بر آمریکا

الهم صل علی محمد وآل محمد

روی سنگ قبرم با خط درشت بنویسید
درود بر امام خمینی
مرگ بر دشمنان اسلام
مرگ بر آمریکا
شهید حمید رضا طاهری
فرزند محمد امین
ولادت : 1340
شهادت 1361
محل شهادت : شلمچه
عملیات رمضان
مزار شهید تهران گلزار شهدای بهشت زهرا(س)
قطعه 26 ردیف 32 شماره 23




به خدا وقتی اینارو می بینم شرمنده میشم از زنده بودنم.

آخه اینا کجا ما ها کجا...

خوش به حالشون..
 

شاهد

عضو جدید
ملس

ملس

در دوران اسارت ، فضای اردوگاهها جوابگوی جمعیت اسرا نبود.برای خواب به هر اسیر فضایی به اندازه ی نه موزاییک در دو ونیم موزاییک تعلق می گرفت و باید بصورت کتابی می خوابیدیم . بطوری که سر یکنفر در مقابل پای دیگری قرار می گرفت.
دو نفر بالا تنه هایشان کنار هم جا نمی شد. یک شب خواب دیدم که به اتفاق سه نفر از اسرا آزاد شده ایم و در محل میدان آزادی شهر کرمان هستیم.
ولی هیچکس به استقبالمان نیامده است . وارد خیابان شریعتی شدیم ، به یک مغازه ی شیرینی فروشی رسیدیم ، وارد مغازه شدیم . دوستان هر یک شیرینی مورد نظر خود را سفارش دادند .

من هم یک ملس (نوعی آب نبات)در ویترین مغازه دیدم و سفارش دادم . مغازه دار آنرا بمن داد و با اشتیاق مشغول خوردن شدم که یکهو از خواب پریدم و دیدم که انگشت شصت پای اسیر کناری ام ، در دهان من است.:biggrin::eek::crying:


خاطره ازاده كرماني - كياني
 

شاهد

عضو جدید
شهيد حادثه تروريستي سرباز

شهيد حادثه تروريستي سرباز

راه شهادت برای مردان بزرگ واسمانی که وصال سرزمین دوست راکعبه مقصود خود ساخته اند.همواره گشوده است
سردار شهید حاج حسین اسدی اری شهر خانوك یك بار دیگر بوی شهادت را در خود حس كرد.واین باركسی كه خود را وقف شهدا می دانست وبعد از این همه سال خود را از شهداجدا نمی دید.و سه شنبه هر هفته بیاد یكی از همرزمانش دعای توسل هیئت شهدارا برگزار می كرد .كاسه صبرش لبریز شد وبه سمت خیل عظیم همرزمان وكربلائیان شتافت.
پیكر او در جوار دو برادرش شهیدان عبدالرضا اسدی وحسن اسدی وسایر همرزمانش ارام گرفت ودعای توسل این سه شنبه بدون او ولی با یاد او بر گزار شد.
گزارش تصویری تشیع پیكر سردار شهید حاج حسین اسدی
 

شاهد

عضو جدید
شميم عشق از راه رسيد

شميم عشق از راه رسيد

سی و دومین شماره ماه نامه دفاع مقدس شمیم عشق منتشر شد. این ماه نامه به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان و مجمع خبرنگاران و نویسندگان مطبوعاتی دفاع مقدس منتشر می شود.
در این شماره که با سخنی از امام خمینی(ره) با عنوان " آن ها حزب شیطانند و شما حزب خدا" آغاز می شود مطالبی پیرامون سخنان رهبری ، خاطرات شهدا ، بیانات سردار سلیمانی در مراسم تشییع شهدای وحدت ، شعر ، دلنوشته و ... منتشر شده است.
این نشریه را می توانید از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس یا مجتمع فرهنگی سرو واقع در بلوارشهید عباسپور تهیه نمایید.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید عاشق بهنام محمدی،شهید 12 ساله

[



شهيد بهنام محمدي نوجوان 13-12 ساله‌ای است که به گفته سید صالح موسوی از همرزمانش هر وقت اسلحه ژ-3، روی دوشش می‌انداخت نوک اسلحه روی زمین ساییده می‌شد. بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای است که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچه‌های خرمشهر باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون می‌دهد مانده، شاید امروز برای من و تو باور‌پذیر نباشد. با خودم فکر می‌کنم چه می‌شود نوجوانی که تا قبل از 31 شهریور در کوچه با هم‌سن و سال‌های خود بازی می‌کرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید می‌شد بعد از2 الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می‌شود که بعد از رفتنش همه مدافعان بی‌تاب اند و از همه بیشتر سید صالح موسوی. سید صالح را صالی صدا می‌کرد.


خود صالحی می‌گفت که شب‌ها که روی پشت‌بام می‌خوابیدم از من در مورد شهادت و بهشت می‌پرسید. باز فکر می‌کنم مگر نوجوان 13- 12ساله از مرگ و شهادت چه تصویری دارد که آرزوی آن را دارد.


و باز صالحی می‌گفت که هر بار او را به بهانه‌ای از خرمشهر بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌‌دیدیم به خرمشهر برگشته و در مسجد جامع مشغول کمک است.
 

Similar threads

بالا