month_2012
عضو جدید
از شهر خداي آگوستينوس قدّيس (قرن چهارم ميلادي)که بگذريم،قديم ترين اثر در ادبيّات غرب که ساختار کلاسيک يک آرمان شهر ادبي را به نمايش مي گذارد، يوتوپياي توماس مور(انسان گراي انگليسي عهد نوزايي)است که ماجراي سفر به جزيره اي خيالي به نام "يوتوپيا"را از زبان يک دريانورد پرتغالي به نام "رافائل"(راوي داستان)شرح مي دهد . اين اثر اول به لاتين منتشر شد وچون لحن هجو آميزي نسبت به شاه و دربار داشت،نتوانست درانگليس ظهور يابد؛ولي به سرعت،بارها در پاريس، وين،فلورانس،ونيز و ..منتشر شد (White, 1955:4)
از ديگر آثار ادبي غرب که جملگي چون يوتوپيا، سفر به شهري خيالي و آرماني را توصيف مي کنند،مي توان به آتلانتيس نو،از فرانسيس بيکن،شهر آفتاب کامپانلا،سفر به ايکاري از اتين کابه سوسياليست،و سفرهاي گاليور جاناتان سويفت اشاره کرد
در ادبيّات کلاسيک فارسي، بارزترين داستاني که مشخّصات يک آرمان شهر ادبي را به نمايش مي گذارد،وصف شهري آرماني است که در حين سفرهاي اسکندر خيالي يا دروغين،در اغلب اسکندر نامه هاي منثور و منظوم، و برخي تفاسير -از داستان ذوالقرنين قرآني -روايت شده است .
متن اين توصيف ، با اختلاف هاي جزئي، در همه روايتها شبيه به هم است. در همه اين متون،مسافري که از زيبايي و آرامش اين شهر شگفت زده شده است، باجمعي از اهالي اين شهر به گفتگو مي نشيند و به همين جهت، شيوه توصيف شهر، هميشه بصورت سؤال و جواب است؛اين شهر هيچ حاکم و داروغه و شحنگاني ندارد،خانه ها برابر است و درهاي خانه ها و مغازه ها ،هميشه گشوده، غمي در دلهاي مردمان خردمندش نيست و کسي را در برابر حوادث،تألّمي نمي رسد . هيچ کس مالک ومملوک کسي و چيزي نيست.
(مالکيت اشتراکي)، وهيچ گزند و گزنده اي در شهر،کسي را نمي آزارد .خرّمي و روزي فراوان است و هيچ دلي را،در کسب نعمات دنيا ،غباري از حرص نمي نشيند . و بالاخره اينکه،گورهاي مردگان اين شهر،در خانه هاي زندگانش حفر شده است،تا پيوسته در آن بنگرند و مرگ را پيش روي دارند
شهر شاعران جهانی از تباین و تغییر است.و بی نهایت متنوع و متراكم از نوعی زندگی،كه مدام رو به تازگی وتحول دارد. یكنواختی و پیش پا افتادگی آن چون كابوسی است برای شاعران و از رشد سرطانی و مرگ هسته آن فریادها است.
از ديگر آثار ادبي غرب که جملگي چون يوتوپيا، سفر به شهري خيالي و آرماني را توصيف مي کنند،مي توان به آتلانتيس نو،از فرانسيس بيکن،شهر آفتاب کامپانلا،سفر به ايکاري از اتين کابه سوسياليست،و سفرهاي گاليور جاناتان سويفت اشاره کرد
در ادبيّات کلاسيک فارسي، بارزترين داستاني که مشخّصات يک آرمان شهر ادبي را به نمايش مي گذارد،وصف شهري آرماني است که در حين سفرهاي اسکندر خيالي يا دروغين،در اغلب اسکندر نامه هاي منثور و منظوم، و برخي تفاسير -از داستان ذوالقرنين قرآني -روايت شده است .
متن اين توصيف ، با اختلاف هاي جزئي، در همه روايتها شبيه به هم است. در همه اين متون،مسافري که از زيبايي و آرامش اين شهر شگفت زده شده است، باجمعي از اهالي اين شهر به گفتگو مي نشيند و به همين جهت، شيوه توصيف شهر، هميشه بصورت سؤال و جواب است؛اين شهر هيچ حاکم و داروغه و شحنگاني ندارد،خانه ها برابر است و درهاي خانه ها و مغازه ها ،هميشه گشوده، غمي در دلهاي مردمان خردمندش نيست و کسي را در برابر حوادث،تألّمي نمي رسد . هيچ کس مالک ومملوک کسي و چيزي نيست.
(مالکيت اشتراکي)، وهيچ گزند و گزنده اي در شهر،کسي را نمي آزارد .خرّمي و روزي فراوان است و هيچ دلي را،در کسب نعمات دنيا ،غباري از حرص نمي نشيند . و بالاخره اينکه،گورهاي مردگان اين شهر،در خانه هاي زندگانش حفر شده است،تا پيوسته در آن بنگرند و مرگ را پيش روي دارند
شهر شاعران جهانی از تباین و تغییر است.و بی نهایت متنوع و متراكم از نوعی زندگی،كه مدام رو به تازگی وتحول دارد. یكنواختی و پیش پا افتادگی آن چون كابوسی است برای شاعران و از رشد سرطانی و مرگ هسته آن فریادها است.
آخرین ویرایش: