بازار و اجزای آن
بازار و اجزای آن
انواع بازار
مردم براي خريد يا فروش كالاها ، با توجه به توليدات و نيازمنديهاي خود ، به انواع بازارها مراجعه مي كردند و يا هنوز مي كنند.
1-بازار فصلي
در گذشته ، مانند امروز ، فراورده هايي بودنده اند كه يك بار در سال توليد و در بازارهاي فصلي ارائه مي شدند.براي مثال مي توان از فراورده هاي حيواني از قبيل پشم و روغن نام برد.
تجار يا عوامل ايشان از شهري به شهري مي رفتند و محصولات فصل را مي خريدند. هنوز هم در فصل بهار خريداران به مناطق عشايري مي روند و محصولات دامي آنها را خريداري مي كنند.
در ارديبهشت ، صدها خريدار به خوزستان مي روند و محصول هندوانه آن منطقه را مي خرند.
دهها كاميون كوچك و بزرگ در شهر انديمشك به صف ايستاده اند و به محض آنكه خريدار با كشاورز بر سر قيمت به توافق رسيد هندوانه ها را بار مي كنند و عازم شهر هاي مختلف مي شوند.
2-بازار روز
اين بازارها كه به شنبه بازار و يكشنبه بازار و جز آن معروفند ، معمولا در محله هايي تشكيل مي شوند كه به خاطر وضع جغرافيايي ، جمعيت ها ، به طور پراكنده و با فاصله كم زندگي مي كنند.
اين نوع پراكندگي باعث مي شود كه فاصله ها تا مراكز خريد بزرگ زياد شود و در نتيجه مردم نتوانند به بازارهاي سنتي مراجعه و خريد و فروش كنند.به همين خاطر است كه در اين صورت فروشندگان به مراكز تجمع مراجعه مي كنند و بازار روز تشكيل مي شود. در كشور ما اينگونه بازارها غالبا در منطقه گيلان و مازندران تشكيل مي شوند كه شرايط جغرافيايي خوبي دارند.
3-بازار در شهرهاي بزرگ
طبيعي است كه بازار ، در اولين روز پيدايش در شهرهاي بزرگ ، به شكل امروزي نبوده و به مرور زمان قالب و وضعيت امروزي را يافته است. نطفه بازار تهران كه شايد اغلب مردم ايران آن را ديده اند ، در دوران سلطنت شاه طهماسب بسته شد. در آن زمان براي تهران برج و بارويي ساخته شد. چهار دروازه را به خارج مرتبط مي كرد.مهمترين دروازه تهران در آن روزگار دروازه حضرت عبدالعظيم بود ، زيرا اين دروازه بود كه تهران را به مادر شهر ، يعني ري ، و مناطق جنوبي كشور متصل مي كرد.
از آنجا كه در قديم معمولا نقشه و الگوي جامع و مانعي براي شهرسازي وجود نداشت ، مردم در اطراف جوي ها و مسيل ها خانه ها و دكان هاي خود را بنا مي كردند . طبيعي است كه اين شيوه ساختمان سازي باعث پديد آمدن كوچه ها و گذرهاي كج و معوج مي شد.
اگرچه صورت ظاهري بازارها دالاني شكل است ولي كلمه دالان در بازار معني خاصي دارد . براي آنكه با اصطلاحات بكار برده شده در بازار ها آشنا شويم توضيحاتي در اين مورد لازم است.
در بازارهاي ايران با اسامي زير برخورد مي كنيم:راسته بازار ، قيصريه ، دالان ، كاروانسرا ، سرا ، تيم،تيمچه و چهارسو.
1-راسته بازار
راسته بازار به خيابان اصلي بازار گفته مي شود. كلمه راسته همان رسته به معناي صنف است. براي مثال گفته مي شود راسته كفاشها. در راستاي كفاشها عده زيادي كفاش ، كنار هم ، در دكان ها مستقر هستند و مشغول ساخت كفش و يا فروش آنند.
2-دالان
در بازار دالان به محلي گفته مي شود كه در آن اصناف مختلفي فعاليت دارند. در دالان مي توان مي توان دكان لوازم و تحرير فروشي را در كنار دكان لوازم خانگي ديد ، و پشم فروشي را در كنار يك دكان چلو كبابي. اين دالان ها مي توانند بسيار طولاني و تو در تو باشند. همه دالان ها به هم مرتبط اند و در عين حال راههاي ارتباطي راسته ها نيز هستند.
3-قيصريه
قيصريه معمولا به راسته اي گفته مي شود كه در آن كالاهاي سبك وزن و گران قيمت به فروش مي رسد.تفاوت قيصريه با راسته در اين است كه در دو انتهاي دالان قيصريه دو در بسيار محكم و سنگين كار گذاشته مي شد كه در شب ها آنها را مي بستند. صنف طلا فروش ، ساعت فروش و از اين قبيل در قيصريه ها مستقر بوده اند.
4-تيم و تيمچه
در بالا گفته شد كه در قيصريه ها كالاهاي سبك وزن و گران قيمت به مشتريان عرضه مي شود . در تيم و تيمچه كالاها گران وزن و گران قيمت اند.قيصريه در دالان قرار دارد ولي تيم و تيمچه به صورت ميدان اند و به خاطر بالا بودن قيمت كالا ها ي موجود در آن ، مانند قيصريه ها ، دري بزرگ و سنگين دارند كه شب ها آنها را مي بندند.پس تيم و تيمچه محل فروش و عرضه كالاهايي هستند كه احتياج به جاي زيادي دارند ، مانند فرش و قاليچه و انواع پارچه هاي گران قيمت . تيم و تيمچه را در دو طبقه مي ساختند. در طبقه بالا تجارتخانه قرار داشت و درب طبقه زيرين كالا را عرضه مي كردند.خدمات صنفي كه در يك تيم يا تيمچه مستقر است در همان محل عرضه مي شود.براي مثال در تيمچه اي كه فرش و پارچه گران قيمت عرضه مي شود ، رنگ قالي فروشي ، پشم فروشي و خياطي هم مستقر است. همچنين معمولا در تيم و تيمچه خدماتي مانند آبدارخانه و آشپزخانه نيز وجود دارد. تيم ها و تيمچه ها مسقف اند و معماران هميشه سعي در آن داشته اند كه اين سقف ها را هرچه زيبا تر و با شكوه تر بنا كنند.
5-كاروانسرا
محلي را كه كاروانها شب هنگام به استراحت مي پرداختند كاروانسرا مي گويند. در كاروانسراهاي بين راه كاروانيان مي توانستند براي حيوانات خود علوفه وساير خدمات ، مانند نعل بندي ، نيز بيابند . در كاروانسراها اتاق هايي به نام حجره براي مسافران و طويله و اسطبل براي حيوانات مي ساختند . در ميان كاروانسرا چاه آب يا قناتي آب مشروب مسافران را تامين مي كرد. امروزه نيز مسافران در طول جاده هاي ايران با بقاياي بعضي از اين كاروانسراها برخورد مي كنند . گاهي در ميان آنها كاروانسراهايي يافت مي شود كه هنوز پا برجا و قابل استفاده اند . در شهر هاي كوچك كاروانسرا طبيعتا در خيابان اصلي قرار داشت و مانند يك هتل يا مسافرخانه عمل مي كرد .
كاروانسراهاي بازرگانان ثروتمند از كاروانسراهاي بازرگانان متوسط جدا بود و اقليت هاي مذهبي مانند زرتشتيان ، يهوديان و مسيحيان كاروانسراهاي مخصوص به خود داشتند.
6- سرا
در بازار ، سرا همان نقش كاروانسرا را دارد ، با اين تفاوت كه در سرا كالايي جز كالا ها ي كوچك و
آن هم به عنوان نمونه وارد نمي شود.سرا ها هم در فضاهايي بسيار بزرگ و در دو طبقه ساخته مي شدند.در طبقه بالا دفاتر تجارتخانه ها قرار داشت و در طبقه پايين انبار ها و كارگاه هاي توليدي.در سراها و كاروانسراها خرده فروشي نمي كردند بلكه معاملات كلي انجام مي دادند .
از آنجا كه عبور و مرور حيوانات در بازار ممنوع بود ، سراها و كاروانسراها در خيابان هاي جداگانه و موازي راسته ها بودند و با دروازه ها ارتباط داشتند. عبور مرور حيوانات و گاريها در بازار ها به سه ملاحظه مهم ممنوع بود :
-از آنجا كه محيط بازارها بسته و بسيار شلوغ است مدفوعات حيوانات باعث ايجاد محيط غير بهداشتي و متعفن مي شد.
-چنانچه از عبور و مرور حيوانات و گاريها در بازار جلوگيري نمي شد ، محيط بازار مورد تاخت و تاز بعضي از مردم غير مسئول قرار مي گرفت و باعث مي شد كه امنيت جاني مردم در بازار تهديد شود و فروشنده و خريدار نتوانند با خيال راحت به كار خود بپردازند.
-رفت وآمد مردم مشكل و گاه ناممكن مي گشت .
البته اين اصول هميشه رعايت نمي شد و گردن كلفتها زير بار نمي رفتند . متاسفانه امروزه اين ملاحظات فراموش شده و در بازار هاي ايران انواع موتور سيكلت و گاري جان خريدار و فروشنده را به لب مي رسانند .
7-چهارسو
يك چهار راه را در بازار (چهار سو) يا( چار سو) مي گويند .البته بايد در نظر داشت كه هر چهار راهي چهار سو نيست بلكه محل تلاقي دو راسته بازار بزرگ تشكيل چهار سو مي دهد . چهار سو هشت ضلع دارد كه چهار طرف آن مسير بازار ها است و يك طرف آن راه پله طبقه فوقاني بازار .
سه طرف ديگر را صرافها يا آنان كه خبره بازار بودند اشغال مي كردند . راه پله در چهار سوها به دو دليل ايجاد مي شد :
اول آنكه راهي براي دسترسي به پشت بام جهت تعميرات ويا طبقات فوقاني بازار بود .
دوم اينكه در بازار ها كسبه و پيشه وران در مواقع شلوغي بازار از رو.ي پشت بام از نقطه اي به نقطه اي ديگر مي رفتند و به اين ترتيب مي توانستند با سرعت بيشتري به مقصد برسند .
اين چهارسوها معمولا معماري بسيار زيادي دارند . معماران سعي مي كردند هر چه در چنته دارند در ساختمان آن بكار ببندند .
چهار سو محل استقرار داروغه نيز بود و در آنجا (تخت) او را مي زدند . از آنجا كه چهار سو مهمترين محل گذر مردم شهر بوده است ، حكامان آن را محل اجراي احكام نمايشي خود مي كرده اند . جسد طغرل سوم سه روز در چهاسوي بازار ري به دار آويخته بود.
8-بازارچه
اهالي محله هاي شهري براي خريد هاي كلي خود به بازار مراجعه مي كردند. آنها احتياجات روزمره اي هم داشته اند كه هرچند مي توانستند از بازار تهيه كنند ، ولي اغلب به علت بعد مسافت بازار ترجيح مي دادند آنها را در محل زندگي خود تهيه كنند . به اين ترتيب در هر محل تعدادي دكان (غالبا بقالي و سبزي فروشي و قصابي و قهوه خانه و پينه دوزي و كبابي ... ) مجموعه اي را تشكيل مي دادند كه معمولا در دو طرف گذر گاه مسقفي مستقر مي شدند . اين مجموعه را بازار چه مي ناميدند .
بازار
بازار ، كه خود به تنهايي نمي توانست نيازهاي روز افزون مردم را برآورد كند ، به ناچار در كنار خود سراها ، تيمچه ها ، تيم ها و قيصريه هايي به وجود آورد كه هر يك به كاري مي آمد . پس بازار از مجموعه اي از مغازه ها تشكيل يافته كه با معبر سر پوشيده و كاروانسرها ، تيمچه ها ، سراها و شتر خانه ها تشكيل بافت خاصي را مي دهد . علاوه بر اين ها در جوار اين مجموعه اماكن عمومي مانند حمام-تكيه-مدرسه-مسجد-سقاخانه-زورخانه-قهوه خانه وجود داشته است كه بر روي هم بافت كامل و اندامواري را به وجود مي آورده كه از نظر ارتباطات بخش هاي مختلف زندگي و فعاليت هاي اقتصادي ، اجتماعي ، مذهبي و سياسي جوابگوي نيازمنديهاي مردم بوده است . به علت وجود همين امكانات بوده كه اغلب كسبه و كارگران بازار و روستايياني كه به شهر مي آمدند در اطراف بازار سكني مي گزيدند . البته تجار و طبقه حاكم دورتر از محيط بازار و هياهوي اطراف آن مي زيستند . با دور شدن از محيط بازار داشتن خانه وسيع سهل ترمي شد ، امروزه در ايام تعطيل و شب ها بازار كالبدي بي روح و مرده مي نمايد ، ولي در گذشته رفت و آمد و عبور كاروانها و اقامت موقتي روستاييان در كاروانسراها بازار را مانند روز زنده مي نمود .
نكته ها
1-بعضي معتقداند كه علت گرد آمدن اصناف در يك راسته به اين دليل است كه اصناف به فكر رفاه و قدرت انتخاب مشتريان و خيرخواه آنان اند. اين اشتباه است ، زيرا از ايام گذشته تا زمان حال ، چه در منابع تاريخي و چه در تجربه ، مشاهده شده است كه همه بازاريان از نظر درستي ، امانت داري ، خيرخواهي و راستگويي هيچ گاه همانند هم نيستند.
2-اصولا بازار از اين جهت ساخته مي شد كه محيط مخصوص دادوستد و محل تمركز عرضه و تقاضا و رقابت و فعاليت و همكاري و صرفه جويي در وقت خريدار باشد و از تورم و گراني و آشفتگي معانلات جلوگيري كند ، همچنين حفظ كاسب و مشتري از گرماي تابستان و سرماي زمستان و گردوغبار و گل و لاي و حفظ اجناس و امتعه از حرارت آفتاب و برودت و رطوبت و خاصيتي كه براي دكان دار از نظر جلوه و جلاي متاع و استتار معايب اجناس داشت و موجب رغبت هر كاسب به كسب در بازار مي شد.
3-در مورد وطن دوستي ، وطن پرستي و ملي گرايي بازاريان نيز صحبت زيادي شده است ، كه اين نتيجه تبليغات خودشان است.بازرگانان ، در مرحله نخست به فكر سود و زيان خويش است .
4-در مورد بازار و بازاري جعفر شهري مطالب جالبي دارد :
(... خارجي چراغ زنبوري مي فرستاد و همراهش لاستيك و در و توري و سوزن و پستانكي يدكي ، تا خريدار هم تشويق شود هم براي مدتي از دردسر خريد و مراجعه به چراغساز آسوده باشد ، و بازاري به صورتي در جعبه آن را باز كرده همه يدكي ها را از آن بيرون مي كشيد و به همين صورت هر گونه از اين اشياء و ديگر امتعه را كه به نوعي در هر يكشان تصرف مي نمود.
گفته شددر بازار طبيعي، و بازار طبيعي آن است كه ثبات معامله داشته ، پس و پيش و تغيير تبديل نداشته ، احتمال ترقي و تنزل فاحش در پيش نشان نداده ، سير طبيعي داشته باشد.
بازار غير طبيعي آن است كه اجناس ، امروز در قيمتي و فردا در قيمتي و اوضاع مملكت يا وضع دنيا و تجارت آن متشنج و ورود و خروج امتعه دشوار و احوالش غيرمعلوم باشد و اينجاست كه تاجر دست اول در فروش و معامله با بنكدار طريق احتياط در پيش گرفته ، در فروش كلي ، از قبول وعده و امثال آن خودداري نموده با دلال مربوط مي شود و در اينجا دلال هم كسي است كه مي تواند رابط ميان دسته اول و خرده فروش شده معاملات و مشتريان نقد بخر معرفي بكند.