زن جوان قربانی ازدواج اجباری با مرد هوسران

vahid2007

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن جوان قربانی ازدواج اجباری با مرد هوسران

سر سفره عقد با تمام نفرتي که از ميثم داشتم جواب بله گفتم. من هيچ شناختي نسبت به ميثم نداشتم و تنها مي دانستم که يک بار قبلا ازدواج کرده است و تجربه يک شکست در زندگي خود را دارد. متاسفانه پدرم تنها به صرف آشنايي با پدر ميثم که فردي معتمد و قابل احترام است به اين وصلت راضي شد و مرا هم به زور پاي سفره عقد نشاند. ولي ازهمان لحظه اي که توي اتاق عقد متوجه شدم او چشم چراني مي کند قلبم گرفت و تخم بدبيني در دلم جوانه زد.

ما زندگي مشترک خود را در کمتر از ۵ ماه آغاز کرديم و ۴ سال از عمرمان مثل ابر و باد خيلي سريع گذشت. در اين مدت من بارها و بارها از شوهرم مواردي ديدم که برايم عذاب آور بود اما چون مادرم بيماري قلبي دارد، نمي توانستم چيزي بگويم و همچنين به احترام دختر کوچکم، خون دل خوردم و صدايم درنيامد.

زن جوان آهي کشيد و افزود: تا به حال چندين مرتبه، مچ او را هنگامي که با تلفن همراهش در حال صحبت با دختري جوان بود گرفته ام و از شوهرم خواهش کردم که دست از اين کارهايش بردارد اما فايده اي نداشت و چند ماه قبل نيز خودش اعتراف کرد که با زني معتاد ازدواج موقت کرده است. ميثم از روز اول کار درست و حسابي نداشت و با خودروي سواري که پدرش براي او خريده بود مثلا مسافرکشي مي کرد تا خرج زندگي مان را در بياورد ولي اين مرد هوسران با ارابه شيطاني اش به دنبال نيات پليد خود رفت و آلوده گناه شد. متاسفانه در اين مدت، پدر بيچاره ام که پيرمردي بازنشسته مي باشد هزينه هاي زندگي مان را تامين کرده است و پدر شوهرم نيز هر وقت با من و خانواده ام روبه رو مي شود با احساس شرمندگي از کارهاي پسرش، فقط عذرخواهي مي کند.

زن جوان ادامه داد: امروز حدود ساعت ۱۰ صبح بود که ميثم از بيرون آمد و در حالي که خيلي عصبي به نظر مي رسيد، گفت: ماشينم خراب شده است، برو و از پدرت ۲۰۰ هزار تومان قرض بگير و ظهر هم خانه پدرت بمان تا به دنبالت بيايم. من فوري آماده شدم و بچه ام را بغل کردم تا به خانه پدرم بروم اما توي حياط متوجه صدايي از داخل انباري شدم. جلو رفتم و در انبار را باز کردم. با تعجب زن جواني را ديدم که داخل انباري پنهان شده است. او که خيلي ترسيده بود گفت: مرا ببخش، شوهرت مقصر است. با سروصدايي که راه انداختم آن زن غريبه فرار کرد. ميثم نيز که آبرويش را در خطر مي ديد مرا به باد کتک گرفت و جلوي همسايه ها تهمت هاي ناروايي زد تا دهانم را ببندد.

زن جوان در پايان گفت: متاسفانه به دليل سهل گيري پدر و مادرم در زمان ازدواجم پا به اين زندگي نکبت بار بي روح گذاشتم ولي پس از گذشت ۲ سال متوجه شدم که همسر اول ميثم به دليل مسائل غيراخلاقي اين مرد هوسران از او طلاق گرفته است. از خانواده ها خواهش مي کنم قبل از ازدواج فرزندانشان تحقيقات درست و حسابي انجام بدهند.

اخه چرا پدر مادرا با بچه هاشون این کارو میکنن:(:(
 

salimipour

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد... این سرزمین را با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست
و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.
 

شقایق21

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:cry::cry::cry::cry:

فکر میکنن دختراشون رو دستشون میمونه به هر بی سر و پایی شوهرشون میدن
:cry::cry::razz:
 
بالا