زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
اااااااااااااااا چي شده مگه ؟ چرا حالت بده؟
نمیدونم چی شده هر چی تو عید خورده بودم دیشب ساعت سه نصف شب ................:redface::redface::redface::redface: مامان قرص و شیر داد بهتر شدم ولی رفتم دانشگاه تو محوطه :cry::cry::cry:...............................:redface::redface::redface:دیگه تکمیل شد



البته ببخشیدا :redface::redface::redface:
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز

شوهر یابی اینترنتی


روزى روزگارى در ولايتی يك پيرزنى بود به نام «ننه قمر» و اين ننه قمر از مال دنيا فقط يك دختر داشت كه اسمش «دلربا» بود و اين دلربا در هفت اقليم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس كه زشت و بدتركيب و بدادا و بى كمالات بود.
يك روز كه اين دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن هايش حنا مى گذاشت، آهى كشيد و رو كرد به مادرش و گفت: «اى ننه، مى گويند «بهار عمر باشد تا چهل سال. با اين حساب، توپ سال نو را كه در كنند، دختر يكى يك دانه ات، پايش را مى گذارد توى تابستان عمر. بدان و آگاه باش كه من دوست دارم تابستان عمرم را در خانه شوهر سپرى كنم و من شنيده ام كه يك دستگاهى هست كه به آن مى گويند «كامپيوتر» و در اين كامپيوتر همه جور شوهر وجود دارد. يكى از اين دستگاه ها برايم مى خرى يا اين كه چى؟»
ننه قمر «لاحول» گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا كرد به نصيحت كه: مردى كه توى دستگاه عمل بيايد، شوهر بشو و مرد زندگى نيست. تازه بچه دار هم كه بشوى لابد يا دارا و سارا مى زايى يا از اين آدم آهنى هاى بدتركيب يا چه مى دانم پينوكيو...!
وقتى ننه قمر دهانش كف كرد و قلبش گرفت و خسته شد، دلربا شروع كرد به تعريف از كامپيوتر و اينترنت و چت و اين كه شوهر كامپيوترى هم مثل شوهر راست راستكى است و آنقدر گفت و گفت تا ننه قمر راضى شد براى عاقبت به خيرى دخترش، سينه ريز و النگوهاى طلايش را بفروشد و براى دلربا كامپيوتر مجهز به فكس مودم اكسترنال و كارت اينترنت پرسرعت و هدست و كلى لوازم جانبى ديگر بخرد.
بارى اى برادر بدنديده و اى خواهر نورديده، دستگاه را خريدند و آوردند گذاشتند روى كرسى و زدندش به برق و روشنش كردند. دلربا گفت: «اى مادر، در اين وقت روز، فقط بچه هاى مدرسه اى و كارمندهاى زن و بچه دار توى ادارات، مى روند در چت و تا نيمه شب خبرى از شوهر نيست.» به همين خاطر، از همان كله ظهر تا نيمه شب، ننه قمر نشست در پشت دستگاه و با جديت تمام به بازى ورق گنجفه و با دل و اسپايدر پرداخت.
نيمه شب دلربا دستگاه را تحويل گرفت و وصل شد به اينترنت و يك «آى دى» به نام «دلربا آندرلاين تنها ۴۳۷» براى خود ثبت كرد و رفت توى يكى از اتاق هاى «يارو مسنجر». به محض ورود، زنگ ها به افتخارش به صدا درآمدند و تا دلربا به خودش جنبيد، متوجه شد كه چهل _ پنجاه تا شوهر بالقوه، دورش را گرفته اند. دلربا كه ديد حريف اين همه خواستگار مشتاق و دلداده نيست، همه پيغام ها را خواند و سر آخر از نام يكى از آنها خوشش آمد و با ناكام گذاشتن خيل خواستگاران سمج، با همان يكى گرم صحبت شد. در زير متن مكالمات نوشتارى آن دو به اختصار درج مى شود:
پژمان آندرلاين توپ اند باحال: سلام. اى دلرباى زيباى شيرين كار، خوبيد؟
دلربا آندرلاين تنها ۴۳۷: سلام. مرسى. يو خوبى؟
پژمان: مرسى + هفتاد. سين، جيم، جيم پليز. [سين، جيم، جيم: همان a/s/l به زبان رباطی است؛ يعنى: سن؟ جنسيت؟ جا و مكان زندگى]
دلربا: هجده، دال، ...[يعنى هجده ساله ام، دخترم و در بالاى ولايت ... به زندگانى اشرافى مشغولم. ترجمه و تفسير از بنده نگارنده] يو چى؟
پژمان: من بيست و چهار، پ، بوغ. خوشبختم! [يعنى خوشوقتم.]
دلربا: لول. [يعنى حسابى لول و كيفورم. همان lol] پس همسايه ايم.
پژمان: بله ولى من براى ادامه تحصيل دارم ويزا مى گيرم كه بروم در جابلقا چون كه هم در آنجا آزادى مى باشد و هم سى دى با كيفيت آينه آنجا هست و من همه كس و كارم (يعنى دخترخاله پسر عمه دايى مامانم) در آنجا زندگى مى كنند.
دلربا: اوكى، درك مى كنم به قول مامى: توبى اور نات توبى. راستى نگفتى چه شكلى هستى؟
پژمان: قد ،۱۸۵ وزن ،۸۰ موخرمايى روشن و بلند، پوست سفيد، چشم آبى.
دلربا: من قدم ،۱۷۴ وزن ،۶۰ رنگ چشمم هم يك چيزى بين آبى و سبز.
پژمان: واى خداى من... راست مى گويى؟
دلربا: وا... يعنى خيلى زشتم؟
پژمان: نه... اتفاقاً بى نظيرى. راستش نمى دانم چطور شد كه همين الان، يك دفعه به من احساس ازدواج دست داد. آه اى دلرباى من، چشمان تو حرمت زمين است و يك قشنگ نازنين است...
دلربا: اى واى خدا مرا بكشد كه با بيان حقيقتى ناخواسته، تير عشق را بر قلبت نشاندم.
حالا دو تا حيران من و تو، زار و گريان من و تو...
پژمان: اى نازنين، بدجورى من خاطرخواه توام آيا حاليت مى باشد؟ تكه تكه كردى دل من را، بيا بيا بيا كه خيلى مى خواهمت.
دلربا: حالا من چه خاكى به سر بريزم با اين عشق پاك و معصوم؟ من مى خواهم ايوان رويا را آب پاشى كنم و امشب هرجور شده و با هر بدبختى، عكس تو را نقاشى كنم. اما تو را چه جورى بكشم چرا كه وسايل نقاشى ام كم و كسر دارد و من مداد مخملى ندارم.
پژمان: اوه ماى گاد... اصلاً اى دلرباى نازنين من، بيا تا برويم از اين ولايت ... من و تو. تو دست مرا [البته بعد از جارى شدن صيغه عقد. يادآورى از بنده نگارنده] بگير و من دامن تو را [البته بعد از جلب رضايت زوجه و خانواده او و همچنين طى مراحل قانونى. ايضاً يادآورى اخلاقى از بنده نگارنده] بگيرم. كاش هم اكنون در كنارم بودى تا... اصلاً ولش كن، الان هر چه بگوييم اين يارو «بنده نگارنده» مى خواهد وسطش پيام اخلاقى بدهد. بيا شماره تلفن مرا بنويس و تماس بگير تا بدون مزاحم حرف هاى مان را بزنيم...
ما از اين افسانه نتيجه مى گيريم كه اگر جوانان را نصيحت كنيم، رازشان را به ما نمى گويندونخواهد گفت!
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اولین پستمو تو باشگاه یادم هست.... اما اولین پست تو این تاپیک رو نه....
دستت درد نکنه... خیلی خوشم امد....اینا رو از کجا گیر اوردی؟:gol::heart:
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
من بس كه دريوز چيزاي جورواجور خوردم معده ام هنگ كرده سرمم گيج ميره اندر عوارز روز سيزده كه نميدونم چرا فقط ميخوان بخورن :surprised:
 

ferdous

عضو جدید
برنج C4

برنج C4

در این تاپیک که بنا به پیشنهاد دوستان ایجاد شد درباره مباحث روزمره ، احوالپرسی ها و سوال و جواب های عمومی و .... میان دوستان و اعضای محترم تالار بحث و تبادل نظر می گردد.
عزيزاني كه از برنج‌هاي هندي كه كشاورزان كشور ما را ورشكست كردند، به قابليت پذيرش اين برنج‌ها توسط مصرف كنندگان بوده است. يعني كيفيت اين برنج‌ها براي مصرف كنندگان مناسب بوده است. به نظر من افزايش طول دانه پس از پخت از لحاظ ‍ژنتيكي عملي خارق‌العاده بوده است. ما در تحقيقات توانايي توليد چنين برنج‌هايي را نداشته و نداريم. كسي كه مي‌فرمايد اين برنج‌ها تراريخته است، آيا مي‌تواند ار راه ترانفورميشن اين چنين برنجي را توليد نمايد؟ خبر جديد اين كه، ما در خوابيم كه آن‌ها دارند برنج C4 را تحقيق مي‌كنند و در ايران حتي يك نفر هم نتوانسته در مورد آن كار كند. من نه برنج‌هاي وارداتي را تأييد مي‌كنم نه رد. زيرا براي شناسايي اين برنج‌ها به دستگاه گازكروماتوگرافي نياز است كه در دسترس نيست و من حوصله و وقت اين كار را ندارم. اما اين برنج از نظر زنتيك برنج و تحقيقات غير ممكن به نظر مي‌رسيد. براي مبارزه با با فقر و گرسنگي با يستي تحقيقات گياهان C4 را آغاز كرد. البته اگر سيستم توزيع دگرگون نشود بازهم همان آش و همان كاسه است. يعني به‌حال فقراي جهان تأثيري نخواهد داشت. به همين دليل كه غيرت دانشمندان به جوش نمي‌آيد تا اين گياهان را وارد كار نمايند.:gol:
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بس كه دريوز چيزاي جورواجور خوردم معده ام هنگ كرده سرمم گيج ميره اندر عوارز روز سيزده كه نميدونم چرا فقط ميخوان بخورن :surprised:
:surprised::eek:
عوارض :D
عزيزاني كه از برنج‌هاي هندي كه كشاورزان كشور ما را ورشكست كردند، به قابليت پذيرش اين برنج‌ها توسط مصرف كنندگان بوده است. يعني كيفيت اين برنج‌ها براي مصرف كنندگان مناسب بوده است. به نظر من افزايش طول دانه پس از پخت از لحاظ ‍ژنتيكي عملي خارق‌العاده بوده است. ما در تحقيقات توانايي توليد چنين برنج‌هايي را نداشته و نداريم. كسي كه مي‌فرمايد اين برنج‌ها تراريخته است، آيا مي‌تواند ار راه ترانفورميشن اين چنين برنجي را توليد نمايد؟ خبر جديد اين كه، ما در خوابيم كه آن‌ها دارند برنج C4 را تحقيق مي‌كنند و در ايران حتي يك نفر هم نتوانسته در مورد آن كار كند. من نه برنج‌هاي وارداتي را تأييد مي‌كنم نه رد. زيرا براي شناسايي اين برنج‌ها به دستگاه گازكروماتوگرافي نياز است كه در دسترس نيست و من حوصله و وقت اين كار را ندارم. اما اين برنج از نظر زنتيك برنج و تحقيقات غير ممكن به نظر مي‌رسيد. براي مبارزه با با فقر و گرسنگي با يستي تحقيقات گياهان C4 را آغاز كرد. البته اگر سيستم توزيع دگرگون نشود بازهم همان آش و همان كاسه است. يعني به‌حال فقراي جهان تأثيري نخواهد داشت. به همين دليل كه غيرت دانشمندان به جوش نمي‌آيد تا اين گياهان را وارد كار نمايند.:gol:
:surprised:
 

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

محمد رضای عزیز

کاغذ رنگی جان

شبنم جان
 
  • Like
واکنش ها: fgni

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبنم جان خدا بد نده چی شده

نکنه چشمت زدن

یه زاغ و اسفند دود کن واسه خودت
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام


محمد رضای عزیز

کاغذ رنگی جان


شبنم جان
سلام اقا سعید خوبی؟

شبنم جان خدا بد نده چی شده

نکنه چشمت زدن


یه زاغ و اسفند دود کن واسه خودت

نیدونم چی شده حتما چشمم زدن اخه تا شب خیلی خوب بودم :cry::surprised::D
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/statusicon/user_offline.gif
خدانگهدارت
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
عزيزاني كه از برنج‌هاي هندي كه كشاورزان كشور ما را ورشكست كردند، به قابليت پذيرش اين برنج‌ها توسط مصرف كنندگان بوده است. يعني كيفيت اين برنج‌ها براي مصرف كنندگان مناسب بوده است. به نظر من افزايش طول دانه پس از پخت از لحاظ ‍ژنتيكي عملي خارق‌العاده بوده است. ما در تحقيقات توانايي توليد چنين برنج‌هايي را نداشته و نداريم. كسي كه مي‌فرمايد اين برنج‌ها تراريخته است، آيا مي‌تواند ار راه ترانفورميشن اين چنين برنجي را توليد نمايد؟ خبر جديد اين كه، ما در خوابيم كه آن‌ها دارند برنج C4 را تحقيق مي‌كنند و در ايران حتي يك نفر هم نتوانسته در مورد آن كار كند. من نه برنج‌هاي وارداتي را تأييد مي‌كنم نه رد. زيرا براي شناسايي اين برنج‌ها به دستگاه گازكروماتوگرافي نياز است كه در دسترس نيست و من حوصله و وقت اين كار را ندارم. اما اين برنج از نظر زنتيك برنج و تحقيقات غير ممكن به نظر مي‌رسيد. براي مبارزه با با فقر و گرسنگي با يستي تحقيقات گياهان C4 را آغاز كرد. البته اگر سيستم توزيع دگرگون نشود بازهم همان آش و همان كاسه است. يعني به‌حال فقراي جهان تأثيري نخواهد داشت. به همين دليل كه غيرت دانشمندان به جوش نمي‌آيد تا اين گياهان را وارد كار نمايند.:gol:

سلام دوست عزيز توجه و دلسوزي شما جاي بسي تقدير و تشكر و مايه بسي خوشحالي براي امسال ما مهندسين اين جامعه هست اما ايا در كشوري كه چيزي بعنوان كشاورزي مكانيزه وجود ندارد در كشوري كه مسئول وزارتخانه كشاورزي ان يكباز در زمين كشاورزي قدم هم نزده در كشوري كه تحقيقات در دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي ان چيزي جز بهانه اي براي پول به جيب زدن نيست در كشوري كه ميوه هاي كشاورزان بخاطر واردات بي رويه محصولات خارجي بر روي دستشان ميماند و در كشوري كه نيمي از مسئولين وزارت خانه كشاورزي ان تحصيلات كشاورزي ندارن و ................كي بف فكر فقراي دنيا ميافته





گاهي فكر كه ميكنم ميبينم چه بينظمي عظيمي در ايران وجود داره و چه نظمي اين بينظمي رو در خودش هضم كرده
 

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز


آره اسفند رو که می شناسی ؟؟؟؟

یه چیزهایی به اسم زاغ هم ما می زاریم داخلش و وقتی دود می کنیم اگر چشمت زده باشن می شه مثل چشم ( تقریبا شبیه به سنگ نمک هست که آب می شه و شبیه به چشم می شه )
اینم شعرش : چیش کیش ، چیش میش ، چیش همسایه پس و پیش ، چیش این طرفی ها ، چیش اون طرفی ها .....
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/statusicon/user_online.gif
سلام ...

آره اسفند رو که می شناسی ؟؟؟؟


یه چیزهایی به اسم زاغ هم ما می زاریم داخلش و وقتی دود می کنیم اگر چشمت زده باشن می شه مثل چشم ( تقریبا شبیه به سنگ نمک هست که آب می شه و شبیه به چشم می شه )

اینم شعرش : چیش کیش ، چیش میش ، چیش همسایه پس و پیش ، چیش این طرفی ها ، چیش اون طرفی ها .....
اهان فهمیدم نمیدونستم اسمش زاغه
ولی چه شعرش بامزس :biggrin::biggrin::biggrin::surprised:
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
امکانش هست یخورده از این اصرارتون رو نمایی کنید:D
چون دوست خوبمی بهت میگم :D
برو تو جستجو پیشرفته نام کاربری که میخوای پستاش بخونی بنویس و جستجو زمانیو گزینه قدیمی ترو انتخاب کن مرتب سازی نتایجم صعودیو انتخاب کن بعدش گزینه پستو تیک بزن
 
بالا