2276417
کاربر فعال
شاهکاری دیگر از دختران باهوش ایرانی به نقل از یه دختر باهوش دیگه یکی
از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده
باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر
خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر
خاطراتتو بده من بخونم! از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه
دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ...، 10 جور
خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی
ریختم روش ... مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از
تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات
نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ... بعد از یک هفته کار مداوم ما و
پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای
دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت : منو
چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می
نویسی؟ و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است
از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده
باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر
خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر
خاطراتتو بده من بخونم! از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه
دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ...، 10 جور
خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی
ریختم روش ... مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از
تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات
نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ... بعد از یک هفته کار مداوم ما و
پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای
دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت : منو
چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می
نویسی؟ و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است